یادداشت
گفتگو و گزارش

هشتم آذر روز ملی« خودباوری »

هشتم آذر  روز ملی« خودباوری »

بیست سال گذشت از روزی مهم و تاریخی در سپهر ورزشی و«اجتماعی»ایران.روزی که همان زمان هم از سوی جامعه‌شناسان مورد توجه قرار گرفت.

به این شرح که،شادمانی های ناشی از درخشش تیم ملی فوتبال ایران،که از یک سال پیش از آن در میان نوجوانان و جوانان- غالبا متولد پس از انقلاب- ظاهر شده بود،درچنین روزی به اوج خود رسید.برای نسلی که درمیان هیاهوی انقلاب زاده شده،زیر بمباران و اخبار تلخ جنگ رشد کودکی کرده بودند،نوجوانی شان به ساده ترین بازیها در شرایط سخت اقتصادی خانوار ها،در دوره معروف به سازندگی گذشته بود،حالا هم تکلیف جامعه دوره عنفوان جوانی شان از سوی حاکمیت بامقوله ای به نام «شادی»مشخص نشده بود،هشتم آذر به سان شکستن قفس ها بود،یا شاید شکستن سد!

تیم ملی ایران،پیش از این دیدار،آخرین بار یک سال پیش انقلاب،در جام جهانی1978حاضر شده بود.

کشوری که با ساختن ورزشگاه بسیار بزرگ «آزادی»و احداث زیر ساخت هایی چون«دهکده المپیک»رویای میزبانی المپیک و حتی«جام جهانی»فوتبال را داشت،بخاطر شرایط انقلابی آن سالها و بعدتر جنگ،از رویای خود دور و دورتر می شد.در یکی از مقدماتی های جام جهانی هم بخاطر شرایط جنگ حاضر نشد.

حضور در صحنه های ورزشی هم که اقتضای آن،برهنگی بخشی از بدن بود،از دیگر دافعه های ایران برای حضور فعال در ورزش بین الملل بود.تا جاییکه حتی از حضور در میدان فوتبال به شرط «پوشیدن شلوار ورزشی»هم سخن گفته شد.

با آرام تر شدن فضا و پایان جنگ،کم کم شرایط به سمت عادی تر شدن می رفت.

اما تا پیش از سال۷۵ شمسی،علیرغم پیدایش ستاره های باشگاهی،تا آن تاریخ تیم ملی مقتدری شکل نگرفته بود.

در مقدماتی جام جهانی98فرانسه ملت ایران شاهد هنرنمایی های بی سابقه جوانانی شایسته بودند که انگار همدیگر را خوب پیدا کرده بودند.

شکست تیم ضعیف مالدیو با نوزده گل، اگرچه کار سختی نبود اما درهم کوبیدن تیم مدعی«کره جنوبی»با شش گل،نتیجه ای بود که سرمستی ایرانیان را موجب شد.نام هایی چون علی دایی،کریم باقری،خداداد عزیزی،مهدی مهدوی کیا و خصوصا احمدرضا عابدزاده برای جوانان آن سالها محبوب ترین قهرمانان بودند.

نگارنده که پیش از آن سالها،یک هوادار واقعی فوتبال نبود هم تحت تأثیر موج ایجاد شده دیدار رفت «ایران-استرالیا»را به ورزشگاه رفتم تا یکی از ۱۲۸هزار نفری باشم که شاهد تسلیم دروازه بان شناخته شده استرالیا«مارک بوسنیچ»با کار مشترک مهدوی کیا و عزیزی باشم.کمتر از یک هفته که نفس هواداران تیم ملی در سینه حبس بود،دیدار برگشت رسید.واقعیت آن بود که امید چندانی برای راه یابی به جام در اکثر افراد دیده نمی شد.

اما با حضور بهترین سنگربان تاریخ فوتبال،«احمدرضا عابدزاده» انگار ایران دو تیم در زمین داشت.چرا که عابد زاده با روحیه فوق العاده هم ضربات را دفع می کرد،هم به تیم روحیه می داد و از همه مهم تر،دل ملیونها ایرانی را شادمان می کرد.گرفتن توپ با یک انگشت کاری نبود که در آن شرایط فوق حساس،از هر کسی بر آید.

شرایط و نتیجه حکایت از صعود استرالیا به جام داشت تماشاچیان استرالیایی حین پخش سرود ملی ایران با سرو صدا وسوت زدن نسبت به تیم میهمان بی احترامی کردند. اما یک اوباش شناخته شده استرالیایی قاصد خیرشد.و با ورود به زمین و پاره کردن تور دروازه ایران،ده دقیقه بازی را متوقف کرد.

