-
"فریدون داوری" شاعر عشق و حماسه
ایرج اقبال فر
-
فریدون داوری در چهار پرده
فضلالله یاری
-
کوچ ابد مرد ادب ایل و فریدون فرهنگ
سید غلام بلادی
-
یاسوج؛ شهری که شیخ شاخصش پیشهزن بود!
محمد مختاری
-
جزای نیکی جز نیکی نیست
جبار چراغک
-
زیبایی بر بستر فاجعه
سید غلام بلادی
-
«لذت وقیح»
امراله نصرالهی
-
زنان و دولت چهاردهم
سیده فرزانه آرامش
-
شاقول اصلی در ماجرای قتل دکتر داوودی
فضلالله یاری
-
در این محنتسرا نابههنجاران و کج روان بزرگ شمرده شدهاند
پریچهر زعیمی
پرونده ویژه ۱۹ آبان گچساران؛
خورشیدی: من راضی و منتقد هستم/ روزنامهدیواری آذرخش و ارتباط آن با گروه منصورون/ هر کدام از شهدای ۱۹ آبان در چه نقطهای شهید شدند؟!
روز ۱۹ آبان سال ۱۳۵۷ در شهر گچساران ۶ نفر از جوانان این شهر از جمله غریب پرویزی، حسین کیامرثی محمدفراشبندی، مذکور پارسی، سید نجف بلادیان، حسین امینی بودند که در این روز در تجمع مردم گچساران در مسجد شهیدان فعلی به شهادت رسیدند و شهادت این شهدای گرانقدر بود که نام مسجد را به شهیدان تغییر داد.
افتونیوز| روز ۱۹ آبان سال ۱۳۵۷ در شهر گچساران ۶ نفر از جوانان این شهر از جمله غریب پرویزی، حسین کیامرثی محمدفراشبندی، مذکور پارسی، سید نجف بلادیان، حسین امینی که در این روز در تجمع اعتراضی مردم گچساران نسبت به حکومت پهلوی در مسجد شهیدان فعلی به شهادت رسیدند و شهادت این شهدای گرانقدر بود که نام مسجد را به شهیدان تغییر داد.
در این راستا این سایت خبری تصمیم به مصاحبه با فعالین جریان ۱۹ آبان ۵۷ شهرستان گچساران جهت مرور تاریخ شفاهی این قیام دارد.
اولین فردی که همواره نامش در فعالیتهای این شهرستان و این واقعه تاریخی استان، مطرح است، سردار احمدی خورشیدی است که در گفتو گوی کوتاهی درباره این حادثه سخن میگوید:
شروع قیام ۱۹ آبان ۵۷ گچساران از کجا بود؟!
قیام ۱۹ آبان سال ۵۷یک تک حادثه نبود بلکه نقطه عطف فرآیند مبارزاتی مردم گچساران از سال ها پیش قلمداد می شود و بهمین دلیل نمیتوان برای بررسی این روز ،فقط همان ساعت را ملاک قرارداد.
دلایل اهمیت گچساران
برای هر موضوعی، پیشنیازی لازم است، و بهمین دلیل مجبورم ، پیش نیاز و مقدمه موضوع مورد نظر را مقداری توضیح بدهم و اینکه: گچساران یک منطقه نفتی است و نفت هم ۹۸ درصد درآمد کشور در سالهای ۵۶ و ۵۷ بشمار می رفت و مشخص است که چرا مناطق نفتی در کانون توجه رژیم شاهنشاهی بایستی قرار داشته است واز طرفی گچساران نیز دومین میدان نفتی ایران بشمار می رفته و می رود و بنابراین عامل و عنصر ، نظام سیاسی قبلی برنامه های مخصوصی برای محافظت از ذخایر نفتی رادردستور کار قرارداده بود از جمله تاسیس یک ساواک قوی - توجه داشته باشیم که مناطق نفتی ایران ، هم قلک پول رژیم شاهی قلمداد می گردید و هم برای آمریکایی ها ، زیرا که در آن دوران ، روزی ۷ میلیون بشکه نفت درکشور استخراج می شدکه ۵۰۰ هزار بشکه به مصرف داخلی می رسید و ۳/۵میلیون بشکه صادر و فروش می رفت تا برای اداره کشور هزینه گردد و روزی ۳ میلیون بشکه نفت نیز بطور مجانی یا ارزان قیمت در اختیار آمریکایی قرار می گرفت ( البته مسئله غارت نفت ایران توسط آمریکایی ها یک تحلیل مفصل دیگری لازم دارد )-- و در میدان نفتی گچساران به عنوان دومین میدان نفتی ایران ، روزی ۸۰۰ هزار بشکه نفت استخراج می گردید که چون ۴۲ درصد نفت کشورمان سهم ایالت متحده می شد ، بااین حساب در هرروز ۳۴۶۰۰۰ بشکه نفت شهر مان به جیب آمریکایی ها ریخته می شد که اگر به قیمت های امروز محاسبه کنیم، ارزش نفت گچساران که عارت می شد در هرسال معادل ۵۱۵ هزار میلیارد بود ، این آنالیز را محضرتان عرض کردم تا دقیقا معلوم شود چرا گچساران برای رژیم پهلوی ودولت های آمریکایی ها اینقدر بااهمیت بوده است
ماجراهای دبیرستان پسرانه کوروش کبیر
در کل استان ما در آن زمان یک دبیرستان پسرانه (کوروش کبیر) و یک دبیرستان دخترانه (پروین اعتصامی) وجود داشت که در گچساران بودند، بهمین علت دانش آموزان کل استان که خواهان ادامه تحصیل بودند (که البته تعدادشان اندک بود) بایستی به گچساران مهاجرت می کردند و در این راستا، دبیرستان کوروش کبیر گچساران، اهمیت پیدا نموده و مورد توجه قرار داشت و طبیعی بود که این دبیرستان کانون کنش های اجتماعی و سیاسی جوانان قرار بگیرد.
شروع آذرخش
در این مدرسه اولین اتفاقی سیاسی و اجتماعی که درسال ۱۳۵۰ افتاد نشریه دیواری به نام " آذرخش " بود که به تاسی از نشریه آذرخش هنرستان صنعت نفت اهواز ایجاد شد که این هنرستان به دلیل حضور بزرگانی چون دکتر محسن رضایی و سرلشکر شهید اسماعیل به عنوان یکی از مراکز اصلی سیاسی و مبارزاتی جنوب کشور بشمار می رفت که بعدها ساختار گروه چریکی " منصورون شاخه جنوب " از همین هنرستان استارت خورد و این پدیده ، محصول مبارزات و زندان رفتن های برادرانی چون محسن رضایی و شهیددقایقی بشمار می رفت -- خلاصه اینکه گروه منصورون الگوی جوانان اهل مبارزه در جنوب کشور شد از جمله آبادان و مسجد سلیمان و امیدیه و گچساران --و آذرخش دبیرستان پسرانه گچساران پس از چند شماره با فشار مقامات سیاسی و امنیتی آن زمان تعطیل گردید.
