یادداشت
گفتگو و گزارش

آينده سازان ديروز، رسيد آينده‌های دور از ذهن اون ايّام !

آينده سازان ديروز، رسيد آينده‌های دور از ذهن اون ايّام !

آينده سازان ديروز ، رسيد آينده هاي دور از ذهن اون ايّام ! وقت مبصر شهر شدنه .

اسطوره اي با شأن معلم اول، به نام سهراب مرادي و مبصر كلاس اول دبستاني از كلاس هاي ايشان و شوراي در حال انتخاب شهر ياسوج

چه زود رسيد آينده اي كه ما بنا بود بسازيمش ،

همون كه اصلاً باورمون نمي شد وقتي بما آينده سازان مي گفتند ! فأل نيك و بركات فضاي مجازي و البته شورآفريني كانديداهاي شوراي شهر ياسوج و گچساران و كهگيلويه كه چندين برابر تمام گروه هاي تلگرامي كه ما عضو اونا هستيم و فعاليت چشمگير حاميان ايشون ، از عجائب اين روزهاي ما شده و كاش بوديد و ميديديد كه اكثر گروهها و حتا گروههاي انتخاباتي و تبليغاتي پايتخت با همه ي تعدد و تكثر اعضاشون ، در برابر شور و فعاليت پر شمار گروههاي استاني كه ما رو هم عضو كردن اصلا قابل قياس نيست و فعال ترين گروهها الان در انتهاي حدود سي گروه تلگرامي استاني ما شده و هم خداقوت و هم واتاملا !

اما، فأل نيك ماجرا براي اين حضور آنلاين و ركورد داري در سرعت و البته اشراف بر تمام مطالب داشتن ، سبب خيري شد كه باز قلمم با انگيزش خاصي به گردش افتد و ضمن بازگويي بخشي ديگر از قابليت هاي منحصر بفرد و ويژه ي بچه هاي منطقه ، اشارتي و بشارتي به حضوري ارزشمند كنم و يادي از يادگاري ارزشمند و معلمي بي مانند و صاحب كرامت و قابل احترام حقيقي بنمايم .

بيش از ده سال پيشتر كه جلوي دوربين تلويزيوني نشسته بودم و مجري برنامه از دلايل موفقيت اين حقير بعنوان جوان موفق و شاخص كشوري پرسيد ناخودآگاه جوابي بر زبانم جاري شد كه از آن روز تا همين امشب به كرات صحت آن پاسخ في البداهه را در نشانه ها ديده ام و به تامل بيشتر واداشته شده ام و به يقين رسيده ام كه نقش معلم كلاس اول ابتدائي مهمترين عامل شكل گيري شخصيت اجتماعي فرد است و خوشا به سعادت كسي كه به اين موهبت نائل مي شود و رحمتا بر معلمين حقيقي و دلسوز پايه ي اول تمام ادوار .

به يقين عرض ميدارم كه تمام سكوي زير پاي اين كمترين كه به لطف باريتعالي مرتبتي مقبول و كشوري است در برخي شاخه هاي تخصصي و علمي كه بعبارتي همه ي داشته هاي اين حقير نيز بحساب مي آيد و يگانه ستون قابل اتكا براي زيستني در شأن و پاكترين و پر بركت ترين سفره ي معاش و ارتزاق است ، همان سنگ بنايي است كه در كلاس اول ابتدائي به من آموخته شد .

نه تنها من كه تقريباً اكثر همكلاسي هاي آن روزگار من تاجايي كه سراغ گرفته ام و اسم همه هم نقش بسته در خاطرم مانده ، همه از شاخصين و داراي مرتبه ي عالي علمي و تحصيلات عالي مي باشند .

و معلم كلاس اول ، آن اسطوره ، آن معلم حقيقي و آن پدر معنوي ما ، آن پيكر نحيف اما مقتدر و به هيمنه ي كوه و همان مرد مرتب و پاكيزه كه هرگز لبخندي بر چهره اش نديديم ، او ، كه جدي ترين مرد بود و شهره به عصبيت اما به مفهوم مطلق كلمه ، مهربانترين مرد دنيا تا همين امروز عمر من ، آن دلسوزتر از بابا و آن ظرافت آموز تر از مادر ، همو كه بلاتشبيه و بلاتشبيه در ذهن اولياء آن روزگار به اين ملجم مرادي معروف بود و به ناحق ترين صفت را با شكيبايي ترين نجابت هرگز نمي شنيد با آنكه ميدانم بسيار به گوشش ميرسيد .

