یادداشت
گفتگو و گزارش

سه‌گانه شکست اصولگرایی/ آینده سیاسی اصولگرایان به چه سمتی می‌رود؟

سه‌گانه شکست اصولگرایی/ آینده سیاسی اصولگرایان به چه سمتی می‌رود؟

جریان اصول‌گرایی به عنوان یکی از قطب‌های اصلی میدان سیاست در ایران از سال 92 تاکنون در چهار انتخابات متوالی در تقابل با اصلاح‌طلبان بازی را باخته است. این مسئله در میان برخی تئوریسین‌های اصول‌گرا نیز پذیرفته شده که بر خلاف جریان اصلاح‌طلب، جریان اصول‌گرا نتوانسته است برای خود پیشینه‌ای نظری طرح کند و همچنان بر پایه کلیات باقی مانده از گذشته حرکت می‌کند. روی این اصل، اصول‌گرایان تا زمانی که دست به نظریه‌پردازی مستقل در حوزه سیاست نزنند، بدیهی است که راه شکست همچنان هموار خواهد بود و از باتلاقی که در آن گیر کرده‌اند بیرون نخواهند آمد. از طرفی حتی امکان شکل‌گیری یک گفتمان مستقل ـ به نوعی اصول‌گرایی مستقل ـ نیز در هاله‌ای از ابهام است و می‌تواند در میدان خودی نیز با تقابل جدی مواجه شود. تجربه سیاسی این جریان نشان داده که جریان مذکور نمی‌تواند گفتمانی انتقادی و مستقل از درون خود را هضم کند و در نهایت چنین گرایشی را یا به خلا می‌فرستد یا به دامن جریان رقیب هل می‌دهد.

اکنون که انتخابات ریاست‌جمهوری به پایان رسیده است، طبیعتاً هر گونه رفتاری از جانب جریان اصول‌گرا آینده و حیات سیاسی آنان را رقم خواهد زد. آیا این جریان همچنان به سیاست‌ورزی کنونی خود ادامه می‌دهد یا در مبانی خود تجدیدنظر می‌کنند؟ تا اینجای کار کورسویی از تغییر رویکرد در کلیت جریان اصول‌گرایی دیده نمی‌شود.

دوگانه اصول‌گرایی

چند انتخابات مهم چون مجلس دهم و ریاست‌جمهوری دوازدهم آشکارا مشخص کرده است که جریان اصول‌گرایی مستقل (گرایشی جداگانه) در بدنه اصول‌گرایان در حال شکل‌گیری است و وسعت آن بیش از گذشته در حال تکثیر و رویش است. از مصادیق شکل‌گیری جریان اصول‌گرایی عقل‌گرا می‌توان به نکات مهمی استناد کرد؛ اگر شاخصه اصلی تندروهای این جریان پرونده‌سازی امنیتی برای مخالفان خودشان است، عقلای این جریان چنین رویکردی را نمی‌پذیرند. اگر تندروها با آزادی اطلاعات - شبکه‌های مختلف اجتماعی - مخالف هستند، اصول‌گرایان عقل‌گرا اینگونه نمی‌اندیشند، اصول‌گرایان معتدل عرصه عمومی و مناسبات و معادلات جدید سیاست را جدی می‌گیرند، اما تندروها همچنان افکار عمومی را ذیل مشی و روش‌های خاص خود در نظر می‌گیرند. اصول‌گرایان میانه‌رو کاملا به تکثر سیاسی و مشارکت همه جریانات سیاسی در قدرت باور دارند، اما تندروها به حذف جریان رقیب فکر می‌کند.