نقش فرهنگیان در روند مبارزات شهر گچساران
دبیرستان کوروش کبیر، آرام آرام داشت سیاسی می شد، و در سال های بعد یعنی سال های ۵۴ و ۵۵ و با بولد گردیدن کمونیسم در دانشگاهها و مراکز علمی و سیاسی کشور و هل من ناصر طلبیدن با گروههای اسلامی و شیعی، بچه مسلمان ها نیز به تکاپو و فعالیت افتادند تا از اسلام در برابر تهاجم کمونیست ها دفاع کنند، و به تبع این چالش های ایدئولوژیک بین اسلام و کمونیسم در سطح ملی، آموزگاران و دانش آموزان گچسارانی و باشتی نیز واکنش نشان داده و وارد گود مبارزه ایدئولوژیک شدند که برادرانی از جمله «حاج بهرام تاجگردون» و «سیدموسی بلادیان» در گچساران و برادران «سیدقدرت حسینی» و «امام بخش حبیبی» و «نگهدار محمدپور» و مرحوم «سردار مهدی درخشان» در باشت و برادران «مرحوم نبی زاده» و «حاج علیمراد جعفری» در سی سخت و یاسوج فعال شدند، پس نتیجه این شد که کلا چهار تیم از فرهنگیان گچسارانی (اعم از دبیر دبیرستان ها و دانش آموزان) وارد فاز مبارزاتی شدند و در اینجا جا دارد از دانش آموزان مسلمان و اهل مبارزه گچسارانی که فعالیت های میدانی و اجرایی را انجام می دادند یادی بکنیم از جمله: سردار احمدرضا کریمی و سرهنگ پاسدار ایرج لطیفی و مرحوم علمدار حیدری و مرحوم غلامرضا سیادت نسب و حجت السلام حمید فرخیان و حسن وندا و حاج محمود خورشیدی و شهید مسعود خورشیدی و حجت السلام شیخ سیروس پرهون و حاج غلام صادقی و تیمی که داشت و حاج غلام خورشیدی و برادرش حسن خورشیدی و دانش آموزان دیگری که متاسفانه فراموش کرده ام پای این اقدام اساسی آمدند اما برجسته ها همین عزیزانی بودند(در همین جا از عزیزانی که نام شان فراموش شده عذر خواهی می کنم)
خواهران گچسارانی پا به پای برادران
در جریان مبارزات انقلابی، بانوان گچسارانی نیز پا به پای برادران نقش مهمی ایفا نمودند، بانوان گچسارانی در راهپیمایی ها و اعتراضات حضور فعال داشتند، اعلامیه تکثیر کرده و پخش می کردند، اخبار مربوط به دستگیری ها را به جایی می گفتند که باید، و بعد از شهادت همرزمان به همسران شان تسلی می دادند و تکریم می کردند، کلاس های قرآنی و انقلابی در مساجد و و در منازل برگزار کردند و از جنایات رژیم گفتند و از چیزی نترسیدند و تحت تعقیب و اذیت و آزار ساواک و بعدها حکومت نظامی قرار گرفتند و خانواده های شان بهمین دلیل اذیت شدند و در این مسیر مبارک هر چه از عهده شان برآمد کوتاهی ننمودند و جا دارد از آنها گفته شود از تلاش های با ارزش اما بی ادعای شان گفته بشود، بنده دارم دیده هایم را روایت می کنم و خوب می دانم حرمت "روایت" چیست و این را آموخته ام که مسائل عمومی و منافع ملی و منطقه ای را فدا نکنم، اینها که عرض می کنم تاریخ مبارزات مردم یک شهر و مبارزین و شهدا و جانباران و آزادگان و خانواده های شان است، بنده نمی توانم غیرواقعی "روایت " بکنم گرچه برخی جناحزده های سیاسی شهر، این تاریخ با ارزش را به نفع افراد جناح شان مصادره نمودند و کذب گفتند و نوشتند (که بایستی در جای خودش بحث شود) -- اما بگذریم - حالا می خواهم لیدرهای بانوان مبارز گچسارانی را معرفی بکنم: خواهر «بلقیس بیگدلی» همسر سردار صابری، لیدر اصلی فعالیت های انقلابی در حوزه بانوان بودند که حتی قبل از بسیاری از برادران وارد میدان شدند - «خانم زیبا رنجبر» -- «خانم مرضیه نوربخش» از بهبهانی های مقیم گچساران که انصافا کارهای بزرگی انجام داد - خواهران بردستانی و خواهران لطیفی و خواهران بهمنی فرد و خواهران خسروی - خانم زینب وندا و خواهر کوچک شان که بسیار فعال بودند - دختران مرحوم کل خیرالله (مرحوم پدرشان به نام کوچک مشهور بود) که خیلی شجاعانه تلاش می کردند - و باز هم از محضر بانوانی که فراموش کرده ام عذرخواهی می کنم (البته من فقط لیدرها را مجبورم بگویم و گرنه از بانوان گچسارانی تعداد قابل توجهی همراه انقلاب شده بودند )
ماجرای دستگیری جوانان کمونیست در گچساران
با بولد شدن مسئله کمونیسم در سطح ملی، تعدادی از جوانان گچسارانی که عمدتا از خانواده کارگری بودند نیز دست به تلاش های مطالعاتی و عضو گیری زدند و ظاهرا کلاس های ایدئولوژیک در حوزه مارکسیسم شناسی انجام می دادند اما به دلیل تضاد فکری با مردم مسلمان نتوانستند عملا کاری از پیش ببرند و با دستگیری دو نفر اول ( علی فخاریان و مهرداد سلیمی ) ۷ نفر بعدی نیز توسط ساواک گچساران دستگیر و به حبس های ۲ تا ۴ ساله محکوم و راهی زندان عادل آباد شیراز شده که بر اثر انقلاب مردم مسلمان، از زندان آزاد و اکثرا نیز به خارج کشور گریختند.
ادامهی مبارزات مردم شهر
دانش آموزانی که فعالیت های خود را از نشریه " آذرخش "در دبیرستان کوروش کبیر گچساران، استارت زده بودند، بعد از این داستان،مکتب اسلام"ی شدند، مکتب اسلام نام نشریه سیاسی و مذهبی بود که آیت الله مکارم شیرازی در قم تولید و توسط نماینده های ایشان در برخی شهرها توزیع می گردید نیز مستمسک خوبی برای جوانان مبارز گچسارانی گردید که از توی این نشریه پرمخاطب، نیروهای خوبی تربیت شدند و فعالیت های خوبی هم انجام دادند، نماینده نشریه مکتب اسلام در گچساران شهید «سیدنجف بلادیان» بود که ایشان هم توزیع می کرد و هم تعدادی را روانه کلاس های بسیار مفیدمرحوم " استاد محمدزید بهبهانی " کرد -- بعداز مکتب اسلام ، تفکر انقلابی مرحوم دکتر علی شریعتی در گستره ملی در میدان سیاسی کشور نمود پیدا کرد که از قضا مورد استقبال توده های دانشگاهی و جوانان قرار گرفت و بهمین دلیل جوانان آگاه گچسارانی به این حرکت پیوستند و هر کسی به قدر توانش کتاب ها و نوارهای سخنرانی استاد شریعتی را به دست مردم می رسانیدند از جمله برادران خواجوی و شهید بلادیان و بنده حقیر که در روزهای اول می آوردیم و توزیع می کردیم و بعدترها تیم های دانشجویی و فرهنگی و بانوان و دانش آموزان گچسارانی نیز این فعالیت را در دستور کارشان قرار دادند و مرحوم استاد بهبهانی هم در جلسات و کلاس های شان ، کتاب های دکتر شریعتی را تدریس نموده و گاهی هم نقد می کردند و این مقوله باعث نشاط و بالندگی نسل جوان شد و در همین روزها بود که حرکت های انقلابی در مساجد گسترش پیدا کردند -- تا سال ۵۶ و شهادت سیدمصطفی خمینی که اتفاق افتاد و فضای سیاسی کشور بطور حداکثری تحت تاثیر شهادت ایشان قرار گرفت و به تبع آن، گچسارانی ها نیز در این مرحله فعال شده و تلاش های انقلابی از جمله توزیع اعلامه ها و نوارهای سخنرانی حضرت امام خمینی (ره) و سخنرانی های تند و ضدشاهی آیات عظام خزعلی و جنتی و ربانی و املشی و حاج آقا عبددوست را تکثیر و در سطح استان توزیع می کردند بخصوص سخنرانی عبددوست که به دلیل خطاب قراردادن شخص شاه با استقبال کم نظیری مواجه شد.
