یادداشت
گفتگو و گزارش

"انسان سالم جامعه سالم"

"انسان سالم جامعه سالم"
در روانشناسی و روانپزشکی بیشتر به اختلالات و بیماریهای شخصیت انسان پرداخته شده است و کمتربه این اصل مهم که انسان سالم چه ویژگیهایی دارد نگاه شده است. لیکن یک پرسش اساسی مطرح است و آن پرسش این است که یک انسان سالم دارای چه ویژگیهایی است؟یا روانشناسی شخصیت سالم کدام است؟ جمعی از روانشناسان و صاحب نظران مانند گوردن آلپورت،اریک فروم، کارل گوستاویونگ، آبراهام مازلو و ویکتورفرانکل درباره شخصیت سالم سخن گفته اندکه دیدگاههای هریکدرخور نگریستن ودقت نظر است و نیز قابل نقد. اما پرداختن به یکایک دیدگاههای آنها دراین نوشتارنمی گنجد. “آلپورت”روانشناس امریکایی انسان سالم را دارای شخصیت بالغ می داند و آن انسانی است که اسیرگدشته و تجربه های کودکی نیست. او از قید اجبارهای گذشته آزاداست. راهنمای انسان بالغ از نگاه آلپورت،زمان حال و هدفها و انتظارهایی است که از آینده  دارند. شخص سالم به جلومی نگرد و نه به گذشته و چنین انسانی آزادی انتخاب و عمل بیشتری فراروی خود دارد.انسان سالم،به جهان خویش عینی می نگرندو واقعیت راهمان گونه که هست می پذیرد.شخص سالم در برابر رفتار مردم شکیباست و درباره آنهاحکم نمی کند و محکومشان نمی کند.شخص سالم ضعفها و خطاهای خود وسستی های بشر را می پذیرد. اریک فروم شخصیت انسان را بیشتر محصول فرهنگ می داند؛ در نتیجه به اعتقاد او سلامت روان بسته به این است که جامعه تاچه اندازه نیازهای اساسی افرادجامعه را برآورده می کند از نگاه فروم سلامت شخص بیش از آن که امری فردی باشد مسئله ای اجتماعی است. انسان سالم از نگاه”فروم”انسانی بارور وآفریننده است که پیوندش باجهان برپایه”عشق” ازخانواده وقبیله و نژاد و ملت و محدوده جغرافیایی خاص است بلکه عشقی است فراگیرکه همه انسانها را در برمی گیرد. درنگاه “فروم”چهارجنبه دیگر شخصیت سالم عبارتند ازعشق بارور ،تفکربارور، خوشبختی و وجدان اخلاقی. “فروم”ازدو ویژگی دیگر انسانها سخن گفته است یکی زندگی خواهی و دیگری مرگ خواهی. جهت گیری مرگ خواهانه از ویژگیهای انسانهای دچاروسواس بیماری و مرگ است و اینگونه آدمها مرگ اندیش هستند مانند هیتلر. جهت گیری زندگی خواهانه که زایا و بارور است و وصف انسانی است که بر ضدمرگ و تباهی به پیکار برمی خیزد و دلبسته کمال و گسترش خوداست. زندگی خواهی ازصفات شخصیت سالم است. انسان سالم از نگاه فروم انسانی است پذیرا، پاسخگو، بخشنده، فروتن، تودل برو،سازگار، آمیزگار، آرمانگرا، حساس، مودب، خوش بین، اعتمادکننده،با احساس، واقعبین، هدفمندو……که همه نشانه سلامت روان است. ازنگاه فروم شخصیت سالم،”عمیقا عشق می ورزد،آفریننده است،قوه تعقلش را عمیقا پرورانده است،جهان و خود را عمیقا ادراک می کند،حس هویت پایداری دارد،با جهان در پیوند است ودر آن ریشه دارد،حاکم و عامل خود و سرنوشت خویش است و از علائق معصیت بارآزاداست. “آبراهام مازلو”از روانشناسان انسانگرا و آمریکایی است که به مطالعه درباره شخصیت سالم انسان پرداخت و بر آن بود که دریابد توانمندی انسان برای رسیدن به رشدکامل انسانی و شکوفایی تاچه اندازه است و برای رسیدن به چنین شناختی باور داشت که باید به مطالعه انسان بسیار سالم پرداخت و نه انسانهای بیمار و روان نژند و دچار اختلال شخصیت. مازلو چهار نیاز انسان را تا رسیدن به جایگاه خودشکوفایی برشمرد که عبارتند از نیازهای زیستی، نیازهای ایمنی، نیازهای محبت و نیازبه احترام. خودشکوفایی مرحله ای است که همه تواناییها و استعدادهای انسانی به تحقق و کمال می رسند. ازنگاه مازلو شرط رسیدن به خود شکوفایی و کمال انسانی برآورده شدن نیازهای چهارگانه است. انسانهای خودشکوفا، طبیعت خود را به خوبی می پذیرند،خود را تحریف و یا وارونه جلوه گرنمی سازند،حالتد تدافعی ندارند،خود را درپ نقابها و یا نقشهای اجتماعی پنهان نمی