یادداشت
گفتگو و گزارش

علل وقوع جنگ بزرگ تنگ تامرادی –بخش سوم– (توان رزمی بویراحمد، خطر بزرگ)

علل وقوع جنگ بزرگ تنگ تامرادی –بخش سوم– (توان رزمی بویراحمد، خطر بزرگ)
  سایت افتونیوز،اسلام رسایی نسب در طول تاریخ خونبار ایران، درگیری‌ها و سرکوب‌های متعدد بین حکومت مرکزی و قدرت‌های محلی به وجود آمده است. این درگیری‌ها و سرکوب‌ها به دلایل مختلف بروز یافته است که عموماً بدون هرگونه مذاکره و صرفاً بر اساس خشونت و خونریزی تسویه شده و پایان یافته‌اند. رضاخان پس از اولین اقدام جدی خود در عرصه‌ی سیاست (کودتای 1299) به‌واسطه‌ی روحیه نظامی‌اش، بی‌نظمی و شورش‌های مختلف در گوشه‌کنار ایران را با جدیت خاموش کرد و روند تثبیت خود و مقبولیتش نزد عوام و خواص را سرعت بخشید. در بخش قبل در مورد سرکوب‌های مختلف رضاخان با در نظر داشتن سیاست تخته قاپو و خلع سلاح اشاراتی صورت گرفت. در اینجا ذکر این نکته لازم است که سیاست تخته قاپو و خلع سلاح در بویراحمد پس از تمامی ایلات و بعد از واقعه‌ی تنگ تامرادی از سال 1310 رسمی و اجرایی شد؛ اما در ادامه مطالب مربوط به این حادثه بزرگ و هولناک لازم است به تعاملات و مشخصاً تقابلات خونین نظامی بویراحمد و ارتش بپردازیم که توالی آن‌ها را به ترتیب زمان رخداد تا لشکرکشی و رویارویی خونین تنگ تامرادی در تیر و مرداد 1309 به قرار زیر داریم:
  • جنگ آجوادی ممسنی 1300-1302: اولین رویارویی مشخص بویراحمد و ارتش رضاخانی را می‌توان در جنگ آجوادی ممسنی دید. این جنگ در ادامه‌ی خرده درگیری‌های مابین امامقلی خان رستم و نیروهای دولتی و بعضاً چریک‌هایی از قشقایی و دیگر ایلات ممسنی بود که از سال 1300 و حتی پیش از آن شروع شده بود. با پیگیری‌هایی که جواد بوشهری معروف به امیر همایون فرزند معین‌التجار داشت، دولت وقت گروهانی مرکب از صد سرباز و دو عراده توپ برای سرکوب امامقلی خان به ممسنی گسیل داشت که هزینه بخشی از قشون را خانواده معین‌التجار بر عهده گرفتند. امیر همایون با نفوذی که در دربار احمدشاهی داشته از طریق خوانین بختیاری خواهان دستور به مقامات حکومتی در بهبهان می‌شود تا مانع از دخالت جدی بویراحمد در جنگ گردند. بااین‌وجود تعدادی از بویراحمدی‌ها به درخواست امامقلی خان وارد معرکه شده و تا حدی موازنه را بر می‌گردانند. این جنگ بیشتر یک موازنه و تثبیت وضع موجود بوده تا اینکه آن را پیروزی یا شکست هر یک از طرفین بدانیم؛ اما زمینه تنش و درگیری‌های جدی بعدی می‌شود.
