یادداشت
گفتگو و گزارش

بیانیه شماره دوازده «محمد زرین» / آخرین سخنان، پیش از طلوع فردا !

بیانیه شماره دوازده «محمد زرین» / آخرین سخنان، پیش از طلوع فردا !

محمد زرین نامزد پنجمین دوره انتخابات شورای شهر دهدشت در بیانیه دوازدهم و آخر خود پیش از انتخابات، سخنان جالبی خطاب به مردم دهدشت داشته است.

به گزارش افتونیوز، متن دوازدهمین بیانیه محمد زرین در پی می‌آید:

بسم الله الرحمن الرحیم پس از ابلاغ سلام و عرض ادب خدمت تک تک عزیزانی که این مدت به چند روش از این برادر کوچک خود حمایت کردند، بر آن شدم تا پیش از صبح فردا،که نوبت تصمیم است چند سطری معروض بدارم.

پیش از هرچیز از این که از سر اجبار- صرفا برای شناخت بهتر مجبورم در وصف سخنی خود بگویم- پوزش می طلبم.

بزرگی از علما،که خدای رحمتش کند،جایی نوشت:(خدا در دوجا لبخند می زند؛یکی آنجا که عده ای می کوشند بزور فردی را بالا بکشند،اما خدای داننده از این راضی نیست.دیگر در زمانی که عده ای می کوشند تا فردی را با همه شایستگی بر زمین بزنند،و باز خدا نمی خواهد چنین شود.)

انشاله که منتخبین ما در فردا،همه از آن دست افراد شایسته باشند تا هم خدای عالم، هم بندگان دانا بر انتخاب مان احسنت بگویند.نه شایسته ای پشت در بماند،و نه نالایقی به دست مان بر شهر مستولی شود.مخاطبان عزیز؛خواننده معظم!رای دهنده گرامی!

یکم؛ کدام نگاه را به جهان پیرامون داریم؟

این نکته را بارها ذکر کرده ام.ما انسانها دارای دو نوع نگاه به جهان پیرامون،و مآلا شهر و کشور خودمان داریم.نگاه اول مربوط به افرادی است که در آغاز راه زندگی از خود می پرسند(سهم ما از این دنیا چیست؟!اینست که یکی ارث مشترک را سهم خود می داند،و بقیه را محروم می کند.دگری می شود قارون و بابک زنجانی.که یک کدملی مثل بقیه دارد.اما «سهم»خود را برابر با سهم هشتاد ملیون ایرانی می داند. بالتبع این سهم را در انتخابات شورا،در شهر می جویند.از اولین قدم،کیسه را می دوزند.قول می دهد به اطرافیان که در شهرداری را بروی قوم و قبیله اش بگشاید.عوارض کم کند،جواز دکه بدهد.ماسه ببخشد.و..... اما گروه دوم:از خود می پرسند(به این دنیا آمده ایم تا چه چیزی به جهان بیافزاییم.و اینجا بحث کشور و شهر است.)یکی می شود سقراط و ابن سینا.اندیشه می افزاید بر جهان.دگری میکل آنژ و شاهکار می تراشد.آن یکی خسرو آواز کشورش آن بعدی ناصرکاتوزیان و..... دقت کنیم.مراقب باشیم.خطر پشت در خانه شهر است.غارتگران خوش برخورد و جذاب.گرگان در پوستین میش.آمده اند تا با قول گرفتن از ماها،با رای ما در پی منافع خود و چهارنفر اطرافیان باشند.بی آنکه در دل ذره ای نگاهی به کار منافع جمعی شهروندان داشته باشند. حتی اگر قول داده اید، بدتر از آن اگر شما را قسم داده اند. قسم را بشکنید و ذره ای نگران نباشید. که اگر آن غارتگر قرآن بدست ذره ای خود به کتاب خدا و مافیها عقیده داشت، باید هرچه از این راه کسب کرده است را به بیت المال برمی گرداند، از همه حلالیت می‌طلبید و به خانه باز می گشت. نه که با بخشی از همان وجوه دوباره رای می خرید و شهر را جولانگاه تراکت ها می نمود. اما بعد؛ بنده کوچکتر شما محمد زرین، که تاکنون علیرغم دو دهه تلاش برای اندکی اثرگذاری بر فرهنگ این شهر، ذره‌ای تاثیر در وضعیت توریسم، و ....از هر تلاش و حتی خسارتی بر خود دریغ نکرد، خود را در معرض انتخاب عمومی قرار داده است. از آغاز راه متفاوت ظاهر شد‌. چندانکه یکی از سایت ها با طنازی از وی به اسم (آقای خاص انتخابات دهدشت) نام برد. خوب این خاص بودن هم شاید بخاطر تفاوت‌هایی است که در نحوه متفاوت ورود به انتخابات، شیوه متفاوت تبلیغات، نوع حمایت‌ایی که از وی بعمل آمده و سایر زمینه ها باشد.چرا که راقم این سطور،یوم الورود به فرمانداری تک و تنها رفت.نه قشون کشید نه عکس های آنچنان گرفت. برای جلب حمایت،نه نشست طایفه ای تشکیل داد.نه درب خانه های مردم را کوبید.