این «عدوی سبب خیر»باعث شد تیم خود را بازیابد و تمرکز بازیکنان خصوصا حرکات روحیه بخش عابدزاده می رفت که نتیجه را برگرداند.که اینجای کار کریم باقری دوست داشتنی گلی را به ملت تقدیم کرد.در دقایق اضافی بود که پاس عمقی علی دایی و ضربه تمام کننده «خداداد عزیزی »زاده مشهد،ملت را به خیابان بریزد تا فریاد بزنند«خداداد عزیزی،،،،،عجب گل تمیزی»!!

غروب روز هشتم آذر هفتاد و شش هزاران نفر در تهران،و قطعا شهرستان ها به خیابان ریختند.

شخصا خود را به میدان پر از جمعیت ولیعصر «ع» رساندم.شور و شعف وصف ناپذیری حاکم بود.خیابان های تهران آخرین باری که چنین شادمانی بخود دیده بود،خرداد سال۶۱بود که خبر آزادی خرمشهر منتشر شد.

باری،جوانان آن روز که چندماه پیش ازین اتفاق در جریان انتخابات دوم خرداد ۷۶هم باهم بودن را به تجربه ای شیرین بدل کرده بودند،حضور خود را به عنوان جمعیتی که باید دیده شوند،مسجل کردند.

شعارهایی هم که داده می شد سرخوشانه بود.مثل«برزیل آماده باش».و یا تحسین «والدیر ویه را»که اورا معمار «ملبورن»نامیدند.معماری که سرنوشتی شبیه معمار معروف تاریخ«سنمار» داشت .سنمار را  پس از اتمام بنایی باشکوه برای خلیفه،از بالای قصر به زمین افکندند.

ویه را هم به فاصله کوتاهی بعد از راه یابی تیم به جام جهانی،شاید قربانی زد و بندها شده اخراج شد.

کاریکاتور به یاد ماندنی آن روزها هم طرحی بود که مربی را با لگد بیرون انداخته بودند،و جای لگد درست شبیه«علامت تعجب»نقش بسته بود.

از آن روز بیست سال گذشت.روزی که به می توان آنرا در تقویم کشور«روز ملی خودباوری»دانست.پس از آن شاهد صدها روز تلخ و شیرین بودیم.در همه زمینه ها.

اما کاش مدیریت در کشور،در همه زمینه ها،خصوصا مدیریت منابع انسانی بنحوی بود که حلقه«شادی جمعی»این روزها گم شده ایرانیان نبود.

کلمات کلیدی



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 8 نظر

  • 1 رحمت اکبریان 1396/9/9 21:50:23

    با احترام خدمت جناب زرین ، جهت یادآوری به شما و خوانندگان گرامی عرض بکنم که ماجرای شش گل به کره جنوبی در جام ملت ها سال ۹۶ میلادی در امارات رخ داد نه مقدماتی جام جهانی در مقدماتی جام ۹۸ فرانسه ایران در گروه عربستان ، قطر ، چین و‌کویت بود که در بازی آخر به صورت تراژیکی دوم شد و به قطر باخت عربستان به عنوان تیم اول به جام جهانی رفت بعد ایران برای گرفتن سهمیه سوم به مصاف ژاپن رفت و با گل طلایی این با هم به شکل تراژیکتری حذف شد که موجب شد به مصاف بین قاره ای با استرالیا برود و قس علیهذا

    پاسخ
  • 2 ناشناس 1396/9/9 10:17:10

    ایران بازی شانسی برد،تیم ملی اصلا فوتبال بازی نکرد

    پاسخ
  • 3 ناشناس 1396/9/9 10:13:58

    اگر مهدی پاشازاده نبود مثل مالدیو می شدیم،و 10 تایی می شد ایران

    پاسخ
  • 4 رحمت 1396/9/9 10:12:21

    یادش بخیر اون روز من مدرسه نرفتم و فرداش از مدرسه اخراج شدم،یکی از روزهای به یاد ماندی برای من بود،مدیر مدرسه و معلم های اون زمان دیدشون خیلی بسته بود، حالا همان مدیر ادعای روشنفکری می کند

    پاسخ
  • 5 اعظم 1396/9/9 10:8:13

    درود بر شرف یک یکی شون ملت را خوشحال کردن، دیگه بازی کنی مثل مهدی مهدوی کیا برای ایران پیدا نمیشه

    پاسخ
  • 6 رامین 1396/9/9 10:4:24

    هیچ وقت یادم نمیره چه قدر آخر بازی که 8دقیقه وقت اصافی گرفت استرسی شدم،هنوزم فکر میکنم خوابم

    پاسخ
  • 7 ناشناس 1396/9/9 9:54:27

    بازی که بعدش فوتبال ایران نابود شد، یه عده ..............آمدن فوتبال به گند کشیدن

    پاسخ
  • 8 محمد 1396/9/9 9:51:42

    یادش بخیر، عابدزاده به محمد خاکپور آخر ای بازی می گفت،محمد مارک و یدوکا را ول کن،بابا استاد اسدی خودمون بگیرید، هر لحظه ممکن گل به خودی بزنه،

    پاسخ
سایر اخبار
برگزدیدها