یادداشت
گفتگو و گزارش

باید علت‌ها را تحلیل کرد نه معلول‌ها را /حتی تاجگردون هم قربانی «نخبه‌کشی» و «غریب‌پروری»

باید علت‌ها را تحلیل کرد نه معلول‌ها را /حتی تاجگردون هم قربانی «نخبه‌کشی» و «غریب‌پروری»
روز گذشته مطلبی تحت عنوان “صریح و بی پرده با نماینده گچساران و باشت/نخبه پروری یا نوچه پروری”(اینجا) منتشر شد که مطلب ارسالی ذیل جوابیه‌ای به این یادداشت است. جناب حسینی نیک راه ما بسیار طولانی ست… چند مقاله تحلیلی از جناب سید ابولحسن حسینی نیک طی این سالها خواندم … برخی از مطالب ایشان بسیار پرمغز و چالش برانگیز بود. ایشان را تحسین می کنم چون دلسوزانه قلم فرسایی می کنند و دغدغه رشد و توسعه همه جانبه و بخصوص توسعه نیروی انسانی گچساران و باشت را دارند. اما گاهی اوقات برای تحلیل یک “معلول” و فریاد زدن بر یک معلول باید “علت ها” را ریشه یابی کرد و “علت ها” را تحلیل نمود و نه از تحلیل خود معلول، به نتایجی برسیم که حتی باعث سردرگمی خودمان ، نیز شود…‌ جناب حسینی نیک عزیر ! به قول دکتر شریعتی ؛ ” آنکه وظیفه اش ساختن است نباید ویران کردن را بیاموزد” … در مورد تحلیل تاریخ باوی ۱۱ سال پیش عزیزی از نزدیکان این حقیر و البته از دوستان خودت مقاله ای (نخبه کشی و غریب پروری ) نوشتند و امسال نیز جنابعالی مقاله ای با همان مظنون و البته رگه هایی از جوهره همان مطلب تقریر فرمودید. بخصوص در خصوص دلایل قتل اسد خان و ماجرای سرتیپ خان و ایلخانان و سلهشوران باوی …. جناب ابوالحسن تحلیل تاریخ باوی همانگونه که خودت نوشته ای و آن عزیز یک دهه پیش تقریر داشتند ، یک نکته مهم دارد و خواهد داشت. ” خاک باوی نخبه کش و غریب پرور ” است. نکته ای که در کتب و اسناد تاریخی گچساران و باشت بارها به استنباط هر انسانی خواهد رسید. بله برادر شهید بشارت ها، حاج بهرام تاجگردون ، نبی زاده ، سید قدرت حسینی ، سردار درخشان ، سردار خورشیدی آزاد ،حاج شهریار آل احمدی ، دکتر تقی پور ، خواجه زاده و ….. امروز نیز غلامرضا تاجگردون …. هر کدام از این بیماری تاریخی نه مصون ماندند و نه خواهند ماند. بیماری که درمان آن فقط در ذهن و در قلم من و تو و ماهاست و نه اینکه خود نیز ، از تحلیل تاریخ واکسن برای بیمه خویش بسازیم و در عمل تداومگر همان بیماریی باشیم که خود از عوارض و عواقبش مقاله تقریر کرده و می کنیم. روزی به دوستی منتقد عرض کردم با ” قراعتی فاشیستی” از فاشیسم ،نمی توان به جنگ فاشیسم رفت ‌. و با ” قراعتی غیره دمکراتیک” از دمکراسی و مردم سالاری نمی شود به مدینه فاضله و آرمانشهر و یا همان اتوپیای ذهنمان رسید. باید نگاهمان و قرائت مان از تاریخ و وقایع آن دمکراتیک باشد نه با قراعتی دور از نگاه مردم سالارانه برای توده های خوراک پوپولیسم تولید کنیم . آنهم خوراک و میوه ای تهیه کنیم که خود درخت این میوه را نقد و نفی میکنیم!؟؟ وظیفه نخبگان جامعه تولید اندیشه است و اندیشیدن را آموختن نه تولید میوه ممنوعه پوپولیسم….!! نمی شود از کتب مارکس وبر و کتاب شهریار به اوج تنازعات همان میوه ممنوعه و اصلاحات بومی “پازن و قوچ و گله و … ” رسید…( تا دو تا آدم زیاده خواه و حریص به قدرت و ثروت که نه شما را قبول دارند و نه من را برایمان هورا بکشند….) یک نکته را از بزرگان آموخته ام؛ که هر نکته و اتفاق را باید در ظرف زمانی و مکانی خود تحلیل کرد‌. من به همان زبان و ادبیات و با همان ابزار های خودتان عرض می کنم که نخبه کشی و توسعه نیافتگی را باید در تار و پود ساختارهای سیاسی و اجتماعی و روح تاریخ و فرهنگ این دیار بیشتر در پی اش بود و نه در رفتار بزرگان و نخبگان و بعضا نمایندگانی که عصاره خود ما مردم هستند. آیا غلامرضای تاجگردون خود نیز یکی از قربانیان همین فرهنگ غلط “نخبه کشی و غریب پروری ” خودمان نیست؟؟ آیا تاکنون دیده ای در سایتی و کانالی و حتی در محفلی حتی یک بویراحمدی علیه فلان مدیر بویراحمد که از آن مدل میسازیم ، حتی انتقادی مطرح کنند؟؟ آیا آن مدیران مدنظر ، جز اینکه چند نفر از اقوام و دوستان سیاسی خودشان را به شرکتها و هلدینگ های اقتصادی اشتغال داده اند( که گرچه همه آن افراد از یک شهرستان اند ) آیا اقدام خاصی در جهت توسعه و پیشرفت این استان انجام داده اند؟؟؟ (که البته در فرصتی دیگر نقد این قسم مدیران را نیز تقریر خواهم‌نمود.) آیا غلامرضای تاجگردون باید روی انتصاب افراد و اشخاص در هلدینگ ها، انرژی و وقت بگذارند یا در جهت اختصاص اعتبار برای جاده های مرگ استان و تخصیص حق آبه به کویر گرد و خاک خورده گچساران و باشت ، قدم بردادند؟ آیا تاجگردون باید جاده بی بی حکیمه، تونل دیل، جاده چرام و بنادر و پاتاوه را رها کند و روی ارتقای افراد وقت بگذارد ؟ البته هر دو لازم است و هر دو باید باشد، اما اولویت اول باید کارهای زیربنایی و عمومی و اولویت دوم تقویت و ارتقای نیروی انسانی …. جناب ابوالحسن از هر چیز که بگذریم یک نکته را همیشه بیاد داشته باشیم که “ما” “چگونه ما شدیم” و “از کجا” “به کجا” رسیدم؟؟؟ از مجلس چهارم تا مجلس نهم ما عملا بی سر و صحاب بودیم. یعنی دقیقا ۲۰ سال بیست یک عمر است برادر … دو دوره (۸سال)جناب موحد نماینده مشترک گچساران و کهگیلویه بودند. که نقد آنرا به بعد خواهم سپرد . یک نیم دوره کلیدی و حیاتی پس از دوم خرداد ۱۳۷۶ را در بهار ۷۹ نیز با ابطال انتخابات مجلس در حوزه تازه استقلال یافته گچساران عملا به یک خلا تاریخی رسیدم و از قطار توسعه و رشد نیروی انسانی عملا بازماندیم. یک نیم دوره دیگر نیز نماینده محترمان مرحوم نبی زاده به لقا الله پیوستند و یک نیم دوره نیز جناب حاج جعفری نماینده ای بود که از درون خود شهرستان با رقیب قدر هم حزبی اش که داشتند ، عملا منفعل شدند. یک دوره هم سید قدرت الله حسینی نماینده اصولگرای محترم گچساران نیز که با همه توان و تلاش شان نتوانستند بر چالشهای درون شهرستان استان فائق آیند . تنها یک دوره نماینده داشتیم (به تعبیر جناب آقای سید قدرت الله حسینی) که فرمودند: ” غلامرضا تاجگردون توانست غرور و افتخار را در روح موکلین خویش بدمند”. آیا در دوره آقای خاتمی و در دوره آقای هاشمی و در دوره آقای احمدی نژاد، مجموع مدیرانی که تولید کردیم و کادرسازی نمودیم از تعداد انگشتان دست تجاوز می کرد؟؟؟ آیا در هر دوره ای جز پاکسازی مدیران جزئی هنری داشتیم؟؟ آیا سقف ذهن و خواسته های مردم ما فراتر از بخشداری باشت و آموزش و پرورش باشت و فرمانداری گچساران فراتر رفت ؟؟؟ و همیشه سقف خواسته های ماها همین ادارات شهرستانی بود و نتوانستیم به هر دلیلی کادر سازی و مدیر سازی کنیم، و اما غلامرضا تاجگردون می دانید که از نقطه صفر شروع کرد…. مثلا یک نمونه ؛ یک زینل زاده که به واسطه تلاش سید قدرت مدیر کل کار و امور اجتماعی شده بود. که در دولت جدید آقای روحانی به خاطر تعلق خاص شان به دولت احمدی نژاد، باید طبق قاعده حذف می شد، اما تاجگردون مانع شد و آنرا به شهرداری گچساران ارتقا دادند تا اولین کسی باشد که تیغ پاکسازی را کنار می گذارند و بچه های حوزه انتخابیه اش را نگه دارد . اما دیدید که یک روز از صندلی شهرداری جدا نشده مجدد شمشیر عداوت بدست گرفتند …. بله برادر این فرهنگ ماست و از ماست که برماست. … چتر حمایت تاجگردون در ابقا و انتصاب فرزندان گچساران و باشت اینقدر فراگیر و بی منت بود که ۷۵ درصد آرای کل مردم حوزه انتخابیه را بخود اختصاص دادند. در دوره تاجگردون صدها مدیر شهرستانی و استانی تولید کردیم . اما آیا اگر امروز می بینیم برخی از مدیران ناکارآمد ‌ ضعیف و قوم گرا هستند آیا تقصیر تاجگردون است یا جبر تاریخی جامعه و فرهنگ خودمان ؟؟ آیا میدانید در دوره های آقایان هاشمی ، خاتمی و احمدی نژاد چندین مدیر و فرماندار و بخشدار در بویراحمد تولید و کادرسازی شد؟ آیا میدانید در تنها دوره اول رئیس جمهوری حسن روحانی در حوزه گچساران و باشت به اندازه کل تاریخ ۳۵ سال گذشته مدیر و مسئول آنهم به واسطه دکتر غلامرضا تاجگردون، کادر سازی شد. البته قبول دارم که برخی ها ضعیف و ناکارآمد اند و باید تاجگردون تیغ جراحی را خیلی زود بردارند . جناب ابوالحسن آیا خود شما از برخی روئساهای فعلی دانشگاهها چیزی کم دارید ؟ جناب ابوالحسن چرا امثال شما و دکتر لعبت ها ، محمد پور فتح ها ، اسلام ذولقدر ها ، دکتر هاشمی عنا ها ، دکتر حسینی پور ده بزرگ ها و هزاران فارغ التحصیلان دانشگاهی ما الان در جایگاهی که باید باشند نیستند؟؟ می دانید چرا از صد ها عضو هیات علمی دانشگاهها مادر استان فقط دو نفر هیات علمی داریم آنها هم خدا می داند چگونه هیات علمی شدند؟ آیا می دانید بزرگترین چالش نماینده محترم فعلی گچساران راه اندازی و استقلال مجتمع آموزش عالی در گچساران بوده و هست و دارد مراحل پایانی خود را از چنگال شئونیسم های ضد توسعه می گذراند؟ آیا می دانید از ۹ معاون و دهها مدیر دانشگاه دولتی حتی یک معاون دانشگاه طی این ۲۵ سال هم نداشتیم و البته که باید داشته باشیم. جناب حسینی نیک اگر امروز قرار شد شما و یا من را به ریاست مثلا دانشگاه پیام نور باشت انتصاب کنند، خدا میداند چه تخریب ها و خود زنی ها از درون همان طایفه خودمان ، به اوج آسمان خواهد رسید ؟ اما آیا شنیده ای تاکنون چنین خود زنی ها و تخریب هایی در مرکز استان علیه فرزندان خودشان ، داشته باشیم؟ جناب حسینی نیک مشکلات از جنس خودمان است نه از نماینده اما راه ما طولانی ست…. به امید حق
کلمات کلیدی



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 0 نظر

شما اولین نظر دهنده باشید!

سایر اخبار
برگزدیدها