علت دخالت بویراحمد در این موضوع را باید در نسبت فامیلی امامقلی خان با بویراحمدی‌ها جستجو کرد. کربلایی بیگم جان مادر امامقلی خان رستم، خواهر کریم‌خان بهادرالسلطنه بویراحمدی بوده است و همین نسبت فامیلی اصلی‌ترین دلیل حمایت بویراحمدی‌ها از خان رستم ذکر می‌شود؛ اما برای فهم دلیل بروز اختلاف و تنش بر سر ممسنی باید به عهد مظفری برگشت. مظفرالدین شاه بدون توجه به مردم و خوانین منطقه ممسنی، تمام املاک آن را تحت امتیازی عجیب به اسماعیل‌خان شبانکاره و درنهایت به معین‌التجار بوشهری واگذار کرده بود. این واگذاری بی‌برنامه و بی‌قیدوشرط از آن تاریخ منشأ تنش و درگیری مابین ممسنی‌ها و خاندان بوشهری با حمایت دولت (قجر و پهلوی) و بعضاً صولت الدوله قشقایی شد تا اینکه پای بویراحمد به این درگیری بازگردید. ورود بویراحمد به این منازعه مزمن، ضمن ممانعت از واگذاری و مصادره، خود منشأ عمده درگیری‌های بعدی و دشمنی مشخص خاندان پهلوی و بویراحمد گردید. برخی معتقدند به‌واسطه حضور مؤثر امیر همایون بوشهری در پهلوی دوم، رد این منازعه را تا 1343 و اعدام خوانین در پی غائله جنگ گجستان نیز می‌توان یافت، گرچه هنوز هم بحث بر سر بخش عمده از آن املاک که تحت عنوان موقوفه معین‌التجار مشهور است همچنان ادامه دارد. کاوه بیات پژوهشگر تاریخ و عشایر در این خصوص چنین می‌آورد: «در ایران اختلاف‌های ملکی همیشه سرمنشأ بسیاری از برخوردها و درگیری‌های محلی بوده است؛ ولی در تاریخ معاصر ایران کم‌تر نمونه‌ای از اینگونه اختلاف‌ها را می‌توان یافت که همانند اختلاف ملکی خوانین ممسنی با معین‌التجار بوشهری زمینه‌ساز سلسله‌ای از آشوب‌ها و اغتشاش‌های منطقه‌ای شده باشد… دو گروه از مالکین محلی ممسنی یعنی امام قلی خان رستم و سادات طباطبایی فهلیان نسبت به مالکیت معین‌التجار اعتراض داشته و حتی‌الامکان مانع آزادی عمل او می‌شدند؛ البته مخالف عمده امام قلی خان رستم بود که به علت نسب مادریش با خوانین بویراحمد نه‌تنها دیگر رقیب محلی خود نصرالله خان را از صحنه خارج کرده و امور طایفه رستم را در دست گرفته بود؛ بلکه در مخالفت با معین‌التجار و مخالفین محلی خود نیز از حمایت قدرتمند بویراحمد برخوردار بود.» (نشریه فراسو، سال دوم، شماره ششم، تابستان 88 – صفحه 12)
  • سرکوبی شیخ خزعل 1303: با قدرت گرفتن رضاخان و سرکوبی یکی پس از دیگری ایلات و عشایر و مدعیان قدرت در گوشه کنار ایران، شیخ خزعل اتحادیه‌ای عشایری تحت عنوان «قیام سعادت» تشکیل داد که در آن خود و صولت الدوله قشقایی و سردار ظفر بختیاری و حسین‌خان بهمئی و تنی چند از خوانین دیگر بختیاری حضور داشتند و هدف آن حفظ موقعیت خود در جنوب و مقابله با نفوذ و گسترش قدرت رضاخان بود. انگلیسی‌ها از حامیان اصلی شیخ در جنوب بودند و حتی در مورد برخورد احتمالی رضاخان با شیخ واکنش نشان داده و هشدار دادند. اینکه این تذکرات تا چه اندازه جدی بوده را می‌توان با نقش واسطه‌گری بعدی انگلیسی‌ها در متقاعد کردن خوانین بختیاری و قشقایی در کنار کشیدن از اتحادیه در قبال امتیازاتی چون ایلخانی گری بختیاری به سردار ظفر و وکالت مجلس به صولت الدوله دید که چرخش معناداری در حمایت از قدرت نوظهور در مرکز انجام دادند. در سال 1303 قشونی جهت سرکوب شیخ خزعل به جنوب گسیل شد. ستون نظامی اعزامی شیراز از بویراحمدی‌ها برای مقابله با نیروهای وفادار شیخ خزعل که در زیدون بهبهان سنگربندی کرده بودند، درخواست کمک کرد. حسین‌خان بهمئی و برخی بختیاری‌ها در مقابل قوای بویراحمد قرار گرفتند که شکست خوردند. با این شکست عملاً راه برای ورود قشون دولتی به خوزستان و دستگیری بی‌دردسر شیخ خزعل فراهم شد. این همکاری قوای بویراحمد القاب «هژبر نظام» برای سرتیپ خان و «ضرغام الدوله» برای شکرالله خان را از سوی احمدشاه به همراه داشت.
  • قتل اکرم ژاندارم و حاجی خان ارمنی 1303-1304: از اشتباهات عمده رضاخان، می‌توان به فرستادن مأمورین دولتی که همگی از نظامیان خشن و بی‌مبالات بودند، اشاره کرد. در بخش قبل به این مورد اشاره شد که هر دو توسط «میرغلام شاهقاسمی» کشته می‌شوند و حساسیت بیش‌ازپیش را بین بویراحمد و دولت ایجاد می‌کند.