کنند و با خودشان درصلح و آشتی بسر می برند و این پذیرش همه سطوح وجود را در برمی گیرد. ازنگاه مازلو، تعهد و غرقه شدن درکار بهترین راه رسیدن به خودشکوفایی انسان است. ازنظر مازلو نیازهای انسانی سطوحی دارد که تا انسان یک نیاز را برآورده نکند به سطح نیازی برتر از آن دست نمی یابد لیکن شخصیت سالم از آن کسانی است که با برآورده کردن نیازهای چهارگانه به خودشکوفایی رسیده است. حاصل سخن این است که ازنظر مازلو شخصت سالم از آن انسانهایی است که به خودشکوفایی رسیده اند. دیدگاه مازلو هشداری بود به همه جوامع و انسانها که باید نیازهای اولیه و ثانویه انسانها را جدی بگیرند و این را بدانند که هر گاه انسانها به درستی نتواند نیازهای خود را برآورده کنند، از رسیدن به رشد و کمال واقعی باز می مانند و تواناییها و استعدادهایشان ظهور و بروز نمی نماید و ازشکوفا شدن بازخواهند ماند. ویکتورفرانکل روانپزشک اتریشی که درجنگ جهانی دوم اسیر آلمانها شد و در اردوگاه آشویتس شکنجه ها و رنجها دیدنیز درباره شخصیت سالم صاحب نظر است و دیدگاهی دارد که در روان درمانی مورد استقبال قرارگرفت. فرانکل در اردوگاه آزاردهنده آشویتس پی بردکه انسان ها در هرشرایطی که قرارگیرند آزادی انتخاب دارند و می توانند نسبت به سرنوشت خود واکنش نشان دهند و در هر شرایطی معنایی برای زندگی خود بیابند و در آنجا دریافت اسیرانی که نتوانستند معنایی برای زندگی خود بیابندنتوانستند دوام بیاورند و تن به زوال دادند.از نگاه فرانکل معنایابی برای شرایط های زندگی معیار اصلی شخصیت سالم است و تنها از این راه می توان به خود واقعی رسید و آن کس که در جستجوی معناست لازمه راهش مسئولیت پذیری شخصی است. هرانسان خود باید در هر شرایط ولو در شرایط درد و رنج معنایی برای زندگی خویش بیابد و برآن پایدار باشد و این را باید درعمل خود نشان دهد.حاصل نبودن معنا در زندگی”روان نژندی”است.از نگاه فرانکل سه عامل جوهر وجود انسان را تشکیل می دهد:معنویت، آزادی و مسئولیت.انسان از نگاه او در انتخاب آزاد است و باید مسیولیت  انتخابش را بپذیرد.اشخاص سالم به رغم طبیعت کوتاه و گذرای زندگی مسئولیت بزرگ زندگی خود را برعهده می گیرند.اراده معطوف به معنا در نظر فرانکل تنها انگیزه ای است که سایر انگیزه های انسانی را تحت تاثیر قرارمی دهد.معنای زندگی برای هر انسانی یکتا و خاص اندیشه اوست از نگاه فرانکل در زندگی بی معنا دلیلی برای زیستن وجود ندارد و انسانهای سالم همواره در تلاش برای رسیدن به هدفهایی هستند که به زندگیشان معنا می بخشد. شخصیت سالم همواره در فاصله آنچه هست و بدان دست یافته و آنچه بایدبشود و به آن دست یابد در تلاش است. از نظرفرانکل کسانی که درزندگی برای خودمعنایی می یابند به حالت فراتر رفتن ازخویش می رسند که برای شخصیت سالم واپسین حالت هستی است.بنابرین به باور ویکتورفرانکل اشخاص سالم از این ویژگیها برخوردارند: در انتخاب عملشان آزادند،خود مسئول هدایت و سرنوشت زندگی خویش اند، ساخته نیروهای بیرون از خود نیستند، در زندگی معنایی مناسب خود یافته اند، بر زندگیشان تسلط  آگاهانه دارند، می توانند ارزشهای خاص را نمایان سازند ،از توجه  به خویش فراتر رفته اند و به آینده می نگرند و به هدفها و وظایف آینده می نگرند یعنی چنین انسانی در خود زیست نمی کند بلکه از خود فراتر می رود و توانایی از خودگذشتگی و دریافت عشق را دارد و عشق هدف نهایی چنین انسانی است چرا که رستگاری از راه عشق و درعشق است. درباره انسان سالم به نظرات چندتن از اهل نظر مانند رگوردون آلپورت،اریک فروم ،آبراهام مازلو ،و ررویکتورر فرانکل اشاره شد که هرکدام برداشتی خاص از شخصیت سالم ابرازداشته اند و حاصل آن برداشتها این بود که شخصیت سالم اسیرگذشته نیست، به زمان حال توجه دارد،آینده نگراست، آزادی عمل دارد، واقع نگراست ،در برابر مردم شکیباست، ضعفهای خود را می   