شروع اعتراضات و اعتصابات در صنعت نفت
آخر همه فعالیت ها در جنوب ایران و گچساران به " نفت " می رسید، برای سقوط رژیم، نفت که شریان حیاتی بود بایستی قطع می شد، بهمین دلیل اعتراضات و اعتصابات نفتی ها کلید خورد، اهوازی ها پیشقدم شدند و اعتصابات در شهرهای نفتخیز یعنی اهواز و آبادان و امیدیه و گچساران و مسجد سلیمان شروع شد و هدف انقلابی ها این بود تا استخراج و صادرات نفت را به صفر برسانند و در این راستا، اعتصاب "اول "نفت شروع شد و از آن طرف رژیم که ماندگاری خود را در صادرات و فروش نفت می دید با تمام قوای امنیتی (ساواک) و نظامی (حکومت نظامی) و انتظامی (شهربانی و ژاندارمری) به جنگ کارکنان اعتصابی نفت در شهرهای نفتخیز آمد و حکومت نظامی اهواز با تانک و نفربر به اعتصابیون و مردم اهواز حمله و تعدادی را کشت و جو خفقان بدی را حاکم کرد تا اینکه بچه های گروه منصورون جنوب به میدان آمدند و دو فقره عملیات موثر را انجام دادند - این دوستان با فرماندهی برادر محسن رضایی در عملیات اول بشکل کاملا مسلحانه به حکومت نظامی حمله کردند و تعدادی از آنها را به جرم شهید و مجروح کردن مردم مسلمان اهواز و سایر شهرهای نفت خیز به هلاکت رسانیدند و اما در عملیات دوم توانستند طی یک اقدام شهادت طلبانه " پل گریم " مدیرعامل آمریکایی کنسرسیوم نفت و بروجردی جانشین ایرانی اش را به رگبار بسته و به درک واصل کردند و بعد از دو مرحله عملیات ها فضای خفقان تا حد زیادی فروکش نمود و همچنین مسیر اعتصاب نفتی ۶ا باز شد و کارکنان نفت گچساران و امیدیه که قبلا به اعتصاب نپیوسته بودند وارد کارزار شدند و در نتیجه حکومت نظامی چنگ و دندان بیشتری نشان داد و در گچساران بساط حکومت نظامی پهن شد تا به هر شکل ممکن اعتصاب را سرکوب کند و در ادامه با فشار ساواک و حکومت نظامی، اعتصاب اول در شهرهای نفتخیز شکست خورد -- اما پس از چند روز اعتصاب دوم با برنامه ریزی کارآمدتری کلید خورد -- در این مرحله، حکومت نظامی خانه های کارگری شرکت نفت را محاصره کردند و کارکنان " پوردکشن" یعنی تولید را شناسایی و به منزلشان یورش بردند و آنها را به اجبار بر سر کار می آوردند تا استخراج و صادرات نفت تعطیل نشود و از آن سو برنامه سراسری این بود که کارکنان اعتصابی را از گچساران خارج کنند تا دست حکومت نظامی به آنها نرسد و برای اینکار مبالغی از بازار گچساران و بازار تهران جمع شد تا هزینه کارکنان نفت را تامین کنند اما من یاد ندارم که احدی از کارکنان از این پول ها گرفته باشند اکثریت کارکنان اعتصابی از شهر خارج شدند و حکومت نظامی که دید از این طریق به جایی نمی رسد، نماینده های کارکنان نفت را دستگیر و زندانی کرده و تحت فشار قرارداد(از جمله حسن سلیمانی و جمشیدی را) - و از سوی دیگر برخورد خود با مردم را خشنتر دنبال نمود و هر گونه تجمع و راهپیمایی مردم را به گلوله می بست -- بعد از دستگیری نماینده های کارکنان نفت، مردم گچساران در صبح روز ۱۹ آبان ۵۷ در مسجد صاحب الزمان( عج) تجمع اعتراضی به پا کردند و حاج آقا معلمی از روحانیون اعزامی از حوزه علمیه مشهد در حال سخنرانی بود که افراد حکومت نظامی و ژاندارمری مسجد را محاصره کرده و شروع به تیراندازی به در و دیوار مسجد نموده و بلندگوی مسجد را از کار انداختند و در اینجا بود که مردم از مسجد خارج شده و راهپیمایی با شعارهای " مرگ بر شاه " و " درود بر خمینی "را شروع کردند که در همین اثنا عناصر حکومت نظامی در برابرشان سد کرده و فرمانده آنها با بلندگو دستی، مردم را به کشتن تهدید نمود و نیروهای حکومت نظامی نیز به حالت تیراندازی به زمین زانو زده و آماده فرمان بودند تا مردم را هدف قرار بدهند و این شرایط مخاطره آمیز چنددقیقه ای طول کشید چون از این طرف مردم شعار می دادند و از آن طرف، نظامی ها هم آماده شلیک بودند اما در نهایت با دستگیری تعدادی از مردم از جمله حسن آقا وندا، مردم پراکنده شدند ولی باهم قرار گذاشتند تا در ساعت ۲ بعداز ظهر در جلوی مسجد شهیدان برای آزادی نماینده های کارکنان و مردمی که در جلو مسجد صاحب الزمان عج دستگیر شده بودند، تحصن کنند.
و اما ساعت کشتار و حماسه شهیدای گچساران
روز ۱۹ آبان ۵۷ کلا با تهدید و تیراندازی و درگیری شروع شد - بعد از پراکنده شدن مردم از جلو مسجد -- ساعت تقریبا ۱۱ صبح بود که، سناریوی ساواک به وقوع پیوست، آنها که می دانستند روز سختی را در پیش دارند عده ای از اراذل و اوباش را جمع کرده و با خودرو در شهر می چرخاندند و شعار " جاوید شاه " می دادند اما با شعار " جو بدید شاه " مردم مواجه شدند و در نهایت جاوید شاهی ها نیز هرکدام از طرفی فرار کردند، جالب بود که یکی از همان اراذل و اوباش "جاوید شاهی" در زمان جنگ بسیجی شده بود و در چند عملیات هم صادقانه و پرتلاش حضور داشت و جانباز هم شد و الان در شیراز زندگی می کند -- بعداز این واقعه رسیدیدم به ساعت ۲ و بچه ها چند تا چند تا جمع شدند و لیدر این حماسه شخص مرحوم استاد محمدزید بهبهانی بودند که خودشان بهمراه فرزندان ذکورشان در اول جمعیت قرار گرفتند و وقتی جمعیت جمع شدند مراسم تحصن با قرائت قرآن و سخنرانی انقلابی مرحوم استاد شروع شد و مردم هم شعار " زندانی سیاسی آزاد باید گردد " خواهان آزادی نماینده های دستگیر شده کارکنان نفت بودند و قطعنامه تحصن که توسط استاد تدوین شده بود قرائت شد و این دو تا کار باعث تشجیع بیشتر مردم شد تا جایی که به هیچ چیز جز آزادی نماینده ها راضی نمی شدند یادم هست در این واقعه بچه های فعال همه حضور پیدا کرده بودند از جمله «حاج تقی شریعتی» و «حاج جلیل خواجوی» و «حاج رهام عبدی پور» و برادران صابری و از ما سه برادر و مرحوم شاپور بهمنی و خلاصه همه شون اونجا بودند و جمعیت داشت بیشتر و بیشتر می شد و تقریبا دو ساعت از مراسم و تحصن گذشته بود که یکباره نیروهای مسلح حکومت نظامی سوار بر جیب ها از خیابان هلال احمر وارد شدند و فرمان ایست داده شد و خودروها توقف کرده و مسلحین بیرون پریده و "گارد شلیک "گرفتند ، فرمانده حکومت نظامی جلو آمد و با استاد بهبهانی صحبت های تهدید آمیزی کرد و گفت: اگر پراکنده نشوید دستور تیر داریم، و این برخورد باعث تندتر شدن اوضاع و شعارها تندتر شد و همین موقع بود که فرمانده به سمت نیروهایش برگشت که به دستور او تیراندازی بی امان شروع شد و آنها تا توانستند مردمی که جلوی مسجد بست نشسته بودند و شعار می دادند را به گلوله بستند، در همین گیرودار «حاج بهرام تاجگردون» را دیدم که در بین مردم نشسته و سرش را با دو دستش گرفته بود و منتظر بود تا کی هدف قرار بگیرد، خیلی جالب بود در این واقعه احدی از مردم صحنه را ترک نکردند، من و تعدادی از مردم به دیوار مسجد تکیه داده بودیم و شهید کیامرثی پیش من نشسته بود و شهید فراشبندی در صف جلویی بود و صدای عبور تیرهایی