  • خلع سلاح و تنبیه بویراحمد 1306: در بخش قبل به این موضوع پرداختیم که در اینجا نیز با مقاومت کی لهراسب باتولی و کشتن مأمورین بختیاری، موجبات تحریک قوای دولتی و گروگان گرفته شدن خوانین (سرتیپ خان و عبدالله خان) می‌شود.
  • جنگ دورگ مدو 1307: در این سال دیگربار امیر همایون فرزند معین‌التجار، خواستار حل فصل نهایی موضوع واگذاری املاک ممسنی و خلع‌ید نهایی خوانین آن ناحیه شد. نیروی دولتی به همراه چریک‌های بکش و جاوید و دشمن زیاری که رقابت محلی با خان رستم داشتند به مقر امامقلی خان حمله بردند و سریعاً مواضع او را اشغال کردند. امامقلی خان ضمن عقب‌نشینی، از بویراحمدی‌ها درخواست کمک می‌کند. در بند قبل اشاره شد که سرتیپ خان از سال قبل (1306) در شیراز گروگان بود که قوای دولتی به فرماندهی سرتیپ ابولحسن پورزند او را همراه خود به فهلیان آورده تا مانع دخالت نیروهای بویراحمد شوند. سرتیپ خان با تدبیر و شجاعت کی مکی تاس‌احمدی در فهلیان از اردوی نظامی فراری داده شده به قوای آماده و منتظر بویراحمدی به فرماندهی میرغلام شاهقاسمی و کی لهراسب باتولی می‌پیوندد. قشون دولتی با از دست دادن تنها عامل بازدارنده دخالت بویراحمدی‌ها در جنگ، مستقیماً و به‌ناچار در برابر آن‌ها قرار می‌گیرند که موجب شکست و عقب‌نشینی ارتش می‌شود. با اضافه شدن حدود یک هزار نفر چریک قشقایی (دره شوری، کشکولی و فارسیمدان) مجدداً قوای دولتی تهاجم جدیدی آغاز می‌کنند که درنهایت در «دورگ دهنو» نبرد نهایی و تعیین‌کننده شکل گرفته و شکست سخت و تلفات بسیار بر نیروی مهاجم وارد می‌آید به‌گونه‌ای که جدای از کشته و زخمی‌های بسیار، حدود دویست نظامی اسیر شدند که با خلع سلاح آزاد گردیدند. همچنین چندین عراده توپ و مسلسل به دست قوای بویراحمد می‌افتد که بنا به تشخیص کی لهراسب مبنی بر عدم کارایی مناسب در نبردهای کوهستانی آن‌ها را از کوه پرت می‌کنند. تعداد زیادی اسب و قاطر خوب و خاص نیز به همراه تفنگ و فشنگ از غرامت‌های عمده این جنگ مهیب بوده است.
این شکست را می‌توان اولین شکست رضاشاه در مقابل عشایر و ایلات محسوب کرد. پس ‌از این شکست سرتیپ ابوالحسن خان پورزند برکنار و تیمسار شاه‌بختی به‌جای وی فرماندهی قوای جنوب را عهده‌دار می‌شود. از سوی دیگر این پیروزی عشایر بویراحمد، همسایگان آن‌ها به‌خصوص خوانین قشقایی که جمعیت و امکانات بسیار بیشتر در مقایسه با بویراحمد داشتند را به فکر می‌اندازد که می‌توان در برابر حکومت قد علم کرد و نتیجه آن شورش قشقایی در سال بعد 1308 می‌شود. کاوه بیات در کتاب شورش عشایری فارس (1309-1307) به‌درستی به این دو نکته اشاره می‌کند: «جنگ دورگ مدو به دو لحاظ کاملاً به سود عشایر تمام شد. اول، به لحاظ تسلیحات؛ گذشته از غنائم جنگی فراوانی که طی دو نبرد به دست بویراحمدی‌ها افتاد، در حدود هفتصد قبضه تفنگ و مهماتی که از سوی دولت در میان چریک‌های قشقایی تقسیم شده بود تا در جهت کمک به نیروهای حکومت به کار رود، مآلاً در نبردهای بعدی علیه آن نیروها مورد استفاده قرار گرفت و دوم و شاید مهمتر از اسلحه، از حیث شکست سهمناک و مهیبی که بویراحمدی‌ها بر قوای نظامی تحمیل کردند. این موضوع به‌ویژه ازنظر آن دسته از کلانتران قشقایی که به‌عنوان رؤسای چریک در جنگ حضور داشتند دور نماند و عامل مهمی در پذیرش اندیشه شورش از سوی آنان بود.» (کاوه بیات، شورش عشایری فارس، 1309- 1307، تهران: نشر نقره، 1365، ص 44) این جنگ را می‌توان مهمترین واقعه در تمامی شورش‌های بعدی عشایر فارس علیه پهلوی دانست. به نظر می‌رسد اگر این جنگ رخ نمی‌داد و جسارت و توان رزمی بالای بویراحمد در این نبرد نمایان نمی‌شد، همسایگان قشقایی و بختیاری به فکر شورش در سال بعد نمی‌افتادند و خود بویراحمد هم شاهد آن لشکرکشی عظیم در سال 1309 نمی‌بود. در این نبرد نام لهراسب برای نظامیان به‌عنوان فرماندهی شجاع و جنگجویی متفاوت به یاد می‌ماند.
