یادداشت
گفتگو و گزارش

حرمت

حرمت
در فرهنگ مردم ما، همیشه حرمت، حرمت داشت. حرمت به نوعی حرام عرفی گفته می شود. قبلا بر سر در بعضی قلندرخانه ها، کاروانسراها و... حرمت نگه داشتن افراد، تذکر داده می شد. به قول معروف: میکده حمام نیست، سرزده وارد مشو حرمت پیر مغان، بر همگان واجب است. در چهل سال گذشته ، علیرغم  اتفآق انقلاب وشخم زدن لایه های اجتماعی و حرمت شکنی های فراوان از ریش سفیدان ، خوانین،  بزرگان دولتی و صاحب منصبان واهل قلم و... آهسته آهسته حرمت گذاشتن، به جایگاه قبلی خویش درحال خزیدن بود. در دوره ریاست جمهوری خاتمی، حرمت نگه داشتن وحرمت گذاشتن ، تقریبا، مانند گذشته، ابراز وجود می کرد. گاهی رییس جمهور، سخنی می گفتند، اگر مقام معظم رهبری حساسیتی نشان می دادند، بلافاصله، رئیس جمهور، حرمت را وادب را به جای آورده و نسبت به لفظ بکار برده، تصحیح و تنقیحی بکار می بردند. در هشت سال ریاست جمهوری، جایگاه ویژه ای و حرمت پدرانه ای برای رهبری انقلاب، قائل می شدند. نویسندگان واهل قلم و... نیز به تبعیت از فرهنگ غنی ایرانی و شیوه  پسندیده رئیس جمهوری ، حرمت ریش سفید و گیس سپید را نگه می داشتند. گاهی خون دلی می خوردند، اما سخنی نمی گفتند که نا اهلان آنرا لقلقه زبان کنند وحرمت بزرگی بشکنند. اگر چه بسیاری معتقدند خاتمی فرصت سوزی کرد، شاید منظورشان این بود که خاتمی با اقبال بلند و پشتوانه رأی بالایش می بایست، مقابل شورای نگهبان و سایر نهادهای کشور قد علم می کرد و... اما خاتمی، نجیب تر از این بود که گستاخ باشد و ملایم تر از این بود که ساختار شکنی کند. به تدریج، افرادی مانند اکبرگنجی، در جامعه ما، حس کردند این رعایت وحرمت، نوعی شاهزادگی و کدخدایی برای عده ای پدید آورده و آنها دارند در اجتماع، نان نجابت مردم را می خورند. ظاهرا، حرمت افرادی مثل مرحوم رفسنجانی وسایر علمای حوزه، آنها را آزار می داد، این درحالی بود که حفظ حرمت ملبسین به لباس روحانیت، رفتاری پسندیده وجا افتاده در فرهنگ ایرانی بود. متاسفانه، شروع بی حرمتی به بزرگان انقلاب توسط امثال گنجی و در سایه سکوت مهاجرانی، به عنوان وزیر ارشاد، کلید خورد. رفتاری که بسیار غیر ایرانی وخلاف مروت ذاتی ایرانیان بود. زیرا ایرانی ها، علیرغم اطلاع از اشکالات وگژی ها، با نجابت ذاتی خود، منتظربلوغ فرد خطاکار می ماندند. اما رسانه های گستاخ وانتشار کتابهای اکبر گنجی در فضای جامعه، روی دیگر مردم ایران را نشان داد. مردمی که دوست داشتند، رسوایی دیگری را جار بزنند. متاسفانه رویه نامیمونی که  اکبر گنجی افتتاح کرد، هنوز، درفضای جامعه ما، خود نمایی می کند. بعد از ظهور محمود احمدی نژاد و بزرگ کردن موضوع افشاگری در تبلیغات، به گونه ای وانمود شد که علما و فقیهان و روسای جمهور و مسئولین، از نجابت مردم ایران، سوء استفاده کرده اند. پس از آن، شروع شد، به حرمت شکنی خانه به خانه، از مسئولین رده بالای نظام گرفته تا مدیران پایین دست، از الفاظ بکار برده در مناظره ها تا رفتارهای خلاف عرف و خنده آور رئیس جمهور وقت و بکار بردن الفاظی مانند لولو ، بزغاله و... تا تمسخر وادا در آوردن آقای احمدی نژاد و... به گونه ای که مقام ریاست جمهوری، در حد یک جارچی و تمسخرکننده، کاهش پیدا کرد و به تهدید وارعاب به افشای اسرار اشخاص (بگم بگم!! )تا توزیع سی دی های مصاحبه برادر رییس مجلس وقت و... در مجلس پرداخت. به تبع این اعمال، که حالا توسط رییس جمهور کشورمان از لیست گناهان کبیره خارج شده بودند وبه رفتاری کاملا معمولی وحتی مستحب موکد تبدیل شده بودند، در بسیاری از استانها، کاندیداهای شوراها و نمایندگان شهرستانها ، اقدام به افشاگری از طریق سی دی ها، توزیع شب نامه ها و... نمودند. گویی حرمت شکنی وافشاگری، به نیاز اول جامعه تبدیل شده بود و هر کسی در تلاش بود، به گونه ای با افشاگری، خود نمایی کند.* افشاگری اگرچه رفتار خوبی درمقابل افراد فاسد است،  اما زیبنده مقامات ارشد نظام، نبوده و نیست.  