یادداشت
گفتگو و گزارش

برادری

برادری
در طول زمان، بسیاری از مذاهب، شاخه های فکری ویا مکاتب موجود در بازار اندیشه، ادعای برادری و برابری داشته یا دارند. در گذر روزگار، مدعیان برابری، دم از برادری و برابری می زنند، اما برابری، پیش زمینه و پیش نیاز برادریست. اگر کسی ادعای برادری می کند، ابتدا باید با تو، برابر باشد تا بتواند با تو، برادر بماند. اگر برابری وجود نداشته باشد، برادری هرگز به وجود نخواهد آمد. بسیاری از ما، مدعی برادری هستیم و گاهی این لفظ شیرین را بر زبان می رانیم، اما هنگام سهم خواهی، امتیاز گیری، تقسیم غنائم، حتی دست رسی به اطلاعات، اهل برادری و برابری نیستیم. شاید یکی از مهمترین ادیان الهی که به مسئله برادری و برابری پرداخت، دین اسلام و مذهب شیعه بود. بعد از تخریب ساختارهای قبیله ای و اشرافی گری قبایل مکه، پیامبر اسلام آواز برابری و برادری سر داد، تا بلال حبشی، سلمان فارسی و مرد قریشی با هم برابر و برادر باشند. یکی از مهمهترین و شاید شاخص ترین معیار دین اسلام "" ان اکرمکم عندالله، اتقاکم"" بود. یعنی هیچ معیاری جز خط کش تقوا، ملاک سنجش و برتری افراد نسبت به دیگران نیست. بلال سیاه پوست و برده، می توانست با رعایت تقوای الهی، از مالک خویش، پیشی بجوید. سلمان می توانست از فلان پرده دار کعبه، برتر باشد، اگر رعایت تقوای الهی بکند. ایرانیان هم تسلیم همین پیام زیبا و دلنشین بودند، شاید همه بهانه های تاریخی و سیاسی و...در برابر شعار زیبای برابری وبرادری رنگ باخته بود، زیرا تنها پیامی که می توانست شکوه امپراطوری را در نظر ایرانیان، با آهنگ خوش برابری تعویض نماید، همین حس خوب برادری بود، زیرا ایرانیان از طبقه بندی اجتماعی خسته بودند. پس از وفات پیامبر ص، علیرغم اینکه جامعه عربستان با ظهور پیامبر دچار دگرگونی اساسی شده بود و با وجود اینکه دین اسلام به عنوان حکومتی مقتدر، بر مردم سیطره داشت و انتظار می رفت، قادر به نهادینه کردن جامعه بی طبقه باشد. از طرفی پیامبر اسلام، حتی در لحظات آخر عمرش با گماشتن اسامه جوان به فرماندهی سپاه تلاش می کرد که ساختار ایستا و خشک جامعه عربستان را با ملاک تقوا به چالش بکشدو منعطف نماید، ولی جامعه آنروز عربستان، با حالت ارتجاعی ( که خاص جوامع سنتی است) به حالت قبل از اسلام برگشت. شاید بتواند گفت، بعد از رحلت پیامبر، اولین تیر به پیکره برابری و برادری، با انتخاب ابوبکر به عنوان شیخ، پیر، بزرگتر و یار پیامبر، شلیک شد. اگر ملاک همچنان همان معیاری بود که پیامبر بنا گذاشته بود، علی ابن ابیطالب، نفر اول و دارای مرتبه ابتدایی، برای دریافت جانشینی بود. اما در جوامع سنتی، طبقات اجتماعی حالت پلاستیکی، ارتجاعی و کشسانی دارند وانعطاف و چالاکی لازم را برای تغییر ندارند. در این نوع ساختار، اگر مذهبی، انقلابی، فردی و یا شرایط اجتماعی، باعث به هم ریختگی طبقات اجتماع بشود، چون روش فعلی، بصورت نهادینه در جامعه در نیامده و در ناخودآگاه جمعی جامعه، حضور ندارد، پس از برداشتن فشار موقت، جامعه بصورت خودکار، به حالت قبل بر می گردد. در اوایل انقلاب که ساختارهای طبقاتی جامعه شخم زده شد و دگرگونی، در همه طبقات اجتماع رخ داد، سرهنگ، ژنرال و سرباز، آخوند، معلم ، پاسبان و... ندای برابری و برادری سر دادند و جامعه ما دچار نوعی به هم ریختگی، شلختگی اجتماعی شده بود. به گونه ای که بسیاری از صاحب منصبان و سالمندان، احساس حقارت می کردند و معتقد بودند که بچه های انقلاب همه کاره و پیشکسوتان و صاحب منصبان به بازی گرفته شدند. اصطلاحی که در بین سالمندان رواج پیدا کرده بود"" بچه بازی"" و گرفتن مصدر امور از دست کارکشته ها و سپردن بدست بچه ها و تازه به دوران رسیده ها بود. خوانین، ریش سفیدان، صاحب نفوذان و بازاریان در این هیاهو و شور و شوق انقلابی حاکم، جایگاه خود را از دست دادند.