یادداشت
گفتگو و گزارش

با دوم خرداد چه رفتاری داشته باشیم؟

با دوم خرداد چه رفتاری داشته باشیم؟

دوم‌ خرداد که می رسد، عکس یک سید با لبخندی بر لب بر سپهر مجازی نقش می بندد. در پی ارسال این نگاره است که سیل مطالب جاری می شود. یکی از در توهین و لعن به صاحب عکس وارد می شود که چرا آمدی و کاری از پیش نبردی و وضع ما این شد. دیگری در تایید او شعر می فرستد و اورا ممنوع الخروج از قلب ملت می بیند. اما اگر اندکی تامل داشته و چاشنی اظهار نظر را انصاف بنماییم، نه سید محمد خاتمی لایق اینهمه شلاق تازیانه هاست و نه هم پروژه اصلاحات امری باطل بوده و هست.

در ایران امروز در امر سیاست تقریبا غالب مردم را صاحب نظر می یابیم. حال آنکه اگر از هر کدام از ما بخواهند، یا قادر و یا قائل نیستیم که طبق دستور اهل فن(خصوصا مورخین و جامعه شناسان) هر پدیده را در ظرف زمانی خودش بسنجیم. نه در امروز. چنین اگر شد، آنگاه است که به راحتی با بسیاری از بغض هامان که چون گره راه گلو را می بندند، برخورد بهتری خواهیم داشت. امروزه مخصوصا با گسترش شبکه های ماهواره ای و شبکه های اجتماعی، بسیاری از مسائل بر مردم آشکار می شود که بدون این ابزار، ممن نبود هرگز از تلویزون رسمی ما پخش شود. همین ها هم گاه زاینده حسرت های رنگارنگ برای ملت می شود که «اصولا چه نیازی به انقلاب بود» و یا در مانحن فیه، «چرا این خاتمی آمد و باعث استمرار طلبی!!! یک عده شد». چرا چنین نشد و چنان نشد.

اما ضعف را اگر همان که عرض شد در نظر بگیریم، و در صدد برطرف کردن آن باشیم، تحلیل بهتری هم خواهیم داشت.

سوال این است که «اگر در دوم خرداد محمد خاتمی انتخاب نمی شد، چه گزینه دیگری در دسترس مردم بود» محمدی ری شهری با آن سوابقش یا ناطق نوری با آن اطرافیان همگی راستگرا؟ پس اگر مساله روی انتخاب یک فرد است و او خاتمی است، باید بدانیم که او بهترین گزینه در میان گزینه ها بود.

اما اگر دل معترضان از جهت دیگری خون است، و البته باید به ایشان حق هم داد، باید بحث را باز کرد. و در این باب صدها مقاله و کتاب هم نوشته اند.

اما از این میان یک نظر بسیار قاطع است. و آن نظر مورخ دانا و توانا آقای دکتر «یرواند آبراهامیان» نویسنده «ایران بین دو انقلاب» است. نویسنده آثاری که مرجع علمی ایران پژوهی است. ایشان با قاطعیت می گویند(محمد خاتمی بهترین رئیس جمهور از میان تمامی روسای جمهور بعد از انقلاب ۵۷ است.) خوب، امیدوارم مساله تا حدی حل شده باشد. چرا؟

چون ما دو راه بیشتر نداریم.

اگر قائل به این نوع نظام و این قانون اساسی هستیم، پس باید خاتمی و جریان دوم خرداد را در همین چارچوب بررسی کنیم. آنگاه بخوبی در نی یابیم از سال ۶۰ به این سو چندین نفر سکان مدیریت اجرایی کشور را بدست گرفتند، میان آنها خاتمی عملکرد بهتری داشته و این یک نظر کارشناسی شده است.

ولی اگر با کلیت نظام و قانون اساسی زاویه داشته باشیم و یا مثلا در مقام مقایسه، ایران را با اتریش، بلژیک یا حتی هند مقایسه کنیم، معلوم است که ر چنان رقابتی، ایران با ساختار فعلی حرفی برای گفتن نداشته باشد.

حال برای اینکه با معترضان به کلیت نظام، مساله اصلاحات و یا شخص خاتمی مساله داشته باشند، برای چنان پاسخگویی نیاز به ساعت ها مناظره و نگارش مقالات است.

و خلاصه دفاعیه مدافعان دوم خرداد شاید همان جمله کوتاهی باشد که محمد خاتمی در پایان کار دولت خود به زبان آورد. «یک تدارکات چی بودم» و یا اینکه «هر نه روز یک بحران برای دولت من ایجاد می شد.

خواننده محترم این سطور، که سن و سال و یا دست کم معلوماتش اینقدر قد می دهد که از دست نهادهای غیرپاسخگو، تمامیت خواه و غالبا انتصابی کشور، چه دست ها که بر خداوند است. نسل دوران خاتمی بدرستی ماجرای زمین گیر شدن دولت و بحران سازی های بی پایان تا چه حد بر پیکر دولت، و بطور غیر مستقیم بر گرده انتخاب کنندگان تازیانه فرود می آورد. جناح شکست خورده دوم خرداد، از همان ابتدا، اصلا برنامه ای برای قبول شکست نداشت. شروع برخورد و دادگاهی کردن کرباسچی بعنوان موفق ترین شهردار تهران، به بهانه اختلاس ولی فی الواقع بخاطر حمایت همه جانبه از خاتمی اولین سنگ اندازی بود. اندکی بعد هم که برخورد با نشریات اصلاح طلب بعنوان مهم ترین بخش پروژه توسعه سیاسی خاتمی حکم توپخانه ای را داشت که امان دولت و ملت را بریده بود. بحران در پی بحران. برهم زدن تجمعات قانونی، ماجرای قتل های زنجیره ای، حمله به کوی دانشگاه، ترور سعید حجاریان، ماجرای کنفرانس برلین، و بدنبال آن تعطیلی بیش از بیست روزنامه در مدت چند روز در اردیبهشت ۷۹ اینها تنها تعدادی از بحران های طراحی شده برای اسقاط دولت خاتمی بود.

