یادداشت
گفتگو و گزارش

جامعه ما و خشونت علیه زنان؛ به قلم فرزانه میرفردی

جامعه ما و خشونت علیه زنان؛ به قلم فرزانه میرفردی
فرزانه میرفردی: در تقویم بین المللی امروز را روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان نام گذاشته اند، طی قرن های متمادی موضوع خشونت علیه جنس زن آن قدر قابل توجه بوده است که از سال 1999 سازمان ملل با اختصاص دادن روزی در تقویم بین الملل به این مبارزات رسمیت بیشتری بخشیده است. خشونت علیه زنان را از هر جنبه ای بررسی کنیم نهایتا به رفتارها و روابط بین فردی میرسیم روابطی که بخشی از آنها آگاهانه و بخش دیگری از آنها نا آگاهانه است، کارل گوستاو یونگ به عنوان یکی از اصلی ترین نظریه پردازان حوزه روانکاوی مفهومی به نام ناهشیار جمعی را مطرح کرد؛ ناهشیار جمعی طی سالیان طولانی ایجاد میشود و برخی از رفتارها و آثار آن رفتارها را را پیش بینی پذیر و بعضا قابل توارث میکند. اگریک رفتار طی سالهای متمادی تکرار شود و در یک نسل فراگیر شود نسل بعد از طریق آموختن و نسل های بعد از طریق عادت یا توارث آن را همراه خود خواهد داشت. پس داشتن هر گونه رفتاری هر چقدر گذرا و مقطعی می تواند به نسل های دیگر سرایت کند. برخی از رفتار های روزمره ما که هیچ گونه دلیل قانع کننده ای برای بروز آنها نداریم گواهی بر همین مدعای یونگ هستند. امروز 25 نوامبر یکی از مهم ترین روزهایی است که نشان میدهد یک رفتار آموخته شده چگونه نسل به نسل منتقل شده است با وجود اینکه برای برخی از زیر مولفه های آن هیچ دلیل قانع کننده و عقلی وجود ندارد! خشونت علیه زنان هر رفتاری ست که صرفا خاطر جنسیت یک با او صورت میگیرد و گاها رگه هایی از خشونت را همراه خود دارد، این خشونت می تواند رفتاری، کلامی، فیزیکی، جنسی، روانی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و... باشد که به شکلی قابل لمس میتواند در همه زمینه های ارتباطی انسان ها بایکدیگر اثر فعال داشته باشد. از جک ها و فکاهه هایی که در محاورات روزمره بکار میبریم تا سکوتی که درباره خشونت های وارده به قشری از زنان روا می داریم، همه و همه شراکت در این رفتار های خشونت بار است. قواعد عرفی و سنتی سرتاسر مردسالارانه جامعه سنتی ایران همه آمیخته با رفتار های خشونت آمیز است. خانواده هایی که عموما پدر یا برادر یا مادر سالارند مزید بر کلیت جامعه مردسالار ما عموما عضو آسیب پذیر خانواده فرزند دختر خواهد بود. اما خشونت ها علیه زنان تنها مختص به روابط عرفی و سنتی بین فردی و روابطدخانوادگی نیست، آنچه خشونت علیه زنان را در جامعه ما نهادینه میکند وجود خلا های قانونی در حمایت از اقشار آسیب پذیر ودر مورد خشونت علیه زنان وجود قوانین تشدید کننده این خشونت هاست. قانونی که زنان این اعتماد را نمی دهد تا بتوانند بدون در نظر گرفتن نگاه های سنگین اطرافیان آنگونه که دوست می دارند زندگی کنند. (اگر چه در این جامعه ای که عرف، سرتاسر زندگی اغلب مردم را درگیر کلیشه های سنتی و از کار افتاده کرده است، مردان نیز به همان اندازه زنان درگیر این فضای مسموم شده اند اما زنان بیشتر از مردان در معرض آسیب های مستقیم آن قرار دارند.) قانون مدنی ایران به جای آنکه چتر حمایتی برای زنان در معرض آسیب قرار بدهد به طور کلی جنسیت زن را یک جنسیت قابل مصرف برای مردان معرفی میکند که از جمله مهم ترین قسمت های آن شرایط نکاح و طلاق است. قرار دادن مرد در جایگاه اول شخص و معرفی زن به عنوان یک شی انتخابی و شرایطی که مرد آزادانه حق انتخاب دارد و زن تنها در جایگاه انتخاب شونده قرار میگیرد. بعد از آن در جایگاه تعریف کننده نقش افراد در خانواده که در ماده 1105 مرد را به عنوان رئیس خانواده معرفی میکند، رئیسی که در ماده های بعدی حق حضانت فرزند، حق طلاق، حق تشخیص مصلحت شغلی زن، اجازه سفر و ... را به طور کامل در اختیار خواهد داشت. رئیس خانواده ای که گاهی صلاح خانواده را در اختیار کردن همسر دیگر چه بصورت دائم و چه به صورت موقت میبیند. مورد دیگر ماده 1132 قانون مدنی که میگوید مرد هر وقت بخواهد می تواند زن خود را