عقل‌گرایان و تجدیدنظر در مبانی اصول‌گرایی

بخشی از اصول‌گرایان معتدل، به تدریج با فاصله گرفتن از رویکردهای تندروانه به مشی معتدلی از سیاست روی آورده‌اند، به گونه‌ای که اعتماد جریان تحول‌خواه را جلب کرده‌اند و جامعه نیز در کارزارهای سیاسی اخیر اقبال خوبی به آنان نشان داده است. فاصله گرفتن برخی از چهره‌های مطرح این جریان ـ چون ناطق‌نوری، علی مطهری، علی لاریجانی و ... ـ چنان صریح و بنیادی بوده است که عملا نمی‌توان آنان را جزو اصول‌گرایان دسته‌بندی کرد. این مرزبندی سیاسی در تقابل با تندروهای جریان مذکور به گونه‌ای معنادار است که حتی می‌توان آنان را در جرگه اصلاح‌طلبان سنتی دسته‌بندی کرد. چهره‌ برجسته‌ای چون علی مطهری را می‌توان به عنوان نمادی از مشی مذکور در نظر گرفت. مطهری در طرح برخی از ایده‌ها و بیان نظریات خود با عبور از مبانی اصول‌گرایان در سال‌های گذشته عملا به بلندگوی اصلاح‌طلبانی تبدیل شد که امکان طرح این مباحث از سوی این جریان وجود نداشت. با این حال، علی مطهری را دست‌کم از نظر تشکیلاتی دیگر نمی‌توان اصول‌گرا به حساب آورد و او امروز بیشتر به اصلاح‌طلبان نزدیک است. مسئله‌ای که می‌توان از آن به عنوان ثبات سیاسی میانه‌روها و تداوم این مسیر برای آنان در نظر گرفت، این است که باید تفاوت دیدگاه خود با بدنه اصلی اصول‌گرایان تندرو را آشکار کنند، در غیر این صورت اثرگذاری و پایگاه اجتماعی خود را از دست داده و به تدریج در میانه دو قطب اصلی سیاست در ایران حذف خواهند شد و از آنان به عنوان نیروهایی خنثی یاد خواهند کرد.

حیات سیاسی اصول‌گرایان بعد از انتخابات 96

جریان اصول‌گرایی بعد از انتخابات 96 با تداوم مشی تندروانه‌ای که در مقابل دولت و بدنه اصلاح‌طلبان اتخاذ کرده است، می‌تواند فرآیند انشعابات گسترده و گسل‌های عمیق ـ که مسبوق به سابقه است ـ در میان آنان را بیش از پیش تسریع کند. با توجه به رویکرد هجومی و تخریب‌گرایانه‌ای که تندروهای اصول‌گرا از ماه‌ها قبل از انتخابات اخیر در مقابل دولت مستقر اتخاذ کرده‌اند و همچنان در حال تداوم است، به نظر می‌رسد بخشی از نیروها و جریانات این اردوگاه از ادامه این مسیر سرباز زده و زمینه انشعابات جدید را در این اردوگاه فراهم کنند. با توجه به اینکه رویکرد تهاجمی و تخریب‌گرایانه تندروها در انتخابات اخیر نتیجه عکس داد و یک شکست بزرگ دیگر نیز به کلکسیون شکست‌های متوالی این جریان اضافه شد، افراد و جریاناتی از این سیاست منسوخ و رنگ‌باخته دل می‌کنند. تجدیدنظرطلبی بخش‌هایی از این جریان البته به درک و فهم جدید آنان از مناسبات منطقه‌ای و جهانی نیز برمی‌گردد؛ بخش تندرو همچنان بر ایده «تحریم به مثابه فرصت» اصرار می‌ورزد و به شکلی آشکار مخالف هر گونه عادی‌سازی روابط با غرب است. این نوع تفکر می‌تواند به مرزبندی جدی میان معتدل‌ها و تندروها بینجامد.