  • شرکت مختصر در شورش 1308 قشقایی: قشقایی‌ها که خود همراه قوای دولتی در سال قبل علیه بویراحمد وارد جنگ شده بودند اکنون با در دست داشتن اسلحه دولتی سال گذشته (حدود هفتصد قبضه) و تجربه جنگ دورگ مدو علیه دولت مرکزی و سیاست خشن تخته قاپو از یکسو و گروگان گرفته شدن خوانین خود در تهران بخصوص صولت الدوله سر به شورش برمی‌دارند. به درخواست قشقایی‌ها، بویراحمد به فرماندهی کی لهراسب در اردکان و شول بخشی از قوای دولتی را مورد هجوم و دستبرد قرار می‌دهد که باز هم موفقیت‌آمیز است و فرصت مناسبی برای انتقال ایل قشقایی به سرحدات سمیرم را فراهم می‌سازد. در نتیجه این زدوخوردها و محاصره شیراز توسط قوای قشقایی و کهمره‌ای، تیمسار شاه‌بختی برکنار و سرلشکر شیبانی فرماندهی را عهده‌دار می‌شود و در یک جنگ و مذاکره همزمان درنهایت شورش فروکش می‌کند و سازش نسبی بین قشقایی‌ها و دولتی‌ها به وجود می‌آید و در این شرایط خیال حکومت مرکزی از تمام ایلات راحت می‌شود به‌جز نقطه پایانی: بویراحمد!
بویراحمد در آستانه سال 1309 با تثبیت و تقویت قدرت برتر نظامی خود خطری بالقوه برای دولت و همسایگان جلوه می‌کند. وجود این نیروی خطرناک در خطه حساس جنوب می‌توانست برای هر دولتی دردسرساز باشد؛ بنابراین با از بین بردن آن ضمن حذف خطر آن‌ها از احتمال پیوستن آن‌ها به دیگر ایلات و توانمندسازی آن‌ها در جنبش‌ها و شورش‌های عشایری جلوگیری می‌شد. باید توجه داشت این پیروزی‌های پیاپی بویراحمد را مغرورتر از قبل ساخته و رهبری سرتیپ خان و حضور نسل جنگجویی به فرماندهی افرادی چون میر غلام و کی لهراسب، اعتمادبه‌نفس بالایی در ایل به وجود آورده بود به‌گونه‌ای که توان رویارویی با هر قدرتی را در خود می‌دیدند. در بخش بعد نقش شرایط داخلی منطقه به‌خصوص بویراحمد و رهبران آن از یکسو و سیاست‌ها و فعالیت‌های همسایگان رقیب منطقه‌ای در نبرد تنگ تامرادی بررسی و بازگو خواهد شد. بخش‎های پیشین این مطلب: (بخش اول) ، (بخش دوم) منابع و مآخذ: [gallery ids="1287,1286,1290,1289,1288"] موقوفه ممسنی، نشریه فراسو شماره ششم – تابستان 1388
  • نورمحمد مجیدی، یادواره نظام سنتی ایلات کوگیلویه و بویراحمد، فرهنگ مانا 1393
  • ستار صدری. بررسی اوضاع سیاسی اجتماعی ایل بویراحمد بین سال‌های 1304 تا 1342
  • کشواد سیاهپور، قیام عشایر جنوب (1341-1343)
  • ملک منصور خان قشقایی. خاطرات ملک منصور خان قشقایی، نشر نامک 1393
  • محمود باور. کهگیلویه و ایلات آن، نشر نوید شیراز، 1392
  • منابع ملی و اینترنتی
کلمات کلیدی



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 0 نظر

شما اولین نظر دهنده باشید!

سایر اخبار
برگزدیدها