یادداشت
گفتگو و گزارش

ونزوئلا، فلش بک به جنگ سرد!

ونزوئلا، فلش بک به جنگ سرد!

خبرها حکایت از ورود نیروهای روسیه به خاک ونزوئلا برای حمایت از دیکتاتور آن کشور «نیکلاس مادورو» دارد. نه دیکتاتوری عنوانی بیگانه در ونزوئلا و کل آمریکای جنوبی است. و نه حمایت از حاکمان نامشروع خون ریز و فاسد برای روسیه امری بعید است. بیایید دمی تامل کنیم شاید دریابیم در ونزوئلا چه می گذرد؟ چرا ایران و روسیه بعد از به کرسی نشاندن حرف خود در سوریه با وجود ویرانی کشور و کشتار نیم میلیون نفر این بار در نقطه ای دیگر بهم می رسند. با روسیه هم کاری نداریم. آیا برای کشور حافظ و مولانا زشت نیست که یارانش بشار اسد و نیکلاس مادورو باشد؟ با یک مثال ورود می کنیم. می گویند فردی کنار دریای خزر نشسته بود و ظرف ماستی بهمراه داشت. با قاشق ماست برمی داشت و به دریا می ریخت. یکی پرسید چه می کنی؟ پاسخ داد دارم دوغ درست می کنم. گفتند مگر دیوانه ای! مگر با یک کاسه ماست، دریا دوغ می شود. پاسخ درخور تاملی داد. گفت(می دانم نمی شود. ولی تصور کن اگر بشود چه می شود). این مثال شاید مارا در فهم توهمی به نام عدالت در سایه کمونیسم یاری نماید. شاید اگر در آغازین دهه های قرن بیستم خیلی از ملت ها، یا دست کم طبقات روشنفکر و دارای تحصیلات عالیه جذب شعارهای رویایی اردوگاه کمونیسم می شدند و دل و دین در این راه می باختند، جای سرزنش نداشت. ولی امروز و با گذشت اولین سده از مهم ترین و اولین انقلاب با مایه کمونیستی در اکتبر 1917 دیگر تشت رسوایی و پوچی این مکتب از بام دنیا به زیر علی القاعده باید صدایش به گوش همگان رسیده باشد. حقیقت این است که که آنهمه هیاهو و جنجال برای هیچ بود. و آن مکتب جز فقر و فساد و استبداد برای پیروانش هیچ در بر نداشت. چند کشور باید در سایه حمایت شوروی و روسیه به خاک سیاه نشسته باشند تا بلکه عبرتی برای سایرین شود؟ بهترین و بارزترین مثال دو کره است. که در جنوب آن یک حکومت دموکراتیک، عقلانی، پاک و مردمی چند دهه بر سرکار آمده و کره جنوبی را از کشوری کشاورزی به قطب صنعتی دنیا تبدیل کرده است. در حالی که همسایه شمالی باهمان آب و هوا، همان منابع طبیعی، همان نژاد و زبان، به صرف پیروی از توهمات کمونیسم ملتی را به علف خوری رسانده است. که البته دارای پنجمین ارتش قدرتمند دنیا هم هست ولی این قدرت برای ملتش نان و آب نشد. ونزوئلا هم از جمله قربانیان این موهومات بود. زمانی بهتر درمی یابیم که عقلانیت یک حکومت تا چه میزان در خوشبختی یا بیچارگی یک ملت موثر است که دریابیم «سوئیس» بمعنای واقعی فقیر است. چرا که جز آب و زمین و جنگل هیچ نوع منابعی ندارد. ولی بخاطر ثبات سیاسی و اجتماعی و مدیریت کم نظیر و همچنین داشتن مردمی ترین و آزاد ترین نوع حاکمیت، دهه هاست دارای بالاترین درآمد سرانه و سالانه است. در مقابل ونزوئلا با دشت بزرگترین مخازن نفت، معادن بوکسیت، طلا، جنگل، آلومینیوم و دهها منبع خدادادی