در آینده اصول‌گرایان بیشتری اصلاح‌طلب خواهند شد

امروزه نقد درون گفتمانی جریان اصول‌گرا به عنوان نیاز عاجل این طیف بیش از هر برنامه و طرح دیگری قابل ارزیابی است. فارغ از هر گونه تحلیل جانبدارانه، اصول‌گرایان باید اصلاحات را از درون خودشان آغاز کنند. عقلا و مجموعه این جریان باید به درک از وضعیت کنونی و معادلات سیاسی امروزین کشور برسند که انتخابات اخیر به نوعی زور آخر و رویارویی تمام‌عیار آنان در تقابل با اصلاح‌طلبان بود که هم وزن و عیار سیاسی ـ اجتماعی آنان را روشن کرد و هم میزان اقبال جامعه را نسبت به گفتمان اصول‌گرایی مشاهده کردند. غلامرضا تاجگردون نماینده مردم گچساران در مجلس در مورد علت شکست اصولگرایان در انتخابات اخیر گفته است: نتیجه رای سیاسی همین است و این نشان می‌دهد که وقتی انتخابات دوقطبی می‌شود جامعه سرجمع همین نسبت را برای اصول گرایان قائل است. مگر اینکه شعاری داده شود که آن شعار بتواند رای بالایی را کسب کند که یک مقطعی این شعار داده شد و احمدی‌نژاد موفق شد و در این مقطع نیز همان حرف زده شد ولی مردم متوجه شدند که این حرف جوابگوی نیازهایشان نیست و به همین دلیل از آن عبور کردند. رئیس کمیسیون برنامه و بودجه مجلس در خصوص پایگاه اجتماعی و میزان رای کسب شده توسط آنان در انتخابات چند روز پیش گفت: اگر بخواهیم به موضوع سیاسی نگاه کنیم رای اصولگرایان همین است و بیشتر از این هم نباید انتظار داشت گرچه همین رای هم زیاد بود و برآورد رای من برای اصولگرایان ١٢ الی ١٣میلیون بود. این نماینده اصلاح‌طلب مجلس در خصوص ادامه همین رویکرد از سوی جریان رقیب گفت: کف رای اصولگرایان ١٢ الی ١٣میلیون است و در دوره ای با یکسری شعارها این عدد را به ١٩میلیون رساندند و الان به ١۶میلیون رای رسید و اگر این فضا را ادامه دهند ممکن است به زیر ده میلیون هم برسد. تاجگردون با یادآوری این نکته که مشکل جریان رقیب ترجیح دادن منافع شخصی بر منافع ملی و عمومی کشور است، افزود : جریان اصول‌گرایی از درون خودشان یک جریان اصلاح‌طلبی را شکل خواهند داد والآن این جریان شکل گرفته است. از سوی دیگر، اصلاح‌طلبان به دنبال تمامیت شخصی نیستند و راحت از حق و حقوق خودشان برای منافع عمومی کشور می‌گذرند و مشکل اصول‌گرایان این است که به دنبال مسائل شخصی و مناسب خودشان هستند. تاجگردون با تاکید بر اینکه جامعه اصول‌گرایی دچار رکود و سکون شدید فکری و عملیاتی شده‌اند گفت: اصول‌گرایان نسخه نامناسبی را که دیگر جامعه نمی‌پذیرد تجویز می‌کنند و از نظر ما رئیسی شگفتی آفرید که ١۶میلیون رای آورد. وی بیان کرد: اصول‌گرایان با این نگاه در انتخابات ١۴٠٠نیز توفیقی نخواهند داشت کما اینکه اصلاح‌طلبان نیز باید نگاه برتری را در ۴سال آینده رو کنند. این عضو فراکسیون امید تصریح کرد: در چهارسال آینده جمع بیشتری از اصول‌گرایان فکرشان اصلاح‌طلبانانه‌تر خواهش شد.

