یادداشت
گفتگو و گزارش

به یاد آفریدگارسخن

به یاد آفریدگارسخن
۲۵اردیبهشت سالروز بزرگداشت حماسه سرای بزرگ ایران زمین، حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی است.در ایران شاعران و حکیمان بسیاری زیسته اند و به سان شمعهای درخشانی، سرزمین کهن و پرفراز و نشیب ایران را فروزان نگه داشته اند و بلکه بر جهان بشری روشنایی بخشیده اند، لیکن  فردوسی توسی بر بلندای ویژه ای ایستاده است که تاکنون دست کسی به  فراز آن نرسیده و مرتبه سترگش خردها و اندیشه ها را حیران نموده و به تعظیم واداشته است. فردوسی سی سال و اندی رنج برد و از آرام و خوشی برای خویشتن دوری گزید تا تاریخ و هویت ایران را زنده نگه دارد و نگذارد که تاریخ و فرهنگ این سرزمین درگرد و باد هجوم بیگانگان بداندیش گم وتباه  شود و ازمیان برود. فردوسی در روزگاری که ایران کهن دستخوش هجوم و امواج سهمگین تازیان بیابان گرد و ترکان میراث خوار، شده بود و این سرزمین بین دو لبه تیز قیچی تازیان و ترکان وابسته درحال فشرده شدن و زوال روز افزون، گرفتار بود، برخاست و باخامه ای که از آن دانایی و خرد و نیکی و دادمندی روان و جاری بود و جهان را روشنایی می بخشید و روح تازه می دمید، ملتی را از زیر یوغ پندارهای بدخواهان و دژخیمان و غاصبان زمانه برهاند. و جان وروح تازه ای در کالبد زمانه جاری کرد.... در روزگاری  که دین ابزار دست قدرت شده بود و بنام خدا"کشتن و سوختن و خوردن و بردن"امری صواب وثواب جلوه می کرد، فردوسی بر آن شد که کاخ زندگی را برستون داد و پایه های دانش و خرد و خداپرستی و نیکی و مهر، بنا نهد و از ایرانیان  ستم دیده مردمی دلیر و حماسی و میهن دوست و نیک اندیش ونغز گفتار و نیک کردار و مهر ورز و سرافراز و دانا بپرورد تا گذشته و فرهنگ خود را بشناسند و در جهان نیک زندگی کنند و نماد داد و دانایی و انسانیت باشند و خوب بدانند که کیستند و درپی چیستند. فردوسی درجهانی تاریک و ناشاد که درآن خلفا و سلاطین ترک دست به دست هم داده بودند و فرمان می راندند، کاخ بلنداندیشه و سخن را از نو برپای داشت و چون درختی سترگ و سرسبز و میوه دار، سایه افکن کرد تا جهان با ابزار فریب و کژاندیشی راه نادرست را جامه درستی نپوشاند و بیهوده و بی بهره از زندگی، از سرنگذراند ندای فردوسی به همه انسانها این بود که: "بیا تا جهان را به بد نسپریم به نیکی همه دست کوشش بریم به نیکی گرای و میا زار کس ره رستگاری همین است وبس خرد را همیشه تو دستوردار بدوجانت از ناسزا دور دار خرد افسر شهریاران بود خرد زیور نامداران بود زدانش به اندر جهان هیچ نیست تن مرده و جان نادان یکیست" فردوسی نادانی و به کار نبستن خرد و آزوافزون خواهی و روی گرداندن از داد را مایه نکبت و زوال فرمانروایان و حکومت ها می دانست و جهانیان را به دوستی و فرزانگی فرامی خواند و نیکی را برای همه انسانها می خواست: "به فرهنگ بسپار فرزند خرد جهان را نباید به نادان سپرد هرآن چیزکآن را نداری پسند تن دوست و دشمن بدو درمبند" فردوسی در روزگار تاریکی و فرمانروایی خود کامگان و ستمکاران به آینده نسلهای انسانی و سربلندی جامعه ایرانی اندیشید و دفتری از دانش و دانایی گشود که در گذر زمان همه مسافران زندگی انسانی را بهره افزاید و به جانب خوبیها و درستیها راه نماید و اکنون این دفتر بزرگ به روی جهانیان و هرایرانی گشوده است تا از آن راه جویند و درست اندیشی و نیک کرداری و پیوند نیک انسانی را از آن بیاموزند و کاروان زندگی را در راه دانش وخرد و مهروزی راهنما باشند.... "سرتخت شاهی بپیچد سه کار نخستین زبیداد گر شهریار دگر آنکه بی مایه را برکشد زمرد هنرمند برتر کشد سه دیگر که با گنج خویشی کند به دینارکو شد که بیشی کند رخ پادشاه تیره دارد دروغ بد اندیش هرگز نگیرد فروغ" ............................... "سپاهی نباید که با پیشه ور به یک روی جویند هر دو هنر یکی کار ورز و یکی گرزدار سزاوارهر یک پدیداست کار چو این کار آن جوید، آن کار این سراسر پرآشوب گرد دزمین" یادفردوسی چون چراغی تابان روشن و پاینده باد......  
کلمات کلیدی



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 0 نظر

شما اولین نظر دهنده باشید!

سایر اخبار
برگزدیدها