اويي كه دستانش تا مچ هميشه گچي بود و اگر ، اگر گاهي با همان دست گچي ، نوازشي پدرانه بر سر و يا روي دانش آموزي مي كشيد يقين دارم كه مثل خودم آن دانش آموز هرگز دوست نداشت و نداشتيم سر و صورت را بشويم كه اثر دست پر مهرش را بر سرمان از بين ببريم و راستش همين الان هم دلم در حسرت رد دستان گچ آلودش مانده و ايكاش توان اين را داشتم كه صاحب اين ركورد ميشدم و اثر معلمي اسطوره را پيشاني ام ميداشتم . آن معلمي كه ايمان دارم به خوبي ميفهميد كدام دانش آموز گرسنه به مدرسه آمده و كدام يك روزهاست پول خريد دفتر ندارد كه مشق بنويسد و با همه ي سختگيري اش در مشق ، بدون اينكه حتا دانش آموز كنار دستي اش متوجه شود ، تا دو هفته مدام مشق هاي پيشين را خط ميزد و همزمان توضيحاتي در باب اينكه عقب نمان و روي همين ها بنويس بصورت تلويحي ، حين خط زدن مشق هاي او به به و آفرين ها ميگفت . او كه به تك تك ما تراشيدن مداد به سبك عشايري را ياد داد و با حساسيت تمام از ما نستعليق نوشتن ميخواست و ما نيز تماماً صاحب آن قريحه و خوشنوشتن شديم و چه سرمايه اي است تا همين امروز برايمان ، همو كه اينچنين حساس بود و واويلا ميشد اگر حاشيه ي دفتر مشقمان كثيف يا تا خورده بود و با اينكه معمولاً دو تا سه درس فارسي را ميگفت در يك صفحه بنويسيم كه كمتر دفتر خرج شود و ضمن آن ريز و تميز بنويسيم ، چه اسرار كه در دفتر مشق تك تك مان باقي نگذاشت و من الان خوب ميفهمم كه چرا دفتر مشق ماها جزو اسرار بود و هيچكس به كسي دفترش را نشان نميداد و متعصب بود هر دانش آموز كلاس اولي آن كلاس ! از مشق هاي چند بار خط خورده تا نوشتن تذكرات شخصي براي خود ما و خانواده ها در باب مسائل فردي كه بغل دستي ات هم متوجه نمي شد و تو را راز دار و مرد بار مي آورد . غرور هيچ بچه اي شكسته نشد حتا براي رعايت نكردن بهداشت فردي و اگر مواردي بود خصوصي حين خط زدن مشق براي خودش مي نوشت و همه خيال ميكردند كه اگر تذكري هست فقط به او داده شده و حين مشق خط زدن بقيه فقط از آنها تعريف مي كند ، اما حقيقت امروز براي ماها عيان مي شود كه بيشتر آن آفرين گفتن ها نوشتن هاي مردانه براي مرد پروري بوده ، حال كه بياد مي آوريم تمام خشونت و عصبيت مشهور معلم ما فقط شامل حال دانش آموزاني ميشد كه عليرغم آن شيوه ي منحصر بفرد تربيتي ، باز هم جلاد دفتر و مداد بودند و با درشت نوشتن و بد خط نوشتن زود به زود دفتر را استفاده نشده تمام ميكردند و امروز بر ما عيان مي شود كه بجاي پدر و ولي او دلسوز ترين ولي اوست و با نهايت زجر درون خويش متوسل به تنبيه مي شود و جلوي چشم همه ، دانش آموز را با نشان دادن مصاديق صحيح تنبيه مي نمود . همين امشب و در بازگويي خاطرات با مبصر آن كلاس تماماً مرد و مدير، كه به يمن حضور در فضاي مجازي بعد از سالها ديداري مجازي شكل گرفت ، حتا ريز خاطرات و اسم و دليل تنبيه بچه ها هم در ذهنمان مانده و چه سعادتي ما داشته ايم كه در محضر اين استاد تلمذ كردن را آموخته و تا هنوز هم مبادي آن آداب صحيح هستيم . همه ي ما خوب شنيدن را آموختيم و همين هم يكي از مهمترين عوامل ادراك بيشتر و فهم راحتتر مسائل برايمان شده .

خصلت هاي بيشمار و البته كمياب انساني كه ما با ذره ذره ي وجود از كلاس ايشان آموختيم ، سرلوحه ي تمام موارد زندگي مان شده و زبان مشترك و شيواي بسياري از همكلاسان ما همه مبين و مصداق اين مدعاست و موضوع غير قابل اثباتي هم نيست .

خلاقيت و پيشرو و پيشقدم بودن نيز از خصوصيات بارز آن همكلاسي هاست و اتفاقاً همين مطلب و اين طرح موضوع مصداق درست و روشن اين سخن است . وقتي مطلب قبلي اين حقير در فضاي مجازي و سايت هاي خبري استان منتشر مي شود ، از بين خَيل كانديداهاي دوست و همشهري ، تا الان يك همكلاسي فقط پيشقدم شده و بعد از خواندن مطلب با همان دقت مثالي كه پيشتر عرض شد ، با دقيق شدن بر موضوع و وقت گران و گرفتار اين ايام را صرف پيدا كردن يك همكلاسي قديمي نمودن و ارتباط برقرار كردن و ضمن ايجاد لحظاتي بسيار شيرين و ارزشمند به بحث و ارايه نظر در موارد ذكر شده در مطلب مي نمايد و به صراحت و صرافت سخن از همان شخصيت مدبر و مثالي مطلب و آن مرد بويراحمدي كه چون اسلافش هلم و غيرت داشته باشد را نه تنها بر زبان ميراند كه براحتي قابل تشخيص است براي اين حقير كه تمام دغدغه اش همان بهترين ها براي برادران و خواهران ايل و تبارش است .