پذیرد، محصول جامعه و فرهنگ و نیازهای خویش است، بارو و آفریننده است، یعنی پویایی داردنه ایستایی، ،با جهان پیوند عاشقانه دارد، زندگی را دوست دارد، پذیرا و پاسخگو، بخشنده،فروتن، سازگار، آرمانگرا، خوشبین،  هدفمند،عقلانی ، دارای درک و هویت، سازنده سرنوشت خویش ،دارای پیوند با جهان هستی است، نیازهای اساسی اولیه و ثانویه اش برآورده شده و به خودشکوفایی رسیده،خود را آنچنان که هست می پذیرد،با خویش درصلح است، اهل تعهد و کار است،استعدادهایش شکوفاشده، دارای آزادی انتخاب است ،دارای معنایی برای زندگی خویش است، مسئولیت پذیراست،به آزادی و معنویت رسیده است،تلاشگراست،بر زندگی خود تسلط دارد، از خود گذشتگی دارد و به قول یونگ بین ضمیرآگاه او و ضمیر ناخود آگاهش تعادل وجود دارد و عشق هدف نهایی اوست و…….. این یک پرسش مهمی است که شخصیت سالم دارای چه ویژگیهایی است تا هر انسانی تصویری از آن را درذهن خود داشته باشد و موقعیت و حال خود را با آن بسنجد و جایگاه خویش را در یابد لیکن نکته ای که باید به آن نیک توجه کرد و اندیشید ، این است که تا استعدادهای ذاتی انسانها شکوفا نشود و به کمال نرسد به مرتبه انسان سالم نخواهد رسیدواین زمانی امکان پذیراست که نیازهای بنیادی انسان برای زندگی برآورده شودواین نیزبه شرایط جامعه ای بستگی داردکه انسان در آن زیست می کند.دریک جامعه ناسالم ساخته شدن انسان سالم چندان آسان نیست.هرگاه جامعه و روابط اجتماعی ناسالم باشد ونیازهای زیستی و روانی انسان برآورده نشود،سلامت انسانها به خاطر نارساییها و کاستیها به خطر می افتد و روانها پریشان و اندیشه ها نابسامان می شود و دراین حالت زمینه پرورده شدن شخصیت سالم ازمیان می رود. بنابراین انسان سالم را باید در جامعه سالم جستجو کرد و نه درجامعه بیمار. برای آفرینش انسان سالم باید بستر اجتماعی فراهم شود و روابط اجتماعی سالم به وجودآید.جامعه سالم را باید در نوع اقتصاد،فرهنگ ،مدیریت و اخلاق و معنویت آن جامعه یافت. در جامعه ای که اقتصادش پویا و شکوفاست و مردم در رفاه اند و نیازهای زیستی اشان برآورده می شودودانش وفرهنگ وآفرینش اندیشه های نودرآن روبه رشداست وروابط اجتماعی انسانی وخردپسندواعتمادآفرین است ومدیریت جامعه عقلانی و قانونمند و بر پایه شایستگی و نخبه گزینی و حاصل انتخاب آزاد و سالم مردم است و معنویت، پاک و بی ریا و دور از سودجویی است و اخلاق برپایه مهر و دوستی و درست اندیشی و درست رفتاری و راستی و تعهد و همیاری است و بیان اندیشه و انتخاب آزاداست و همگان درپناه قانون و عرف وفرهنگ امنیت دارند و هرکس می تواندبه حق و حقوق خود بدون واسطه و ترس دست یابد،شخصیت و انسان سالم پدیدمی آید و انسان ها به رشد و کمال طبیعی خویش می رسند و شکوفامی شوند.هرانسانی مسئولیت داردکه به سهم خود برای رسیدن به چنین جامعه ای بکوشد و نیز باید دانست که در جامعه ای که مدیریت غیرعقلانی است و دانش و فرهنگ بستر مناسب ندارد و روابط اجتماعی ناسالم و برپایه روابط و شخص سالاری است و شایستگی و نخبه گرایی در جامعه جایی ندارد و فقر و بیکاری و به دست آوردن یک لقمه نان با درد سر همراه است و مردم همواره نگران زندگی و فردای خود و فرزندان خود هستند راه پیشرفت خود را در رابطه و رشوه و التماس و گدایی و زبونی جستجو می کنند و برای بیان حق و رسیدن به حق خود بیم دارند و از شرایط زندگی ناخرسندند و دغدغه ها و پریشانی و استرس روزمره دارند، تولد و رشد انسان سالم کاری است دشوارویاناشدنی. ونیزانسان سالم وجامعه سالم روابطی دوسویه دارندوهرکدام به میزانی دیگری را می سازد.وحاصل جامعه وانسان سالم پیوند سالم میان انسانها است و آن پیوندی است بر پایه خرد و عشق و اعتماد و آرامش روانی و خرسندی و این یعنی زندگی سالم. به امید آن روز برای همه انسانهای کره زمین.   “بیا تا جهان رابه بد نسپریم        به نیکی همه دست کوشش بریم”