دوم: هزینه های آنچنانی، حاوی چه پیغامی است؟

محمد زرین کاندیدای ریلکس انتخابات هم نام گرفت.چرا که نه مانند سایرین شب و روز دوید،نه شام وناهاری داد.نه شهر را در مقیاس وسیع پوستر چسباند.نه رگبار استیکر هایش بر گروههای تلگرامی گشود.نه بنرهای سه در چهارش همه جا بر دیدگان تحمیل شد. این نوع نگاه خاص،علاوه بر اینکه بخاطر متهم نشدن به «اسراف و تبذیر»ریشه در این داشت که شاعر گفت: (به اندازه بود باید نمود.......خجالت نبرد،آنکه ننمود و بود) آری،این بی اخلاقی است اگر در انظار عمومی،بیشتر و بزرگتر از آنچه هستی نمایش بدهی!و عکس آن اگر عمل کنی،یک فضیلت اخلاقی است.چه اشکالی دارد اگر تو که دکتری یا مهندسی داری،از این لقب خیلی استفاده نشود.که مرحوم آیت خدا،محمد تقی بهجت،که محبوب قلب مومنین واقعی بود،بر جلد کتاب خود-با آن همه مدارج فقهی-،بر سنگ لحدخود می سپارد که بنویسند:(العبد؛محمد تقی بهجت).از این روست اگر با وجود رزومه علمی قابل قبول،و تحصیل در دست کم دو رشته متفاوت (حقوق و ادبیات )و داشتن چند مدرک تخصصی در توریسم و.....در هیچ نوع تبلیغاتی از هیچ پیشوند کمک نگرفتم.حتی خانواده ام را در گروه تلکرامی،از استعمال واژه«استاد»منع کردم‌.که خوب است بدانیم واژه استاد را در دانشگاه ها زمانی داده می شود که سالها فردی استادیار و دانشیار بوده باشد و رضایت دانشگاه را کسب نموده باشد.(جا دارد یادی کنم از دوستان خوبم که در دانشگاههای مختلف تدریس می کنند،و متواضعانه خود را «معلم»می خوانند،از آن جمله«مهندس امید نوروزی»دانشجوی دکتری محیط زیست.که با کتابخانه چندهزار جلدی غنی در ادبیات و تاریخ و ......آرشیو مجلات دو دهه گذشته،همچنان خود را معلم می نامد.)

سوم: راه ارتباط جمعی، ارزان و اثرگذار:

عزیزان دل! راه ارتباط محمد زرین هم همین بیانیه ها بود که آخرینش پیش روی شماست.چه بهتر از سخن صمیمیانه میان انتخاب کننده و انتخاب شونده. برادر کوچک شما،در گروه تلگرامی «ترقی خواهان»برغم سایر کانذیداها که بی خبر از گروه بودند،حضور واقعی داشت.آنقدر که مورد انتقاد واقع می شد که(بقیه را ببین شب و روز دنبال رای درها را می کوبند،تو نشسته ای در تلگرام پاسخ اعضا را می دهی!؟!) آری؛این افتخار من بود که کاملا شبیه فضای واقعی،لحظه لحظه در حال گفتگو با مخاطبم باشم.

چهارم؛ پیشینه فرهنگی اجتماعی،مهم ترین سرمایه

عزیزان حامی،سایر عزیزان!(با پوزش از محضرتان) نگارنده این یادداشت، پرونده عملکرد فرهنگی و اجتماعی اش در طول دقیقا بیست سال گذشته،آن قدر پر و پیمان بود که اگر عزیزان وقت بررسی و مقایسه می داشتند،وضع چیز دیگری بود.چندانکه که روز اول که دوست خوب و گرامی،جناب دکتر(ش.ش)خبر نام نویسی در شورا شنید،با کمال لطف فرمود(شان شما اجل از شورا ی شهری در حد دهدشت است.)اما نگارنده با افتخار پاسخ داد(حب الوطن که نباید مثل سایر شعارها،در حد شعار بماند.هر که مدعی عشق وطن است،جایی باید وارد عمل شود.)