شلیک می شد می آمد و اینجا بود که ناگهان شهید کیامرثی تیر خورد و افتاد توی بغلم و نگاه کردم و دیدم که چند تیر به سینه اش اصابت کرده و خون فوران شد و بلافاصله بعد از چند ثانیه فراشبندی غرق در خون به زمین افتاد و شهید غریب پرویزی و شهید مذکور پارسی که هیچ ندیده بودمش، بهرام تاجگردون را دیدم که در همین اثنا بلند شد و با فوریت رفت در حیاط مسجد و شروع به صحبت با شهید بلادیان کرد اما تیرها محدودیتی نداشته و به هر جایی اصابت می کردند که تیر به شکم شهید بلادیان اصابت نموده و زمین غرق خون شد و چون درمانگاه هلال احمر روبروی مسجد قرار داشت، بلادیان را بچه ها روی دست گرفته و به درمانگاه بردند و نمی دانم چطور بود که آنجا پزشکی حضور نداشت (درمانگاه هلال احمر کلا یک دکتر داشت به نام دکتر روحی اهل اصفهان اما آن ساعت در درمانگاه حضور نداشت) بچه ها شهید بلادیان را به داخل آمبولانس منتقل کرده و به سمت بهبهان حرکت دادند اما در بین راه از شدت خونریزی به شهادت رسید -- خلاصه تیراندازی تمام شد و این ۵ نفر شهید شدند و خون شهدا تاثیر عجیبی بر روحیه مردم گذاشت و در نتیجه جمعیت به سمت مرکز شهر سرازیر شده و هر چیزی که به حکومت مربوط می شد را می زدند و به آتش می کشیدند از جمله چندین بانک و سینما و یک مشروب فروشی و اتوبوس های شرکت آمریکایی فاسترویلر و حالا دیگر شهر پر از دود و آتش شده بود -- شهید حسین امینی بهمراه چند نفر از بچه ها که از غائله مسجد به بیرون آمده بودند به سمت فرمانداری رفتند تا با کوکتل مولوتوف آنجا را به آتش بکشند اما جیپ حکومت نظامی آنها را دنبال می کند و بچه ها فرار می کنند ولی یک گروهبان حکومت نظامی شهید حسین را دنبال می کند و در بیابان جنب درمانگاه به او نزدیک می شود و با کلت کمری به سمت سر ایشان شلیک و او را شهید می کند و جنازه مطهر حسین توی همانجا می افتاد و هیچکس خبری از او نداشت تا اینکه صبح روز بعد جنازه شهیدحسین امینی پس از جست و جوی بچه ها پیدا شد -- یک اتفاق عجیبی که در آن شب بروز کرد این بود که من که تا صبح بیدار بودم صدای تیر تفنگ شکاری به وفور شنیده می شد و پشت سر آن صدای ناله می آمد تا اینکه صبح روز بعد مشخص شد که برنامه حکومت نظامی این بود که تعدادی از محلی ها با تفنگ ساچمه ای مردم را بزنند که تقریبا ۷ تا ۸ نفر هم دراین رابطه تیر خورده و مجروح شده بودند و چون از حکومت نظامی می ترسیدند که به پزشک مراجعه کنند به زحمت آنها را شناسایی و پزشکان اکیپ پزشکی دانشگاه جندی شاپور اهواز که به گچساران اعزام شده بود را به منزل مجروحان می بردیم که یکی از این مجروحین آقای نگاهداری کارمند اداره تعاون گچساران بود و دیگری عبدالله جشن ساز برادر مهندس جشن ساز -- و بدبختی اینجا بود که جنازه شهدا را به خانواده ها تحویل نمی دادند ولی با تجمع مردم در مقابل درب درمانگاه و فشارشان ، بلاخره فرمانده حکومت نظامی و رییس ساواک سرهنگ رحمانی معدوم مجبور شدند جنازه شهدا را تحویل بدهند اما به شرط اینکه به ازای هر فشنگ صد تومان جریمه اخذ کنند -- بعد از تحویل پیکر شهدا، تشیع جنازه با شکوهی برگزار و آنها در قبرستان شهدا به خاک سپرده شد -- بعد از این غائله و حماسه ای که مردم و شهدای شان آفریدند یک جو به شدت خفقان در شهر حاکم شد و عناصر حکومت نظامی بی بهانه یا با بهانه به مردم شلیک می کردند که در این مرحله عیسی جهانگیری از کارمندان دولتی در حین بازگشت به خانه مورد هدف گلوله دژخیمان قرار گرفت و از ناحیه صورت مجروح شد و همچنین در آن شب ها ، نفربر حکومت نظامی می آمد سر چهار راه بلادیان و منازل مردم ساکن در کوه مشرف بر خیابان شهید کیامرثی ( پهلوی سابق) را توسط کالیبر پنجاه به رگبار می بست و سپس به گشت زنی در شهر و تیراندازی می پرداخت که شب سوم یا چهارم وقتی این نفربر وارد خیابان پهلوی شد مرحوم حیدر صفری با بمب دستی به آن حمله کرد و باعث وحشت خدمه نفربر شد و همین عملیات باعث گردید تا نفربر را از صحنه خارج کنند.
و اما " انتقام "
بعداز غائله مسجد شهیدان قرار شد انتقام بگیریم و اینکار دیگر در تخصص تیم سه نفره ما بود ( بنده و جلیل خواجوی و مرحوم حیدر صفری ) -- در همین رابطه دوکار مهم بایستی انجام می شد -- اولی: قطع صدور نفت با روش شبه نظامی و انفجار مراکز مهم نفتی زیرا اعتصاب دوم نیز عملا نتوانست صدور نفت را قطع کند --دوم : هدف قرار دادن عناصر ساواک و حکومت نظامی -- که عملیات اول باانجام شناسایی کافی و بااستفاده از بمب دستی ۱۷ تا ۱۸ کیلویی و اعضا تیم سه نفره در ۳ راه پازنون که محل عبور همه نفت های ارسالی از جنوب بود و به گوره می رسید و از آنجا بطرف جزیره خارگ پمپاژ و تحویل کشتی های نفت کش می شد -- این عملیات علیرغم حضور یک گروهان از حکومت نظامی در سه راه پازنون ، با دقت لازم انجام گردید که همان شب رادیو لندن یک تحلیل در این خصوص انجام داده و اعلام کرد که چریک های فدایی خلق صدور نفت ایران را قطع کرده اند و چون ما دیدیم که این اقدام را انگلیسی ها می خواهند مصادره بکنند مجبور شدیم بیانیه عملیات را عصرروز بعد صادر و منتشر بکنیم -- این عملیات ضمن اینکه باعث قطع صدور نفت برای چندروز شد از طرفی باعث ایجاد رعب و وحشت در بین ساواکی ها و عناصر حکومت نظامی گردید -- نکته دیگردر مورد این عملیات این بود که تیم محسن رضایی هم همان شب" پل گریم: رییس آمریکایی کنسرسیوم نفت و بروجردی جانشین اورا حذف کردند باآنکه در انجام این دو کار( عملیات گروه گچساران وگروه اهواز ) هیچگونه هماهنگی بین شان انجام نگرفته بود و آقا محسن که برای برسی پیامدهای عملیات پازنون به گچساران آمده بود به این نکته اشاره کرد که " باآنکه بین این دو عملیات هماهنگی وجودنداشت اما پیامدهای خیلی خوبی داشتند " ( شرح مختصری ازاین عملیات در کتاب تاریخچه سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بخش مربوط به گروه منصورون گچساران آمده است )
و اما عملیات دوم
برخورد قهر آمیز با ساواکی ها و کارکنان " اعتصاب شکن " دردستور کار قرارگرفت تا صدور نفت قطع بشود واز آن طرف " اعتصاب شکن " های خبیث داشتند همه این تلاش هارا برباد داده و کشتار مردم ادامه پیدا می کرد که البته استاد بهبهانی بسیار تلاش می کرد تااعتصاب شکنان را برای سرکار حاضر نشدن قانع نماید ولی موفق نمی شدودر اینجاراهی به جز فشار آوردن به آنان باقی نماند و بلاخرهدر عملیات دوم، همه ساواکی ها و تعدادی از اعتصاب شکن های بدتراز ساواکی ها به درستی تنبه شدند و براثر این عملیات همه ساواکی ها از گچساران خارج گردیدند و کارکنان اعتصاب شکن نیز قانع شدند اما زمانی بود که بوی الرحمن رژیم شاه بلند شده بود-- بلاخره این مبارزات و شهید ومجروح دادن ها باعث گردید تا ساواک گچساران دو ماه زودتر از فروپاشی نظام شاهی منحل شود .
