افتونیوز – طاهر اکوانیان
قدیمترها که بوی عید میآمد اگر لباسهای کوچکمان نو میشدند دلتنگی هم رنگ دیگری به خودش میگرفت یا بهتر است بگویم از در دیگری میآمد. گاهی مهمان ناخواندهای رنگ دلتنگی را عوض میکرد و گاه غمی که دست از سرمان برداشته بود دوباره به سراغمان میآمد. هر چه بود درست خودش را نشان نمیداد؛ غمی بود آمیخته با شادی که دوست داشتیم همینطور بماند یا فقط کمی غمش رقیقتر شود. اگر میرفت و برنمیگشت منتظرش میماندیم و سعی میکردیم با تلاش و تمرکز به دستش بیاوریم اما هیچگاه اینطور به دست نیامد. بزرگتر که شدیم فهمیدیم که اواسط اسفند پیدایش میشود و روزبهروز تا اوایل عید حضورش سنگینتر میشود. بعدترها که شناختیمش کمرنگتر شد تا اینکه در ابتدای سنین میانسالی رفت و دیگر سراغی از ما نگرفت. دلتنگی عیدها دارایی شیرینی بود آمیخته با غمی سبک که برای نسل ما دیگر تکرار نمیشود. اما با تجربهترها میگویند نگران نباش این شیرینی در پیری-اگر عمری باشد- دوباره به سراغتان میآید ولی این بار تلخی زیادی به همراه دارد و آن قدر گاه حضورش سنگین میشود که قدرت این را که از خودت دورش کنی نداری. دلتنگی نامی است که ما بر این حالتها میگذاریم تا به نوعی با نامگذاریشان آنها را به چنگ آورده باشیم که از دستمان در نروند.«کاش ذلتنگی نام کوچکی داشت چون نام یکی پرنده…»/ همدلی
کاش دلتنگی هم نامی داشت

افتونیوز – طاهر اکوانیان قدیمترها که بوی عید میآمد اگر لباسهای کوچکمان نو میشدند دلتنگی هم رنگ دیگری به خودش میگرفت یا بهتر است بگویم از در دیگری میآمد. گاهی مهمان ناخواندهای رنگ دلتنگی را عوض میکرد و گاه غمی که دست از سرمان برداشته بود دوباره به سراغمان میآمد. هر چه بود درست خودش […]