صرفا بخاطر چند دوره ریاست یک چپ متوهم به نام «هوگو چاوز» که تا دم مرگ از انقلابی بودن خود و مقابله با جهان سرمایه داری دم می زد و در قدرت باقی ماند، به خاک سیاه نشست. بعد از مرگ او هم نه تنها گشایشی در کار ملت ایجاد نشد، که راننده او یک دور با انتخابات و بار دیگر با تقلب در انتخابات قدرت را در دست دارد. دو دهه حاکمیت مستبدانه این دو رهبر نزدیک به روسیه دستاوردی جز فلاکت برای مردم به همراه نداشت. برای روسیه اما منافع سرشار. بدین ترتیب که روسیه با اعطای وام های سنگین به دولت، نفت را پیش پیش به یغما می برد. از سوی برای بقا در قدرت لازم بود ارتش ونزوئلا بجای حمایت از منافع ملی و مرزهای کشور، از آرمان‌های دو رهبر تبعیت کند. این شد که اکثر فرصت های اقتصادی و پروژه های عظیم در اختیار امرای ارتش قرار گرفت. بحث هایی مانند ارز دولتی و کنترل بازار هم به فساد سیستماتیک در ونزوئلا دامن زد. همه اینها را اگر بعلاوه تحریم های بین المللی علیه آن کشور نماییم آنچه می ماند ملتی است که از اوج عزت به حضیض ذلت ساقط گردیدند. کشوری که دو دهه پیش در ثروت های افسانه ای نفتی غرق بود، به روزی افتاد که سه ملیون نفر فقط برای دسترسی به غذا و دارو و از بیم جان جلای وطن نمودند. آنها که پای رفتن یا پول ماندن نداشتند هم یا نعش نحیف شان در گوشه خیابان افتاد یا به خوردن سگ و گربه روی آوردند. حال جهان مواجه شده با کشوری که در این وضعیت قرار دارد. کدام وجدان بیدار می پذیرد که از دولتی فاسد، با هر آرمانی که از آن دم می زند حمایت کند؟ کدام انسان آزاده ای می پذیرد به صرف دادن شعار مبارزه با امپریالیسم، یک فرد یا گروه ملتی را به خاک سیاه بنشاند.؟ چرا نفت برای کشورهای گرم و سوزان حاشیه خلیج فارس، رفاه و توسعه و سربلندی به بارمی آورد، ولی برای امثال ونزوئلا سیه روزی؟ حالا جهان در دو راهی انتخاب است. سه کشور اروپایی یک هفته مهلت برای برگزاری انتخابات آزاد داده اند. که اصلا محتمل نیست. بعد ازین ضرب الاجل اعلام شده است که از رئیس جمهور خود خوانده ولی مردمی حمایت خواهند کرد. موضع چین هم که در وهله اول حفظ منافع ملی خویش است و صراحتا چیزی اعلام نکرده است. می ماند ایران و آمریکا. آمریکا که سالهاست چنین دولت مزاحمی را بر نمی تابید، همان ساعات اولیه از «خوان گوایدو» رهبر مخالفان اعلام حمایت کرد. ولی ایران در کنار روسیه با «قانونی» خواندن دولت مادورو از وی حمایت کرده که این جز شرمساری برای ملت آزاده ایران بهمراه ندارد. چرا که حتی اگر قائل به قانونی بودن و منتخب بودن مادورو باشیم، «مشروعیت» این دولت مدتهاست زیر سوال است. و کیست که نداند مشروعیت است که ماندن را توجیه می کند، نه صرف انتخاب شدن.

چشمت به غمزه ما را خون خورد و می پسندی جانا روا نباشد خونریز را حمایت...

کلمات کلیدی



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 0 نظر

شما اولین نظر دهنده باشید!

سایر اخبار
برگزدیدها