طلاق بدهد، که در مقابل آن زن نه تنها این حق را ندارد بلکه برای درخواست طلاق باید دارا بودن شرایط بسیاری را برای خود و همسرش اثبات کند. همه این شرایط را باید برای دخترانی که در سن خردسالی به همسری در می آیند در نظر گرفت. که این ازدواج ها معمولا ولی نقش اصلی را ایفا میکند. اما در نهایت آنکه در ابتدای سنین جوانی این زن مجبور است همسری باشرایط نا مطلوب راتحمل کند یا به عنوان یک زن مطلقه ادامه زندگی دهدآن هم در جامعه ای که تا این حد نسبت به زنان مطلقه نامهربان است. مورد دیگر ماده 1042 قانون مدنی درباره تعیین سن 13 سال برای حداقل ازدواج دختران که کمتر از آن هم با اجازه ولی امکان پذیر است، ماده ای که نه تنها مصونیتی برای زنان به عنوان یک شهروند ایجاد نمیکند بلکه آنان را بیشتر در معرض آسیب قرار میدهد خصوصا خانواده هایی که به دلیل فقر و توسعه نیافتگی فرهنگی و اجتماعی هنوز ازدواج را به عنوان یک معامله یا کنار گذاشتن فرزندان دختر میدانند. این درحالی ست که انجمن مامایی ایران اعلام کرده است خطر مرگ دختران زیر 15 سال در حین زایمان 5 برابر است. در مجموع زن در رابطه زناشویی به دلیل فیزیولوژی متفاوتی که با مرد دارد در برقراری رابطه جنسی و بارداری هم از لحاظ روانی و هم از لحاظ جسمانی گاها متحمل ضربه های جبران ناپذیری میشود که می تواند تا پایان زندگی اثر خود را بر زندگی زن حفظ کند. اما چرا این امر از دید قانون گذاران پنهان میماند هیچ توجیه عقلی و قابل قبولی ندارد. در مورد دیگر از نظر سیاسی و اجتماعی، در دسترس نبودن وسایل جلوگیری از بارداری در سال های اخیر که زنان را در معرض بارداری های ناخواسته قرار میدهد، و در کنار آن فراهم نبودن امکان سقط جنین به صورت قانونی و در محیط سالم پزشکی است که تنها در موارد خیلی خاص چنین امکانی برای زنان فراهم میشود. همه این موارد و هزاران مورد دیگر مصداق های بارز خشونت علیه زنان در روابط خانوادگی و عرف و قانون و سیاست های کلان کشوری است. خشونت هایی که به صورت رفتار های نهادینه شده و زمینه اصلی در روابط بین فردی ما به نسل آینده منتقل میشود. همانگونه که ما ازگذشته گانمان آموختیم. فرزندان ما در این آموزه ها رشد خواهند کرد و اگر خودمان را با این توجیهات که نسل آینده میتواند مسیرش را ترقی خواهانه تر از ما انتخاب کند، قانع کنیم، فقط کلاه گشادی بر سر خود گذاشته ایم. یک مکالمه ساده با جوانانی که اکنون در سنین 16 ت 20 سال هستند به خوبی تاثیر همین جنسیت زدگی ها را بر ما عیان خواهد ساخت. چه دختر و چه پسر، آنان غالبا تلاشی برای برابری نمی کنند و هنوز هم درگیر همان کلیشه های جنسیتی و حتی مبتذل تر از نسل های گذشته هستند. اگر هر کدام از افراد جامعه ما چه مرد چه زن از این اتمسفر آلوده به تنگ آمده میتواند به راه های رفته دیگر همنوعانش در سایر نقاط این کره خاکی نگاه کوتاهی بیندازد تا راه های رفته و بن بست های آنان تکرار نکند. ما هیچ تفاوت ملموس و مشهودی با سایر آدمیان نداریم همه این تنگنا ها در دوره هایی دیگر از تاریخ در سایر نقاط جغرافیایی تجربه شده اند و ابنا بشر توانسته اند از آنها عبور کنند و اکنون به صلح نسبی و تقریبا پایداری برسند. در تجربه مبارزات جنسیتی نیز دیگر جوامع بشری مانند ما این بحران ها را از سر گذرانده اند و اکنون میتوان با استفاده از تجربیات آنان هزینه ها را برای رسیدن به صلح جنسیتی حتی بهتر و بیشتر از آنان به حداقل رساند. 25 نوامبر یکی از همین تجربیات است.
کلمات کلیدی



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 2 نظر

  • 1 رضا برزی 1396/9/6 19:11:6

    زن قربانی شرایط رقت بار طبیعت سرکوب شده اش نیست... زن نوین قهرمانی است که مستقلانه از زندگی طلب می کند، که اعتماد به نفس دارد، که علیه بردگی جهانی زنان در مقابل دولت و خانه و جامعه می ایستد، که به عنوان نماینده همجنسانش برای حقوقش می جنگد.. .

    پاسخ
  • 2 سعيد لوداب 1396/9/6 12:35:19

    .............. جهار بار كه كتك خوردي ديكه اين حرفها يادت ميره  

    پاسخ
سایر اخبار
برگزدیدها