شروع فعالیت در مسجد صاحبالزمان
این حرکت باعث شد یواش یواش سراغ دانشآموزان و مردم عادی برویم و کارمان را ادامه دادیم که منجر به شروع فعالیت در مسجد صاحب الزمان شد ،مسجد صاحب الزمان در آن زمان مرکز سیاسی بود.
مسجد صاحب الزمان به دلیل وجود روحانیان اعزامی که برای ماه محرم و رمضان میآمدند در این مسجد سخنرانی میکردند و در مسجد یک اتاق بود یک کلاس به نام مکتبشناسی راه انداختیم و روی مارکسیسم و اسلام و تفاوتهای آنها راه انداختیم و شامل همین تیم دانشجویی و تعدادی از دانشآموزان بود.
پخش اعلامیههای امام در گچساران
مسئله اعلامیههای امام و نوارهای سخنرانی و پیامهای امام در جنوب بیشتر از همه جا در گچساران تکثیر و پخش میشد، در آن زمان اگر ساواک یک کاربن در خوابگاه یک دانشجو پیدا میکرد به گمان اینکه با این کاربن اعلامیه تکثیر میکند این خود ۴ تا ۵ سال زندان داشت و خواندن و تفسیر قرآن ۲ سال زندانی داشت.
اعلامیههای امام از نجف یک عدد به قم خدمت آیتالله پسندیده برادر امام ارسال میشد و ایشان به شهرستانها ارسال میکرد و ما درگچساران قبل از اینکه آقای بشارت بیاید خود گیرنده این بودیم و اوایل با یک دستگاه تکثیر غلطکی که آن زمان به دست مبارزین بود تولید و تکثیر میکردیم، دستگاه غلطی یک دستگاه خاص و سنتی بود، بعدها یک دستگاه تکثیر از دبیرستان باشت آقای مهدی درخشان و مرزبان(دبیر شیمی گچساران)، مصادره کردند و به ما دادند، آقای عبدالله صابری را پای این کار گذاشتیم و حالا اعلامیههای امام ۱۰۰۰تا ۳۰۰۰تا تولید میشد و پخش میشد و در هر شهر یک رابط داشتیم در یاسوج رابط ما آقای حاج غفار رضوی و حاج عطا افتخاری، اعلامیهها را از ما میگرفتند و پخش میکردند، در چرام و دهدشت آقایی به نام طاهری اعلامیهها را میگرفت، در شامبراکان و نازمکان محمدحسین خوبانی اعلامیهها را از من میگرفت و پخش میکرد.
از بهبهان هم به دنبال اعلامیه میآمدند.
فعالیت چریکی معمولا مخفیانه بود مثلا خود من که مسئول منصورون در گچساران بودم هیچکس از خانوادهاج از فعالیتهایم اطلاع نداشتند، فقط تقی شریعتی، جلیل خواجویان،رهام عبدیپور، عبدالله صابری ومحسن رضایی که مسئول ما در کل منصورون بود از این موضوع اطلاع داشتند.
خیلی از فرزندان گچساران در این راه زندان شدند و آسیب دیدند،آقای تقی شریعتی یک زندان ۴ ساله داشت ولی بعد از چند ماه از زندان خارج شد شهید نجف بلادیان به طور مرتب به ساواک احضار میشد.
شرکتهای آمریکایی در گچساران
سه شرکت آمریکایی به خاطر نفت در گچساران بود فاسترویدر، سی تی آی و شرکت هالیبرتون که آمده بودند پروژه تزریق گاز را برای اولین بار در خاورمیانه در گچساران اجرا میکردند و در دشت لیشتر هم مرکزشان بود ولی فساد زیادی میکردند مثلا مشروب فروشیها اکثرا دربست این افراد بود و برای این افراد مشروب میآورد و بچههای ما مشروب فروشی اصلی آنها در خیابان عمران را منفجر کردند که دکترمصباحی مقدم( الان در مجمع تشخیص مصلحت نظام است) آن وقت طلبه جوانی بود که از قم به گچساران برای تبلیغ آمده بود و در مسجد صاحب الزمان در ماه رمضان سخنرانی داشت و مشروب فروشیهایی که منفجر میشد فکر میکردند زیر سر ایشان است و دستگیرشان کردند و بردند و خیلی هم اذیت کردند.
شروع اعتصابات نفت
بعد از ماه رمضان ۵۷ مسئله نفت رخ داد و اعتصاب اول کارگران صنعت نفت جنوب از اهواز شروع شد، اعتصاب در اهواز،آبادان،امیدیه،مسجد سلیمان و گچساران کارگران ابتدا شروع به راهپیمایی اعتراضی کردند و بعد اعتصاب کردند و حکومت نظامی در این شهرها برای سرکوب کارگران و شکستن اعتصاب و راه انداختن جریان نفت( استخراج و صادر کردن نفت) مستقر شد چون مدتی که اعتصاب اول در حدود ۲۰ تا ۲۵ روز طول کشید صادرات نفت تقریبا در حال قطع شدن بود
مهمترین کار در همین شهرها بود و انقلاب اسلامی وقتی پیروز میشد که قُلک شاه که نفت از مدار خارج شود یعنی نفت استخراج نشود، صادر نشود و پولی نیاید یعنی یکی از عناصر اصلی شکلگیری انقلاب اسلامی مسئله نفت و همینچند شهر بود.
رژیم در اهواز در اعتصاب اول حکومت نظامی با نفربر و تانک روی کارگران رفت و روز اول ۱۳ تا ۱۴ نفر زیر تانک شهید شدند که بعد گروه منصورون روز بعد به مراکز حکومت نظامی حمله کردند و تعدادی از این افراد را کشتند و آنها را عقب زدند و دوباره فضا باز شد.
اعتصاب اول را رژیم با گرفتن،
کشتن،دستگیر کردن توانست خفه کند.
اقدام ساواک برای به راه افتادن جریان نفت
ساواک برای راه افتادن جریان نفت به منازل کارگرانی که در بخش تولید نفت بودند میرفتند و به زور سرکار میبردند که نفت به راه بیفتد در طرف مقابل بازار و بچههای انقلابی برنامهریزی کردند پول جمع کردند و به این کارگران حقوق میدادند و از گچساران دور میکردند هر فرد را به جایی میفرستادند که حکومت نظامی و اهواز نتواند آنها را به سرکار ببرد. پول جمع میشد و مقداری پول نیز از بازار تهران میآمد و رابط پولی که از بازار تهران میآمد دکتر تقی شریعتی بود از بازار تهران پول برای تهیه اسلحه و نارنجک میآمد، تقی شریعتی پول را میآورد و خرید و تهیه و مصرف را من انجام میدادم.
راهپیمایی هم بود و در این راهپیماییها افرادی که بلندگو به دست داشتند دو نفر بودند بهرام تاجگردون و جلیل خواجویان بلندگو به دست شعار میدادند و مردم نیز شعار میدادند.
شروع اعتصاب دوم در نفت
اعتصاب اول که شکسته شد اعتصاب دوم شروع شد، اعتصاب دوم هم کارکنان صنعت نفت جدیار شدند و هم ساوکیها و حکومت نظامی جدیتر برخورد کردند.
