یادداشت
گفتگو و گزارش

"پشت هیچ" شعری برای سالروز عبور حسین پناهی از پنجره ناممکن وبرگشت به کودکی

"پشت هیچ" شعری برای سالروز عبور حسین پناهی از پنجره ناممکن وبرگشت به کودکی
ستاره ای، در ظلمت فروافتاد شاپرکی، لانه خود را از دهلیزی به دهلیزی برد باد خشمگین، چنگی به صورت شب کشید شب، چون زنی زائو فریاد زد ملخی، از خواب جست جغدی، در اقصای شب خنده ای مرموز کرد گلی، در حال رویش، صورتش سرخ شد. چون مردی شرمگین، از نان بچه اش رودخانه، اما بی تفاوت می گذشت با گره های پی در پی، ظلمت، ستاره را بلعید مرد درشکه چی پرسید : کسی صدایم کرد ؟ زنی فریاد زد : یک نفر، پس انداز زندگی اش ته کشید . نارون جوان، ترک برداشت گردوی پیر را  فغان، از شاخه چکید. در هر مرگی شکفتنی است، واز هر شکفتن، مرگی می روید. آدمی، زندگی را در آئینه، دوتا می کند تا مرگ را فراموش کرده باشد. زیستن، تنها قدکشیدن نیست مرگ وزندگی، از یک پستان می نوشند ومرگ، خود را پنهان می کند هرشب، در زلف های مادرش. دختر باد، گیسوانش را بست. خیمه ای برافراشتند، در مسیر سیلاب رعد، در ستیغ کوهها، خنده ای کرد. میخ های خیمه، لرزیدند فیلی راه می رفت وپشت زمین را می خاراند مورچه ای، از خواب پرید، تابوت گندمهای دل شکسته ، بر شانه مورچه های خسته، ماده پلنگی، آبی مشکوک را بو می کرد وآهو، از صدای نفس بچه اش، هراس برداشت دستی سفید، مسیر عبور یاسها را جارومی کرد. بیدی، برای بوسیدن همسرش، خم شده بود گاوها فقط نشخوار می کردند ، آخورها دیری بود، تا نفسی گرم را حس نکرده بودند. قیژقیژ پنجره ای، سکوت را در هم شکست صدای اذان می آمد از دور گنجشک ها، با ناقوس خروس، بیدار شدند خواب، به چشم هیچ کس نمی ماسد. هلهله کنجشک های عاشق وکولی دوک زندگی، در دست عجوزه دنیا می چرخد ومی چرخد آغاز روزی وپایان شبی زندگی، پایان مرگی ومرگ پایان زندگیست .... "سیدغلامعباس موسوی نژاد" برای سالروز عبور حسین پناهی عزیز از پنجره ناممکن وبرگشت به کودکی....
کلمات کلیدی



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 1 نظر

  • 1 مریم قلندری 1396/5/22 7:4:59

    عالی بود عالی بود . 👌👌درود بر حسین پناهی

    پاسخ
سایر اخبار
برگزدیدها