محمد زرین
در آستانه روزی که تقویم رسمی کشور به نام حافظ شیراز ثبت شده است، مُلک ایران، ملک آواز را از دست داد. ارادت محمدرضا شجریان – که هنوز دشوار است پیشوند زندهیاد را بر آستان نامش بکار ببریم- به حافظ بر کسی پوشیده نیست. خیلی سال پیش به دوستی گفتم: هرگاه غزل حافظ را با نوای شجریان میشنوم، حس میکنم یا شعر را خود شجریان سروده است، یا این خود حافظ شیرازی است که میخواند. تردید ندارم خود استاد حین خوانش غزل حافظ، سرشار از لسانالغیب بود. پرسش اساسی این نوشتار این است. از بین این دو فخر پارسی، کدامیک مدیون دیگری است؟ «لسانالغیب» باید ممنون خسرو آواز باشد، یا بالعکس؟ علیالقاعده پاسخ اکثر خوانندگان این خواهد بود که طبیعی است که استاد شجریان مدیون حافظ باشد. ولی اجازه میخواهم بگویم اگر حافظ مدیون شجریان نباشد، دستکم، یکجور معامله «برد- برد» بین این دو رخ داده است. آنگاه که محمدرضا شجریان پس از چند سال خموشی و سکوتی که از همان ابتدا مشخص بود «از رضایت نیست»، با غزلی سکوت خود را شکست، تو گویی حافظ آن غزل ناب را از نو سرود. چندانکه خیلیها سرخوردگیهای آن سالها را به بیتی تسکین میبخشیدند همچون: «جماعتی که نظر را حرام میکردند/نظر حرام بکردند و خون خلق حلال…» در چنان فضایی بود که «سیاوش بیدگانی» زبان به اعتراض میگشاید که «چه شد؟» در آلبوم ماندگار «بیداد-همایون»، خواننده مطالبهگر میشود؛ نه از سوی خود که از سوی تکتک مخاطبان. اینجا سرزمین مهربانیها بود، چرا حال شاهد خشونتها هستیم؟ دوستیها کجا رفت؟ چرا تنهایی؟ و ازین دست مطالبات که گویا با گذشت شش، هفت سال از پیروزی انقلاب، کارها آنطور که انتظار میرفت، پیش نرفت. القصه، کسانی که برابر پیشگویی خود حافظ، توفیق زیارت آن مزار قدسی را در شهر اهل راز، شیراز، یافتهاند، شاهد و سامع بودهاند که غالباً این نوای استاد است که از بلندگوی محوطه آرامگاه پخش میشود. اینجاست که درمییابیم غزلسرای معاصرمان که دوستداران او را «حافظ این عصر» خواندهاند، پر بیراه نگفت. ه. الف. سایه در جایی میگوید: «من بر آنم که حافظ اگر زنده بود، بر رخ محمدرضا (شجریان) بوسه میزد.» باری، سخن از «سرایش و فرآوری است» یکی در حد عالی سرود؛ و یکی بهغایت زیبا آهنگین کرد و خواند. این خمیرمایه فوقالعاده زیبا، آنگاه که از آهنگسازی بینظیر زندهیاد پرویز مشکاتیان بهرهمند میشود، در همراهی با زخمههای غلامحسین بیکچهخانی بر تار با نوای آتشین جمشید عندلیبی و همنوازیهای کامکارها و زندهیاد محمدرضا لطفی، تبدیل به اثری ماندگار در فضای آن سالها میشود. «بیداد» که خود نام گوشهای از دستگاه «همایون» است و قطعه اول آلبوم را میسازد، چهبسا کنایتی است از آنچه در آن سالها استاد شجریان: «آنچه میبیند، نمیخواهد/ و آنچه میخواهد، نمیبیند»
تعامل برد- برد شجریان و حافظ

محمد زرین در آستانه روزی که تقویم رسمی کشور به نام حافظ شیراز ثبت شده است، مُلک ایران، ملک آواز را از دست داد. ارادت محمدرضا شجریان – که هنوز دشوار است پیشوند زندهیاد را بر آستان نامش بکار ببریم- به حافظ بر کسی پوشیده نیست. خیلی سال پیش به دوستی گفتم: هرگاه غزل حافظ […]