در گچساران کارگران اعتصابی ۵ نماینده داشتند آقای حسن سلیمانی، جمشیدی و ....بودند،این افراد را ساواک گچساران دستگیر کرد و صبح روز ۱۹ آبان در مسجد صاحب الزمان مردم به حمایت از این افراد تجمع کردند و درگیری رخ داد و حکومت نظامی مسجد را به گلوله بست و سخنرانی در حال انجام بود و شعار میدادند و بلندگو را با تیربار از کار انداختند به صورت سینه به سینه با حکومت نظامی قرار گرفتیم و تهدید کردند و میگفتند جلو نیاید میزنیم و مردم جلوتر میرفتند.
شروع قیام ۱۹ آبان
در آن ساعت همه قرار گذاشتیم که ساعت ۲ مسجد جامع باشیم.
ساعتی نگذشته بود که دیدم در خیابان بشارت (فلکه قدس قدیم) آنجا یک جَک بادی که ۱۶ یا ۱۷ نفر پشت آن قرار دارد شعار درود بر شاه میدهند و در خیابان سر و صدا راه انداختند، این افراد را ساواکیها پول داده بودند که جلوی کار مردم را بگیرند، مردمی که صبح به حمایت از دستگیری نمایندگان اعتصابی شرکت نفت درگیر شده بودند، این خود باعث شد مردم جَریتر شوند.
ساعت ۲ رسید و بچهها آرام آرام جمع شدند و تا به ۱۰۰ و خردهای نفر رسیدیم تا ۲و نیم یا یک ربع با ۳ طول کشید.
آقای محمدزیدبهبهانی سخنرانی میکرد ساواکی ها هم با لباس شخصی در صحنه بودند و مردم نیز نشسته بودند و شعار بیشتر در محور آزادی نمایندگان بود.
آقای شهید بلادیان و بهرام تاجگردون در حیاط مسجد در حال صحبت بودند.
شهدای روز ۱۹ آبان هر کدام کجا شهید شدند؟
تیراندازی که شد شهید بلادیان در حیاط مسجد تیر خورد و میان جمعیت نبود و تیر به شکمش خورد روبرو درمانگاه شیر و خورشید بود و با آمبولانس میخواستند وی را به بهبهان ببرند در راه شهید شد.
سخنرانی محمدزیدبهبهانی تمام شد و مردم هم میآمدند که یک دفعه سر و کله حکومت نظامی به این صورت که نفربر جلو و بقیه هم مسلح سوار جیپ بودند پیدا شد، رژهای از خیابان هلال احمر و کنار مسجد شروع شد و ما فکر کردیم قصد عبور دارند اما هنگامی که به مردم رسیدند صبر کردند و سربازان حالت جنگی گرفتند و اسحلهها آماده به شلیک بودند و فرماندهشان مردم را به شلیک تهدید کرد اما هیچکس محل نگذاشت، فرمانده به طرف جیپها برگشت و تیراندازی شروع شد.
در کنار من شهید کیامرثی بود که خونین بغل من افتاد، ۴یا ۵ تیر به سینهاش خورد، محمد فراشبندی و غریب پرویزی و مذکور پارسی در میان جمعیت تیرخوردند.
بعد که تیراندازی شد و کشت و کشتار رخ داد مردم به شهر سرازیر شدند و در شهر بانکها را آتش میزدند و اتوبوسهای شرکتهای آمریکایی در شهر بودند و اینها را مردم وارو کردند و آتش زدند و بعد ما که با بچهها بودیم به طرف سینما رفتیم که آتش بزنیم که چیزی نداشتیم در همین لحظه یک وانت آمد که یک بشکه ۲۲۰لیتری نفت برای ما روی زمین پرت کرد و همراه بچهها بشکه را سوراخ و در سینما انداختیم که سینما آتش گرفت.
شهر پر از دود بود و تیراندازی به صورت مداوم تا نیمههای شب یعنی ۲ یا ۳ شب ادامه داشت.
در این بین حدود ساعت ۷ یا ۸ شب شهید حسین امینی و تعدادی از بچهها برای آتش زدن فرمانداری میروند حکومت نظامی دنبال این افراد میافتد که فرار میکنند و درمانگاهی روبروی فرمانداری بود که پشت آن بیابان بود و حسین امینی سعی میکند به سمت بیابان برود و یکی از نیروهای حکومت نظامی که گروهبان بهبهانی بود با جیپ میرسد و پیاده میشود و به دنبال حسین میدود و با کلت به سرش شلیک میکند و وی را شهید میکند و حسین در همان بیابان میافتد هیچ کس از حسین امینی خبر نداشت تا حدود ۱۰ و نیم تا ۱۱ صبح که جنازهاش پیدا شد.
گم شدن افراد در آن روز
خیلی از افراد در همین گیر و دار گم شدند.
مثلا برادر من شهیدمنصور خورشیدی در آن زمان دانشآموز بود و در واقعه مسجد بود نتوانسته بود به خانه بازگردد چون خانه ما سرچهارراه بود و حکومت نظامی آنجا را گرفته بود و تیراندازی میکرد برادرم آمده بود که به منزل بیاید و چون رفت و آمد نبود نمیتوانست بیاید برگشته بود به منزل آقای لطیفی رفته بود.
شهدای ۱۹ آبان از چه قومیتی بودند؟
شهید نجف بلادیان اصالتا بهبهانی و ساکن گچساران و از بازاریهای شهر بود.
کیامرثی، غریب پرویزی و فراشبندی تُرک بودند
حسین امینی اصفهانی ساکن گچساران بود.
مذکور پارسی لرُ زبان بود.
شهید امینی بسیار فعال بود و از افرادی بود که اعلامیهها را پخش میکرد.
وقوع اتفاقی دیگر در آن شب و تیرهایی که ژ۳ نبود
اتفاق دیگری در آن شب افتاد که عدهای با تفنگ شکاری مردم را میزدند تعدادی از مردم ساچمه خورده بودند حدود ۱۵ یا ۱۶ نفر مجروح شده بودند، شب که تیراندازی میشد متوجه میشدم که همه تیرها ژ۳ نیست و صبح من و تقی و جلیل پیگیری کردیم که چه کسانی مجروح شدند و ساچمه خورده است یکی از این افراد آقای نگاهداری کارمند اداره تعاون گچساران بود که به پای او تیر خورده بود.
این افراد جرئت نداشتند به بیمارستان رجوع کنند چون اگر بیمارستان میرفتند آنها ره دستگیر میکردند،لذا بچههای پزشکی دانشگاه اهواز به صورت محرمانه پزشک فرستادند و به صورت تک تک به منازل آنها بردیم و در خانه معاینه و مداوا کردند به یاد دارم همین آقای نگاهداری را تا یک ماه درگیر مسئله زخم وی بودیم چون نمیتوانستیم به بیمارستان ببریم.
اتفاقات بعد از ۱۹ آبان و تلاش برای ایجاد رعب و وحشت توسط ساواک
اتفاق دیگری که افتاد بعضی از خوانینی که بعداز انقلاب هم ضد انقلاب بودند شروع به راهزنی کردند جاده بهبهان-گچساران میبستند،مردم را لخت میکردند و میزدند و اموالشان را میگرفتند،ناامنی ایجاد کرده بودند، ساواک این را دستور داده بود.
ناامنی ایجاد کنند که به مردم بگویند انقلاب این است اگر انقلاب کردید این اتفاق رخ میدهد و ناامنی میآید قصد القای این مورد را داشتند، یک مورد آقای محسن رضایی از اهواز آمد که به گچساران پیش ما بیاید در کمین اینها افتاد، ایشان همیشه مسلح بود چون چریک فراری بود، گفت دیدم مردم را آوردند پایین و لخت کردند و همه مواردی که همراه داشتند میگرفتند و کتک میزنند ، گفت یک بررسی زیر چشمی کردم ببینم میتوانم مقابله کنم گفت دیدم سمت چپ و راست پر از تفنگچی آمادهی زدن هستند، با خود گفتم اگر واکنشی نشان بدهم اینها مردم را قتلعام میکنند خلاصه آقای رضایی از دست اینها فرار کرد و به گچساران آمد این قسمت را خود آقای رضایی برای من تعریف کرد.
انفجار لولههای نفت و انتقامی که گرفته شد
بعد از آن همان اتفاق انفجار لولههای نفت رخ داد.