تز و آنتی‌تز پایداری و موتلفه منجر به سنتز میانه‌روی شد

فیاض زاهد نیز در گفت‌و‌گو با «ابتکار» و در پاسخ به این سوال که چرا جریان اصول‌گرایی در چند انتخابات گذشته با شکست‌های جدی مواجه شده‌ و ادامه این فضا چه تاثیری بر آرایش این نیروها و حیات سیاسی آنها خواهد داشت، گفت: هر چه به جلو پیش می‌رویم و تا زمانی که اصول‌گرایان دست به تهیه مانیفست جدید و یک کالبدشکافی اساسی نسبت به گذشته خود نزند، همچنان این فرآیند شکست ادامه‌دار خواهد بود. من در جریان اصول‌گرا کمتر حزب، جریان یا فردی را دیده‌ام که یک بازشناسی و بررسی مجددی کرده باشد برای اینکه ببینند اشکالات اساسی که این جریان در چند انتخابات گذشته چیست؟ این تحلیل‌گر مسائل سیاسی با عرفی خواندن تجدیدنظرطلبی رایج در عرصه سیاست جهانی ادامه داد: معمولا در اکثر نقاط دنیا اتاق‌های فکر یا کمیته‌های استراتژیک زمانی که انتخابات را می‌بازند اعضای آن و هیات رئیسه کنار می‌روند و از نیروها و کادرهای جدید با مانیفست جدید استفاده می‌کنند تا مجددا به صحنه سیاسی برگردند. دهه 70 و 80 حزب کارگر در کمتر انتخاباتی می‌توانست صاحب موفقیت شود. آنها برای اینکه اشکالات خود را در کمپین‌های انتخاباتی مطرح کنند، به نوعی یک خانه‌تکانی اساسی در رهبری حزب و اعضا و حتی ایدئولوژی حزب کردند. این حزب از آنتونی گیدنز به عنوان مشاور تونی بلر استفاده کرد و بعد از سال‌ها توانست به عرصه قدرت بازگردد. این فعال سیاسی اصلاح‌طلب جریان اصول‌گرایی را مشمول چنین تحلیلی ندانست و افزود: در جریان اصول‌گرایی کمتر شاهد این بازآفرینی هستیم؛ بیشتر با فرافکنی و اتهام و تخریب پیش می‌روند؛ از برچسب‌ها و اتهامات شگفت‌انگیزی علیه اصلاح‌طلبان استفاده کردند؛ اصلاح‌طلبان آمریکایی، دیدار با جورج سورس، فتنه‌گر و اکنون بر رای حلال و حرام دامن می‌زنند. تا زمانی که اصول‌گرایان در این زمینه مطالعه نکنند که به چه علتی افکار عمومی به آنها و برنامه‌هایشان اقبال ندارند، شکست‌های دیگر نیز در آینده در انتظار آنها خواهد بود و بحران درونی، تشکیلاتی و ایدئولوژیک اصول‌گرایی را بیش از گذشته تشدید خواهد کرد. زاهد در تحلیل گذشته سیاسی اصول‌گرایان و خطاهای استراتژیکی که خود به آنها دامن زدند، گفت: ظهور احمدی‌نژاد موجب شد یک شکاف بزرگ به وجود آید و آن این است که در دل جریان اصول‌گرا یگ گروه افراطی و بنیادگرایی که جبهه پایداری آن را نمایندگی می‌کند موجب شد جریان اصول‌گرایی سنتی چون موتلفه به حاشیه رانده شود و یک جریان میانه‌ای از شکاف میان بنیادگراها و سنتی‌ها بروز کرد. جریان میانه‌ای اصول‌گرایی که ناطق‌نوری، لاریجانی، عسکراولادی و مهدوی‌کنی آن را نمایندگی می‌کردند و می‌کنند. شکاف و در واقع تز و آنتی‌تز پایداری و موتلفه منجر به سنتز میانه‌روی شد. اما این سنتز متاسفانه در جریان اصول‌گرایی به عنوان حرکت رو به جلو ارزیابی نشد، بلکه شرایط در جریان اصول‌گرایی با تنش و افراطی شدن کنش‌های اصول‌گرایی شکاف‌ها را عمیق‌تر کرد.

منبع:ابتکار

کلمات کلیدی



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 0 نظر

شما اولین نظر دهنده باشید!

سایر اخبار
برگزدیدها