بالاخره، این حرمت شکنی ها ادامه یافت و دامن شروع کننده آنرا گرفت و محمود احمدی نژاد، رئیس جمهور مردم ایران، به حدی از بی حرمتی تنزل یافت که نه تنها در داخل ایران، بلکه در فرودگاه برزیل، هیچ مقام رسمی، حتی شهردار و اعضای شورای شهر، به استقبالش نرفتند و با کادر پرواز و نگهبانان فرودگاه، عکس یادگاری گرفت. *اما ظاهراً با خود حق پنداریی که به آن گرفتار شده بود* ، اقدام به رفتار نادرست تری مثل انتقام جویی با منوچهر متکی ، وحید دستجردی ، لنکرانی و... کرد و هرکدام از  ما هم، در کنار وزرای معزول، به نحوی این بی حرمتی را تجربه کردیم. *نکته جالب این بود که حرمت هرکدام از ما که شکسته می شد، دیگران می خندیدند، ولی وقتی نوبت آسیاب حرمت شکنی به خودمان می رسید، فریاد وامصیبتا سرمی دادیم* اما ما، همان کسانی بودیم که هنگام شکستن حرمت دیگران، بی تفاوت وخنده کنان گذشته بودیم . رییس جمهور پس از احمدی نژاد، اگرچه باکلاس تر و شیک تر از احمدی نژاد، می نمود اما گویی، دست کمی از احمدی نژاد، در بکار بردن الفاظ حرمت شکنانه نداشت. شاید هم روسفیدی برای احمدی نژاد به ارمغان آورده بود. بکار بردن الفاظ خلاف عرف و شرع از یک روحانی، آنهم روحانی، خیلی آزار دهنده بود. اگر چه مردمان حاشیه کویر، اهل ادب و فرهنگ بودند و افرادی چون علی شریعتی و علی معلم پرورده بودند، اما سیاسیونشان بصورتی باورنکردنی از خجالت اهالی فرهنگ درآمده بودند. اگرچه این حرمت شکنی ها، متاسفانه امروزه بازخوردش، بیش از همه، حرمت آقای روحانی را آلوده و متاسفانه اکثر صفحات دنیای مجازی، از تحقیر و تمسخر رئیس جمهور اشباع شده است.  ولی متاسفانه، ایشان در تطهیر این رفتار ناپسند، نقشی پررنگ داشتند. با تأسف بسیار باید گفت، گویی این حرمت شکنی، اسباب تفریح ما ایرانیان شده و *هر کسی در تلاش است با حرمت شکنی از بزرگی، خودش را بزرگ جلوه دهد* . امروزه خانواده لاریجانی ، خانواده روحانی و سایر علمای ایران، افراد شاخص صدر اسلام ، خلفای مسلمان و حتی ائمه هدی( ع) نیز، از این حرمت شکنی ها مصون نمانده اند.  *دنیای مجازی علم مجازی ودانستگی مجازی می دهد* . صاحبان گوشی های جدید با نصب یک نرم افزار، خود را صاحب نظر و معیارحق می پندارند وبعضا اعلام می کنند که فلان کتاب مذهبی ، فلان حدیث ویا فلان ... را قبول ندارند و به مواردی استناد می کنند که *به علت تکرار وتواتر در صفحات مجازی، قیافه حق به جانب گرفته  و پوشش حق پوشیده اند.* گویی، تعدد لایک یک مطلب، نشانه حقانیت یک مطلب است اما، اعتقادات یک میلیارد مسلمان، نمی تواند نشانه حقانیت مطلبی باشد. خط کشی که برای صحت گفته خودشان معیار است تعداد لایک است اما، همان خط کش در مورد اعتقاد وعمل به اعتقاد این همه مسلمان، نشانه جهل مردم وتوافق عامه برسرموضوعی نادرست است. *هرچند، درواقع ، حق به تعداد و تعدد افراد بستگی ندارد* و نمونه معروفش بت پرستی مردم عربستان و یگانه پرستی یک نفر ( پیامبر اکرم ص) است . یعنی، برای اثبات ناحق بودن جمعیت، در مقابل حق بودن یک نفر، همین یک مورد بسنده است. به عقیده نگارنده، وظیفه اهالی رسانه افشاگری و شفاف سازی ، در حوزه های مالی،  سوء استفاده و رانت و... با حفظ  حرمت اشخاص ودرقالب قانون است. ولی، هیچکدام از مسئولین، حق افشاگری وبه راه انداختن کاروان هیاهو ندارند، زیرا، این شیوه نامیمون، نباید به یک فرهنگ ویا رفتار فرهنگی پایدار تبدیل شود. *به عقده بنده، نامیمون ترین رسم بی حاصل در جمهوری اسلامی ، حرمت شکنی است.* سالیان درازیست، حرمت علما و کسانیکه ملبس به لباس پیامبر(ص) بودند ، جزء یکی از رسوم نهادینه شده در جامعه ایرانی بود. حرمت مردگان که خود تاریخی دیرینه تر وسابقه بسیارطولانی دارد. تأسف آور ترین رفتاری که در عمرم دیدیم، این بود که کسانیکه به خاطر لباسشان که منسوب به پیامبر (ص ) است وبه همین دلیل حرمت دارند، خود، حرمت علمای دین و بزرگان و مردگان را می شکنند و با این کار، حرمت شکنی را ترویج می کنند. *تصاویر تهدید به استخر فرح ، در جامعه ما یک فاجعه اخلاقی است که از هر تحریمی و هر تهدیدی فاجعه بار تر است،* *زیرا تحریم ها جیب ما را کوچک می کند ولی بی حرمتی ها روحمان را حقیر می کند. ِدلم !! گُلم!! حُرمت نگه دار، این اشکها، خونبهای، عمر رفته من است...(حسین پناهی) به امید آینده ای بهتر
کلمات کلیدی



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 0 نظر

شما اولین نظر دهنده باشید!

سایر اخبار
برگزدیدها