پنجم؛ حضور بدون رزومه سازی و مدرک گرایی

خواننده گرامی! ضمن دعوت از شما برای خواندن بیانیه شماره شش با عنوان «چالش رزومه ها و مدرک ها» مایلم به همه نامزدها تذکری بدهم.چرا که بنده بعنوان تحصیل کرده حقوق،مکلف به روشنگری نسبت به کسانی هستم که مسایل ندارند. آیا میدانستید بکاربردن واژه های«دکتر»و« مهندس»اگر شخص فاقد عناوین واقعی باشد،علاوه بر اینکه عملی غیراخلاقی است،و نوعی کلاهبرداری است،می تواند جرم هم محسوب شوند.چرا که نظر مشورتی اداره حقوقی،شماره ۲۰۵۲۷می گوید«(استفاده از عناوین علمی دکتر٬ مهندس و مانند اینها که شرایط اخذ آن مطابق قوانين و مقررات مربوط تعيين میگردد٬ توسط هر فرد برای خود٬ مستلزم داشتن مدرک معتبر از مراکز علمی و دانشگاهی داخلی و یا خارجی موردتأیيد رسمی وزارتخانه های علوم٬ تحقيقات و فناوری یا بهداشت٬ درمان و آموزش پزشکی و شورای عالی انقلاب فرهنگی میباشد. مرتکبـين استفاده غيرمجاز از عناوین علمی مذکور به مجازات ماده ۵۶۶ فصل هشتم کتاب پنجم قانون مجازات اسلامی محکوم خواهند شد)».حالا کسی دنبال مجازات این همه نامزد خوب نیست.اما کاش نمی شنیدم که در انتخابات یاسوج،تنها دونفر از مدعیان «دکتری»دارای چنین مدرکی بودند. در باب رزومه ها هم که قبل تر نوشته ام.در نزد وجدان مان از خود بپرسیم:واقعا آیا ذکر این لیست بلند بالا،که مخاطب را به نوغی سردر گم می کند،در حالیکه توان سنجش صحت و سقم آن را ندارد ،برای بدست آوردن چند رای بیشتر اخلاقا درست است؟ بفرض هم که همه سوابق درخشان صحت داشته باشد،آیا ارتباطی با امر مدیریت شهری دارد!؟

ششم؛ طایفه گرایی؛ باران رحمت یا سیل مخرب؟

برادر کوچک شما، هم زاده یک ایل است. ایلی کهن و صاحب نام. که در کتب تاریخی زیادی نامش آورده شده است، و برهه‌ای از تاریخ کهگیلویه را بخود و قلمرو اش کرده است.

اما از بدو ورود به عرصه انتخابات،دامن از قومیت گرایی برکشیدم و از قبیله گرایی دوری جستم.با حفظ نهایت احترام به اقوام،انتخاب صرفا قومیتی را در تضاد با شایسته سالاری میدانم.

سخن به درازا کشید. آمدم. سرنهادم بر آستان جانان. سرمایه مادی خاصی با خود نیاوردم، هزینه چندانی هم نکردم. تنها سرمایه‌ام را علاوه بر امید به درگاه خدا،محبت صادقانهظ کسانی می دانم که یا از دوستان کهن بوده اند،یا طی چندسال اخیر در فضای مجازی همراهی ام کردند.امید هم به الطاف همین هاست.و سایر کسانی که در دو دهه گذشته،جسارت کرده در مجامع مختلف در پیشگاه شان سخنرانی نموده ام،با فرزندان اقوام مختلف دوستی ها داشته ام.در غم هایشان کنارشان حاضر شده ام،و در شادیها صدایم کرده اند.ازین روست اگر نام طایفه ام را «طایفه رنگین کمان »نهاده ام.که بارها در جمعی مرکب از اقوام مختلف نشسته ام.و این است راز اقبال نسبی که بخاطرش خدای را شاکرم.بشرط توفیق با همین قلم خواهم نوشت،دست بزرگان اقوام را خواهم فشرد تا بلکه بنحو بهتر،قبیله گرایی را «اصلاح»خواهیم کرد،و این باران« کوه شور» را به کانالی هدایت خواهیم کرد،تا بلکه از آب زلالش همه شهر بنوشند،مباد که دیگربار «سیل خروشان» رقابت قبیله ای،بنیان جامعه مدنی نوپای شهرمان را از بیخ برکند.که هم امروز زخمهای انتخاب های اشتباه مان هنوز التیام نیافته. از صحبت با عزیزان سیر نمی شوم.و ناگفته بسیار مانده.بناچار تا گفتاربعدی،که قطعا یکی دوروز بیشتر نیست.

مخلص کلام

یک سر رقابت قطعا باخت است.اما امید هم کنار بیم حضور دارد.بیم اما چندان نمود ندارد.که هدف پیروزی به هر قیمت نیست.در صورت عدم توفیق هم راه فعالیت فرهنگی و اجتماعی را برخود بسته نمی بینم.لکن درصورت توفیق،از نهاد شورا با تمام پتانسیل آن برای توسعه فرهنگی اجتماعی در کنار توسعه شهری کمک خواهم گرفت. دست یاری ام بسوی شماست.از الان تا همیشه. شمارا به خالق خوبی ها می سپارم.

شب آخر،شب تامل است،بیشتر بیاندیشیم.بهتر انتخاب کنیم عزت زیاد؛

محمد زرین شامگاه بیست و هشت اردیبهشت نود و شش

کلمات کلیدی



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 0 نظر

شما اولین نظر دهنده باشید!

سایر اخبار
برگزدیدها