کلمات کلیدی



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 2 نظر

  • 1 زینب 1396/8/21 22:0:18

    سلام آقای منطقیان،وقتی دبیرستان بودم شما معلمم بودید اون روزها بنا به این دلیل که سم سیاسی داشتم و پیگیر مسائل روز بودم طبیعی بود که شخصیت شما رو قبول داشته باشم من در اون سالها گرچه اریک فروم و فرانکل و ..رو یا نمیشناختم یا شناخت کمی ازشون داشتم ولی تعریفم از شخصیت شما دقیقن همون تعریفی  بود که این روانشناسها و روانکاوها از شخصیت سالم دارند اینها رو گفتم به این دلیل هستش که به سما اطمینان بدم بدون بغض نطرمو میگم و کینه شخصی با شما ندارم ، ولی بعدها متاسفانه نظرم عوض شد ،آقای منطقیان انسان سالم به لحاظ روانشناسی انسانی است که کمتر از مکانیسم های دفاعی استفاده کند ، شما به شدت از مکانیسم فرافکنی و دلیل تراشی استفاده میکنید ،سعی دارید خودتون رو یک انسانی اخلاقی به دبگران نشون بدید در حالی که ادمی غیر اخلاقی هستید  ،شما به این دلیل ادم غیر اخلاقی هستید چون همیشه منافع شخصی خودتون رو بر منافع جمعی و شهر دهدشت و تفکر اصلاح طلبی ترجیح دادید ،شما تنها چیزی که براتون مهمه و تا دم گور ازارتون میده نرفتن به بهارستان بوده ،دقیقن همون حرص و ولعی که موحد همیشه به بهارستان داره ، بهارستان و مجلس برای شما مثل یک معشوقه ای است که داغش را در سینه دارید و مانع فعالیتهای اصلاح طلبانه شما شده، در قسمت پایانی سخنتان فرمودید:در جامعه سالم ،مدیریت جامعه عقلانی و قانونمند و بر پایه شایستگی و نخبه گزینی و .....؛ ولی شوربختانه انتصاب های شما به عنوان یک مدیر هیچ نشانی از نخبه گزینی نداشت ،اقای فروزان و اقای برخه دو انتخاب شما برای دو سمت کلیدی اموزش و پرورش و شورا بودند ،که هر دو آنقدر ضعیف هستند که نیاز بهدهیچ توصیحی ندارند ،شما خودتان بذر نخبه کشی را در شهرستان کهگیلویه با انتصابهایتان کاشته اید،به عنوان یک دانش اموز قدیمی یک توصیه به شما دارم :رطب خورده منع رطب نمیکند ،بعد از سالها تحسین شخصیت شما و فعالیت برای شما جهت راه یافتن به بهارستان به این نتیجه رسیدم :اگر تعریفمان از شخص سالم همان تعاریفی باشد که از زبان این روانشناسان ارائه نمودید ،آقای منطقیان شما اصلن انسان سالمی نیستید 

    پاسخ
  • 2 !! 1396/8/19 19:34:18

    عملکرد شما طی چهار سال گذشته نشان داد که با این ویژگیها شما نمی توانید انسان سالمی باشید!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

    پاسخ
سایر اخبار
برگزدیدها