سهراهی پازنان سه شاهلوله نفت از آنجا میگذرد تمام نفتهای جنوب در این نقطه جمع میشوند و از آنجا به گره میروند و از گره به خارک پمپاژ میشوند و اینها را بچهها منفجر کردند.
هدف از انفجار انتقام وقایع ۱۹ آبان بود. و هر چه ساواکی بود ما خانههایشان را منفجر کردیم و فرار کردند ساواک گچساران قبل از ۲۲ بهمن (حدودا ۱تا ۱ماه و نیم) سقوط کرد چون بچهها منازل آنها را منفجر کردند.
افراد دخیل در انفجار لولههای نفت
در بحث انفجار لولههای نفت من طراح بودم، جلیل خواجوی، مرحوم حیدر صفری معلم آموزش و پرورش بود
همکاریها مرحوم علی خواجوی( همکاری اطلاعاتی داشت) در دانشسرای دخترانه گچساران مسئول آزمایشگاه بود و پیکان داشت و برای ما اسیدسولفوریک و کربنات سدیم مییاورد که کوکتل و موتولوف درست میکردیم که سر همین هم دستگیر شد.
اسیدسولفوریک و کربنات سدیم را به نسبتی در شیشه مخلوط و کوکتل و موتولوف درست میکردیم و برای سربازان حکومت نظامی و ساواک پخش میکردیم، علی پشت ماشین پیکان را پُر کرد و جلیل نیز همراهش بود که یک نارنجک همراهش بود و وقتی قصد عبور از چهارراه بلادیان داشتند حکومت نظامی ایست داد و علی موند و جلیل در را باز کرد از کوچهها فرار کرد و تیراندازی هم کردند اما اصابت نکرد، پشت ماشین را که بالا زدند متوجه موضوع شدند و علی را ابتدا ژاندارمری و بعد ساواک و بعد به بهبهان فرستادند که اعدام کنند و خدا را شکر انقلاب رخ داد.
شروع نمایشگاه کتاب در گچساران
حادثه دیگری که در این فرآیند رخ داد،
تکثیر و پخش اعلامیههای امام و نوار بود و کتابفروشی و نمایشگاه کتاب نیز یکسال قبل از ۱۹ آبان به راه انداختیم و برای اولین بار در مسجد شهیدان با راه انداختیم چون آن زمان در سراسر کشور نمایشگاههای کتاب که راه میافتاد خودش نوعی تظاهرات و اعتراضات بود و حرکت مهمی بود.
نمایشگاه را که میخواستیم راه بیندازیم، آقا تقی و جلیل و رهام و من برنامه ریزی کردیم، رهام رفیقی داشت که بعدها شهید شد، شهیدمحمدبهاءالدین که اهل دزفول بود و دانشجوی دانشگاه جندی شاپور و همکلاسی رهام عبدیپور بود، رهام با ایشان هماهنگ کرد و اینها نمایشگاه کتاب در دزفول زده بودند درگیری و کشت و کشتار شده بود ، کتابهایش را به خانهی بهاءالدینی برده بودند که ایشان از دانشجوهای پیرو خط امام بود که در مسئله سوسنگرد شهید شد، من و رهام به دزفول رفتیم کتابها را آوردیم و با آن کتابها ،نمایشگاه را راه انداختیم، با آن نمایشگاه تعداد زیادی جذب شدند، این نمایشگاه ادامه پیدا کرد و سایر مساجد نیز رفت،خودش یک منبع محرک مردم بود.
بازتاب حادثه انفجار لولههای نفت
بعد از انفجار لولههای نفت،رادیو لندن سه یا چهار بار در این مورد تحلیل کرد، مردم خبردار شدند که این اتفاق رخ داده است و در شهر شایع کردند که چریکهای فدایی از تهران آمدند و این عملیات را انجام دادند، قرار نبود ما بعد از عملیات اعلامیه دهیم چون کار سختی بود، هر کسی اگر این اعلامیه را در دستش پیدا میکردند معلوم میشد با این انفجار مرتبط است و کار بسیار سختی بود و قرار بود اعلامیه ندهیم اما بعدا مجبور شدیم اعلامیه بدهیم و در قبرستان شهدا هم پخش شد، آنها قصد مصادره داشتند.
گچساران محور تمام حرکتهای انقلابی بود
در دهدشت یک اغتشاش زمان شاه اتفاق افتاد که همان را نیز استارت از سمت بچههای گچساران بود و درگیر شدند، در دهدشت حکومت نظامی نبود فقط ژاندارمری بود و در یاسوج نیز وقتی شهید بشارت آمد هر کاری میکردیم یاسوجیها راهپیمایی نمیکردند و عطا افتخاری و حاج غفار رضوی از لیدرهای یاسوج بودند هر چه ما فشار آوردیم که یک راهپیمایی بزارید و چون انجام نمیشد گفتیم ما از گچساران میآییم، شهید بشارت برای سخنرانی رفت و من نیز همراهش بودم و آنجا هم آقای رحمان حجازی از دانشجوهای گچسارانی بود و راهپیمایی راه انداختیم متاسفانه یک روحانی ساواکی آنجا بود که لو داد و ساواک دنبال ما افتاد و ماشین ما نزدیک فرودگاه چپ شد و باران هم میبارید.
به طور کلی گچساران صادر کننده بود و بعد از جنگ نیز همینگونه بود و در جنگ هم ابتدا گچسارانیها رفتند، تیپ المهدی یک تیپ بود که شهر گچساران آن را به راه انداخت و تا آخر جنگ یک تیپ دیگر راه انداختیم.
گچسارانیها دو گروه یک انرژی و اراده و ذات مخصوصی دارند.