همه اینها یا ریشه در کینه توزی ها داشت و یا ناشی از عدم قبول شکست در انتخابات دوم خرداد و بعد هم مجلس ششم در بهمن ۷۸ بود. پس می بینیم که کارکردن در چنین فضایی چه سان دشوار و طاقت فرسا است.

کدام یک از ما، چنین نبرد بی امانی را تاب می آورد.

حقیقتا خاتمی بیش از حد نجیب بود و بیش از آنکه مناسب برای مدیر اجرایی کشور باشد در شرایطی که مخالفانش از هر نوع عمل غیراخلاقی، فیزیکی، و غیر قانونی بهره می بردند، نمی توانست کاری از پیش ببرد.

امروز دوم خرداد بیست و دو سالگی اش را جشن می گیرد. شاید جشن واژه مناسبی از دید منتقدان آن نباشد ولی هرچه هست سند اعتباری است برای تمامی ایرانیان آرمانخواهی که درست دو دهه پیش تر یک انقلاب را بقصد آزادی و برابری به آخر رساندند ولی به ثمر، شاید نه. و در آن روز امید بسته بودند که به ثمر هم برسانند.

نسلی که خیلی هایشان هم انقلاب را دیده بودند، و هم شاهد اصلاحات در برخی کشورها بودند.

ملت امید داشت بنویسد «اصلاح» بخواند بهبودی. بنویسد خاتمی بخواند جمع مصدق و بازرگان. بنویسد روزنامه، بخواند شفافیت در همه عرصه ها. چه گوییم که جناح مقابل که اقلیت قدرتمند بوده و آن روز و امروز تقریبا هیچ امتیازی به جناح اکثریت نداده است، همه ترجمه واژگان را وارونه می خواند. اصلاحات را انحراف از انقلاب محسوب می‌کرد. روزنامه را دفتر سازمان های جاسوسی خارجی می دانست. و خاتمی را هم آنروز منادی فساد و فحشا در کشور می خواند، و امروز هم ممنوع الهمه چیزش کرده اند.

پس شد اینکه یک فردی آمد نشست پس از مطالعه فراوان بر روی وضعیت کشورش، قانون اساسی و قوت و ضعف هایش، صلاح و مصلحت ملک و ملت، به این باور رسید که وضع آن روز مناسب نیست. از طرفی هم نه ذاتا باوری به براندازی داشت نه مردم اهل انقلابی دگر به فاصله کمی بعد از انقلاب ۵۷ هستند.در نتیجه راهی جز اصلاحات و پیرایش وضعیت برای زیست بهتر نیافت. از قضا اولین اقدام مهم خود را آگاهی بخشی به توده ها قرار داد. توده هایی که جمعیت زیادی از آن جوان و همسن انقلاب بوده و روایتی جز روایت رسمی نشنیده بودند.

شخصا بیاد دارم در شش ماهه دوم سال ۷۶ روزنامه ها به نقد و وارسی نهادهایی می پرداختند که دو خصوصیت داشتند. یکی انتصابی بودن و خارج از کنترل ریاست جمهور در نتیجه دور از اختیارات ملت. و دوم غیر پاسخگویی و غیر شفاف بودن که این خود مسبب مفاسدی فراوان اعم از مالی و سیاسی می شد. امری که با ظهور روزنامه های مستقل تا حدی به کنترل افکار عمومی درآمد، و درست بعد از برخوردهای ویرانگر با مطبوعات منتقد، فساد به شکل بیشتر در آنها رخنه کرد تا اینکه در دولت بعدی به اوج رسید و بیشترین فسادهای مالی تاریخ ایران و حتی جهان، در همان بدنه دولت بعد از خاتمی رخ داد.

پس اینکه همان زمان منتقدان دولت می پرسیدند دولت باید اعلام کند دقیقا به دنبال اصلاح چه چیزی هستند، پاسخ یکی این بود که دنبال پاسخگو کردن قدرت به ملت هستند. اینجا انصاف می کند یقه کارشکنان گرفته شود، یا طالبان اصلاح وضعیت موجود؟

القصه خودم و مخاطب گرانقدر را به رعایت عدل و انصاف در بررسی در بررسی هر واقعه و هر شخص دعوت می کنم. که قاعده حقوقی داریم می گوید( ما علی المحسن، الا الاحسان =بر کسی که قصد خیرخواهانه دارد، شایسته نیست جز به نیکویی رفتار شود.) بر این اساس هر زمان برای خود نگارنده هم «سوء نیت» این فرد محرز شود، بقدر وسع اورا به دست تندترین واژه ها خواهم سپرد.

*دوم‌ خرداد ۹۸

کلمات کلیدی



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 1 نظر

  • 1 علی 1398/3/2 22:3:27

    درود جناب زرین عزیز. ..انصافا عالی نوشتی و واقعیت

    پاسخ
سایر اخبار
برگزدیدها