یادداشت
گفتگو و گزارش

چشمهایم

چشمهایم
گاهی، افراد ناشناس در دنیای مجازی، سر به سر ما پیرترها، می گذارند. گاهی وقتها، دوستان و آشنایان با شماره های ناشناس، پیامهای مبهم می دهند. ذهن آدمی، سردرگم می شود که در پاسخ این پیام، چه باید بنویسم ؟. مخصوصا حیرت زده می شویم، وقتی کسی زنگ می زند و با کمال خونسردی می گوید : نمی شناسی؟ انگار، قرار است تمام شماره های جهان، روی تلفن ما، ثبت شده باشد و تمام صداهای جهان را در اولین سلام ، بشناسیم . دایماً مجبورم، از دیگران عذر خواهی کنم که ، پوزش می خواهم، شمارتو ندارم و نمی شناسمت ، لطفا ، خواهشا، خودتو معرفی کن .... امروز کسی پیام داده که عاشق چشمهاتم !! برایش نوشتم که چشم هایم ، گوشهایم ، لبهایم و سایر اندامهایم ، جزئی از من هستند و نه همه من. اگر شما به لبهایم یا چشم هایم توجه کنی ، در واقع بقیه وجود مرا، نادیده گرفتی. مثل این است که کسی در خیابان شما را صدا بزند : آهای !! خانم چشم ، آهای!! آقای گوش و... همه من، مجموعهٔ اندامها و احساسات و افکار و عقایدم، در قالب جسم فیزیکی من است که ممکن است ، مورد توجه کسی قرار بگیرد و یا نگیرد. اما، وقتی کسی جسم مرا، مورد توجه قرار می دهد و از محتوای وجودم، بی خبر است، در واقع از لباسم تعریف کرده است . بعضی از مردم، تلاش می کنند، قسمتی از اندام خود را برجسته نشان بدهند. ظاهرا تلاش می کنند که مردم را متوجه، سینه ستبرشان کنند. لباس تنگ و گشاد، موهای رنگ شده و یا هر چیز دیگری که اجاز نگاه کردن ما را از محتوای فرد مقابل بگیرد و به پوسته ظاهری فرد متوجه کند، فریبی بیش نیست . در واقع، فرد مقابل، به ما می گوید، من غیر از لباسم ، چیزی برای عرضه به دیگران ندارم . غیر از ماشینم ، غیر از سینه و کمرم ، چیزی برای عرضه به دیگران ندارم . اصلا لازم نیست خودت را به دیگران عرضه کنی ، چه رسد به اینکه قسمتی از وجودت را برجسته تر نشان بدهی وتوجه رهگذران را به آن قسمت از وجودت جلب کنی. مثل بچه های واکسی که وقتی تو را نگاه می کنند ، از تمام هیبت و شوکت و هیکل صد کیلویی ات، به کفش هایت برای واکس زدن ، نگاه می کنند و فورا شما را متوجه این مطلب می کنند که کفش هایت کثیف شده و نیاز به واکس دارد.... آدمی، مجموعه ای از عقاید و باور ها واندام و زیبایی ها و زشتی هاست ، جزئی نگری در مورد آدمها ، در واقع شأن آدمی را تا مرحله دماغ عملی ، کمر ، چشم و... پایین می آورد. متاسفانه، در دنیای سود جویانه امروز ، ظاهرا بسیاری ، جزئیات خود را در معرض فروش می گذارند و به رهگذران اعلام می کنند که به چشمان من ، اندام من و... نگاه کن و ببین من چه لب های زیبایی دارم . آدمی، باید به فکر عرضه چیزهای بهتری به دیگران باشد ، وظیفه ما، تحویل جهان، در شرایط بهتر به فرزندان آینده جهان است. وظیفه ما، این است که دنیا را جای بهتری، برای زیستن آدمی بکنیم .زیبایی و تناسب اندام ، بدون شک ، پسندیده و خوب است، اما هدف آدمی نیست و نباید به عنوان یک هدف ، و به عنوان یک کالای سود آور ، از آن استفاده کرد. قیافه بعضی آدمها، شبیه تابلو های تبلیغاتی ، شرکت هاست که کوچه به کوچه و خیابان به خیابان ، در تبلیغ فلان کالا، می کوشند و از حیث آدم بودن، تهی شده اند و به کالایی برای رفع عطش چشم های هیز و هوسرانان طماع، تبدیل شده اند. ظاهرا وظیفه دارند ، عطش هوسناک دیگران را تحریک کنند و یا فرو بنشانند. این کمترین ووحقیرترین وظیفه آدمی است که بسیاری از ما، اسیر آن شده ایم . خودمان را در معرض قضاوت دیگران نگذاریم و برای فروش لباسهای متنوع کارخانجات ، تبلیغ کننده ای سیار، نباشیم . ما انسانیم ، اگر بتوانیم با آدمیت خودمان انس بگیریم ، انسان شده ایم واگر نتوانیم ، از دایره آدمیت بیرون آمده ایم ، مانکن باشیم و یا چاقترین فرد جهان، جوان و پیر، خوش پوش و بد پوشش، تفاوتی نمی کند....
کلمات کلیدی



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 2 نظر

  • 1 انیس صالحی 1397/10/17 17:30:17

    عالی بود جناب موسوی نژاد خدا قوت 🌷🌷🌷

    پاسخ
  • 2 مصطفی حسینی 1397/10/16 23:20:27

    واقعا عالی بود،دست مریزاد به جناب موسوی نژاد

    پاسخ
سایر اخبار
برگزدیدها