او نيز نه تنها شاگرد خلف آن معلم اسطوره ، يعني سهراب مرادي از طايفه ي سلحشور و هميشه زخمي جليل بود مثل من ، كه فراتر از من مبصر كلاس آن روزگار ما بود و مقبول معلم و صد البته كه مبصر كلاس سهراب مرادي بودن يعني خيلي توانا بودن در آن سن .

آن مبصر مدير را سالها پيش و وقتي كه مديريتي كلان در حوزه ي اقتصادي و خارج از كشور را داشت و بسيار هم مقبول و معتمد و كاردان متبحري بود ديده بودم و اصلاً تصور نمي كردم كه او الان ايران باشد ! أما در كمال تعجب ، باز هم ديدم چقدر جلوتر از بسياري از ما همكلاسي هاي خاص كلاس اول سهراب مرادي ، غيرتمندانه نه به وطن ، كه به زادگاه خويش و به دامان پر نياز ايل بزرگمان برگشته و كمر همت بسته براي خدمت ، آنهم خدمتي كه بي شك در سطح استاندارد هاي بين المللي است و آوازه ي توان اين بچه بويراحمدي مثل بسياري ديگر از فرزندان ايل در پايتخت و در حوزه ي تخصصي خويش در وراي مرزهاي وطن بر كسي پوشيده نيست و براحتي قابل دسترسي است وجهات و سكنات وي كه براستي مايه ي مباهات و فخر ماست .

تخصص و تدبير مديريتي ايشان كه امتحان پس داده و پرونده ي كاري او كه با تحقيقي ساده بر همه عيان است جاي خود دارد اما اگر گردشي به اين قلم افتاد ، رويكرد عميق و اشراف درست او بر اتكا به احيا و ساخت زير بناي فرهنگي ماست كه بي شك از ملزومات ضروري و در اكثر موارد تنها راه برون رفت از معضلات كنوني است و اين حقير را كه أهالي قلم و معنا حداقل ميدانند تا اين لحظه به مجير كلامي جاري نكرده و جز اعتقادي ترين مسائل و عام ترين موضوعات سخني بر زبان نرانده و سياهه اي ننگاشته ام را بر آن داشت تا با معرفي اين فرزند برومند و افتخار آفرين ايل و تبارمان ، اين برادر غيرتمند را بيشتر بشناسانيم و صراحتاً بگويم كه يكي از شايسته ترين ها براي مبصري شهر و ديارمان است با همه ي مشخصات و محاسن موجودش و حقيقتاً اگر از وجود غيرتمند و متخصصش براي اعتلاي شهر و ديارمان بهره نجوييم ، بي شك خسران ماست و بي مهري به خودمان روا داشته ايم .

براي مبصر كلاسم ، مهندس سيد مهران فتاحيان ، كه بي شك شخصيت كاري فرا منطقه اي و قومي دارد و در غيرتمندي از اصيلترين رفتار منطقه اي برخودار است به سهم خود تشكر كرده و براي سربلندي توأمان و ماندن و حضور پر خير و بركتش در استان هم از باريتعالي آرزوي موفقيت برايش مي نمايم و از همه ي همشهري ها، بخصوص اهالي فرهنگ و هنر و پيش آهنگان فرهنگ منطقه هم درخواست تامل و تحقيق و در صورت ايجاد يقيني بسان اين حقير ، با حمايت ايشان سبب دلگرمي و زدودن خستگي هايش شويم تا به اميد خدا ، چهره ي شهر و نماي فرهنگي فردايمان همطراز شأن و تمدنمان شود .

سالهاست نديدن ارديبهشت بهشت ياسوج بر دلم مانده و امسال ، عليرغم مسؤوليتي كه بر عهده ام گذارده شده و بناچار بايد روز انتخابات تهران باشم ، اما دليلي آمده كه از فردا در فكر راهي براي حضور در ياسوج و بهشت ارديبهشتي اش به بهانه ي انتخابات و بخصوص تقديم تك رأي خودم به مهندس مهران فتاحيان باشم و اميد كه امكان اين حضور را بيابم .

يا حق

دست برادري هامان فشرده تر باد

و زاگرس ، دناي استوارت پشت ماباد، كه طوفانهاست بر ما، ظاهراً باد !

کلمات کلیدی



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 1 نظر

  • 1 بويراحمدي 1396/2/27 4:12:59

    كه طوفانهاست برما . خيلي زيبا خيلي  

    پاسخ
سایر اخبار
برگزدیدها