در این میان چند تا مسئله وجود دارد که لازم است توضیح بدهم از جمله :
شهید حجت السلام شیخ محمد تقی بشارت
خانواده شهید بشارت از دهاقانی های مقیم گچساران بودند که سه شهید تقدیم انقلاب اسلامی نموده اند -- این خانواده از نادر خانواده هایی بودند که بااسلام و انقلاب از سالیان قبل از انقلاب عجین بودند - حاج آقا بشارت با حکم آیت الله پسندیده که از سوی امام (ره) اجازه داشت در اوائل سال ۵۷ به عنوان نماینده امام در گچساران معرفی شدند و با آمدن ایشان به گچساران ، هم مسیر مبارزات منظم تر و جدی تر شد و هم انسجام بیشتری بین مبارزین ایجاد گردید ومضافا براینکه مردم گچساران از اینکه امام (ره) به نقش آنها واقف است که نماینده برای شان فرستاده احساس خوبی داشتند و همچنین بعضی اقدام ها با اجازه شخص حاج آقا بایست انجام می گردید و کلا ایشان رهبریت مسیر انقلاب در شهر را به درستی در اختیار گرفتند که متاسفانه توسط منافقین در بهارستان تهران ترور و به شهادت رسید و عباس آقا بشارت که پاسدار لشکر علی ابن ابیطالب ع قم ومسول خنثی سازی مین بوددر عملیات فتح المبین به شهادت رسید و رحمت الله بشارت نیز سال ۵۶ در درگیری های مردم و حکومت نظام به درجه رفیع شهادت نائل آمد - ارواح هر سه شهید بشارت شاد
استاد محمد زید بهبهانی :
استاد مجتهد مسلم بود ودر حوزه علمیه قم هم درس و بحث آیات شرعی و مومن بودند که بعداز انقلاب نیز با پیشنهاد آنهابه مقام دادستان انقلاب اسلامی گچساران منصوب گردید -- می خواهم در مورد ایشان بگویم که استاد محمدزید بهبهانی کارگر شرکت نفت گچساران بود که از سال های پیش از انقلاب کلاس های تفسیر قران و نهج البلاغه برگزار می کرد ومرجع علمی سیاسی تعداد بسیاری از جوانان و کارکنان و مردم گچساران بشمار می رفت و کلا ایشان شخصیتمشهور و محبوب و ملی بشمار می رفتند و عالم اهل عمل بودند ، یک استاد با دانش و تشکیلاتی بودند و کسی از مسلمانان و مبارزین گچسارانی نبود که افتخار شاگردی ایشان را نداشته باشد از جمله حقیر و دراین خصوص دکترمحمدتقی شریعتی در معرفی و شناساندن این شخصیت علمی و مبارزاتی نقش مهمی را ایفا نمود - و بعداز انقلاب بنا به درخواست آیت الله جزایری به عنوان استاد درحوزه علمیه اهواز مشغول به تدریس گردید و اساتیددانشگاه های خوزستان از وجودذی ارزشمند ایشان سود می بردند و یک کلام باید گفت استادمحمدزید بهبهانی شخصیت بزرگی بود که در یک شهر کودک محدود شدهبود - روحش شاد
تشکیلات بازار
بازار گچساران از عناصر تعیین کننده در فعل و انفعال های اجتماعی و سیاسی بشمار می رفت ، گچساران دومرجع اقتصادی داشته ودارد - شرکت نفت و بازار -- بازاری های گچساران افرادی اجتماعی بودند و می شود گفت یک بازار مردمی بشمار می رفت که درآن زمان حرف شان برای دادگاهها نیز حجت بود که این نقش آفرینی با شروع انقلاب اسلامی بیشتر شد و از طرفی مدیریت بازار گچساران را حاج ابراهیم شریعتی و شهید سید نجف بلادیان و مختاری ها و حاج خسروی برعهده داشتند که به عنوان یک مرجع قابل اعتماد شناخته می شدند و بایستی این بزرگواران رااز ارکان انقلاب در گچساران نامید
جریان دانشجویی گچساران
دانشجویان گچسارانی مشغول به تحصیل در سایر دانشگاه ها را بایستی پیشقراول جریان انقلاب دانست که در همه برنامه ها و کنش های انقلابی به عنوان " اتاق فکر " عمل نموده است ، آنها خوب فکر می کردند و خوب هم عمل می کردند که لیدر جریان دانشجویی در شهر ،برادرمان دکتر محمد تقی شریعتی بودند که ظرفیت های جدااز هم را سازمان داد و در این جریان ،برادران :
مهندس رهام عبدی پور و مهندس عادل خداداد نژاد از دانشگاه اهواز - مهندس موسی و نجف شرافتی از دانشگاه اصفهان و پلی تکنیک تهران - مرحوم مهندس شاپور بهمنی از دانشگاه شیراز --رحمان حجازی و سیف الله جشن ساز و مرحوم سلیمان روشنقیاس از دانشگاه اصفهان و خانم ها - خواهران بردستانی وخواهران لطیفی و خانم بهمنی فردو خواهران خسروی از دانشگاه اصفهان از فعالین انقلابی شهر بودند
نقش بهرام تاجگردون
بهرام تاجگردون بیشتر کارهای روی صحنه بود و در مسائل چریکی دخالتی نداشت و هنگام راهپیمایی بهرام تاجگردون و جلیل خواجویان بلندگو به دست و صف اول بودند.
بهرام تاجگردون بعد از کشتار با امامبخش حبیبی به منزل آمدند و گفتند باید انتقام خون برادرانمان را بگیریم که گفتم در حال برنامهریزی هستیم.
راضی هستید؟! از آن همه فعالیت و فرآیندی که طی شد راضی هستید؟
من راضی و معترض و منتقد هستم، یعنی اینکه وظیفه ما بوده این کارها را انجام دهیم درست است و در جنگ هم ۹۶ ماه بود من ۹۱ ماه جبهه بودم و خود خانواده هم دو شهید و بقیه جانباز هستیم.
این همه تلاشها برای یک اهداف مشخصی رخ داد و بیشتر هدف ما گسترش عدالت در کشور بود و در کل کشور خیلی جاها خوب پیش رفتیم و در بعضی جاها لَنگ زدیم، در حوزه دفاعی، علمی، پزشکی و فناوری بد نیستیم ولی در حوزه اقتصاد خیلی لَنگ میزنیم و در حوزه عدالت لَنگ میزنیم یعنی هیچکاری در هیچ دستگاهی چه قوهقضائیه و چه اجرایی انجام دهیم که پارتی یا پول یا هر دو را نداشته باشی و این خیلی بد است.
سخنپایانی
در انتها لازم می دانم :
۱-- از خانم مریم پارسا خبرنگار " افتو نیوز " بخاطر اینکه باعث و بانی اولین " روایت " درست از حماسه ۱۹ آبان گچساران و کل فعالیت های انقلابیون گچسارانی ، شدند تقدیر و تشکر نمایم
۲-- از عزیزانی که بنده فراموش شان کرده امد عذر خواهی می نمایم و آماده ام تا مطلب شان را در مصاحبه تکمیلی بیان نمایم
۳-- بنده این روایت ازمبارزات گچساران را واقعی ترین و فراجناحی ترین روایت هایی می دانم که تاکنون منتشر گردیده است ، و تنها روایتی ست که دیتاهای آنرا افراددر صحنه بیان کرده اند
موفق باشید
احمد خورشیدی آزاد
بنیانگذار اندیشکده مطالعات راهبردی خورشید
نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.
- 1 پیام تسلیت وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات در پی درگذشت فریدون داوری شاعر آئینی و انقلابی
- 2 پذیرش ۴۹۰ دانشجو معلم در دانشگاه فرهنگیان کهگیلویه و بویراحمد طی امسال
- 3 نقش میدان گازی مختار بویراحمد در رفع چالش ناترازی انرژی
- 4 پذیرش بیش از دوهزار دانشجو در دانشگاه آزاد یاسوج طی سال تحصیلی جدید
- 5 تدوین برنامه توسعه و پیشرفت کهگیلویه و بویراحمد
- 6 باند مالخران در دام پلیس کهگیلویه
- 7 کهگیلویه و بویراحمد تنها استان فاقد مجتمع فرهنگی کودک و نوجوان
- 8 تخریب ۵۰۹ فقره ساختوساز غیرمجاز در کهگیلویه و بویراحمد
- مکاتبه تاجگردون با وزیر دادگستری درباره قوانین قاچاق و تعزیرات
- لایحه موضوع دوتابعیتی فرزندان مسئولین چیست؟!/ دلایل تاجگردون برای رای منفی به این طرح
- پیام تسلیت دبیر هیات دولت در پی درگذشت شاعر هماستانی
- پیام تسلیت استاندار اسبق استان های لرستان و کهگیلویه و بویراحمد در پی درگذشت استاد فریدون داوری
- موفقیت خبرنگار کهگیلویه و بویراحمدی در جشنواره رسانه ای بانوان کشور
- انتصاب معاون آموزش متوسطه آموزش و پرورش گچساران+ جزییات
- معاون بیمهای تامین اجتماعی گچساران منصوب شد+ حکم
- پیام تسلیت استاندار در پی درگذشت شاعر هماستانی
- معاون فرهنگی و اجتماعی معاون اول رئیس جمهور در گذشت شاعر و ادیب هم استانی را تسلیت گفت/+متن پیام
- «نادر منتظریان» در گذشت شاعر و ادیب هم استانی را تسلیت گفت/+متن پیام
نظرات ارسالی 2 نظر
چرا از عزیزان که زحمات زیادی شدند ومردم آگاهند ولی می بینیم کسان دیگری را به عنوان انقلابیون معرفی میکنند درست نیست حتی می شود کنگره شهدای ۱۹ابان در گچساران برگزار شد باید با حضور انقلابیون گمنام بهتر برگزارر میشد سیاست چه کارهای که نمی کند
پاسخمتاسفانه افتو نیاز هیچی را بر اساس واقعیتها تا به حال نگفته و ۹۰درصد مواردی که این رسانه منتشر میکنه بدون پشتوانه علمی و عملی بوده،چون هدفش فقط و فقط تخریب افراد زحمتش این نظام بوده و هست،آخو این کجا بوده که اینقدر خالی میبنده،این عشق احمدینژای هزاره سوم دلست اسم و رسم درست کرد و حتی آنقدر بدرد نخور بود که همان هزاره سوم هم نخواستش