( ناگفته نماند که مبارزه با قدرت خوانین و ایلات از ابتدای شروع اصلاحات ارضی و اسکان عشایر آغاز گردید وبه تدریج با تقسیم زمین های خوانین در اصلاحات ارضی، از قدرت و تمکن مالی خوانین و صاحبان روستاها، کاسته شد و با این روش، جایگاه اجتماعی خود را از دست دادند.) انقلاب که معنای دقیقش دگرگونی است، با به هم ریختگی طبقات و مرزبندی های اجتماعی است، معیاری جدید وضع کرد که هرکه "انقلابی تر" در جامعه فعلی، ارجمند تر و محترم تر خواهد بود. اما این تقسیم بندی، موجب رنجیدگی و آزار بسیاری از کسانی بود که سالها برای جایگاه اجتماعی خود زحمت کشیده و از طبقات پایین، خود را به طبقات بالاتر اجتماع، کشانده بودند و حاضر نبودند که دوباره به طبقات پایین اجتماع سقوط کنند. از طرفی، عده بسیاری در جامعه ایران، فاقد هرگونه جایگاه و وجاهت اجتماعی بودند و تمایل داشتند که آنهایی که ندارند، با دیگرانی که همه چیز دارند، برابر باشند و حتی معتقد بودند، باید تقسیم صورت بگیرد. کسیکه ندارد، دوست دارد با صاحبان ثروت و امکانات، به مرحله برابری برسد و بتواند بدون زحمت او، تقسیم در جامعه صورت پذیرد و او صاحب چیری بشود که دیگران صاحبش بوده اند. طبقات پایین اجتماع تقریبا، همیشه خواهان برابری هستند، زیرا چیزی برای تقسیم شدن و از دست دادن، ندارند و طبقات بالای اجتماع، مخالف برابری و تقسیم هستند، زیرا چیزهای زیادی را فراهم کرده اند که حاضر به تقسیم آن با دیگران نیستند. در انقلاب ما هم، طبقات برتر جامعه، معتقد بودند موقعیت فعلی را با زحمت زیاد فراهم کردند و حاضر به تقسیمش با دیگران نیستند. فرصت طلب ها، البته در هر برهه ای از زمان، از شرایط اینچنینی، صید لازم را بدست می آورند و طبق عادت ذاتی، دوست دارند، همیشه فضای جامعه گل آلود باشد، تا بتوانند، صید کنند. بعد از شروع انقلاب، جنگ تحمیلی هم در راستای برابری و برادری قدم بر می داشت، زیرا در جنگ، همه مردم، مورد حمله قرار می گیرند. بطور طبیعی، دشمن، دست به انتخاب نمی زند که به خانه فقرا حمله کند و منزل ثروتمندان را آسوده بگذارد. ثروتمندان، اتفاقا چیزهای بیشتری برای از دست دادن دارند. اما، متاسفانه، پس از پایان جنگ تحمیلی، چون ساختار جامعه ایران، یک ساختار کشسانی و ارتجاعی داشت، در نتیجه، با سرعت هرچه تمام تر، به سمت چارچوب های قبلی برگشت. ثروتمندان شروع به تفاخر کردند و خوانین و بازاریان صاحب نفوذ و فرصت طلب هایی که در این آشفته بازار به نوایی رسیده بودند، تلاش می کردند که دوباره، جامعه به طبقه بندی قبلی برگردد. تازه به دوران رسیده ها، بیش از دیگران تمایل به این کار داشتند، زیرا آنها در فضای مه آلود جامعه، از طبقات پایین به طبقات بالاتر، پریده بودند و حالا دوست داشتند که جامعه به حالتی ایستا برسد و آنان بتوانند جایگاه خود را تثبیت کنند. متاسفانه رسانه های ما عموما به ترویج فقر و رفاه ستیزی پرداختنه و با تحقیر مال دنیا و تخریب اسامی ثروتمندان و یا با به راه انداختن شعار "از کجا آورده ای " تلاش داشتند، مانع برگشت به طبقه بندی اجتماع بشوند، اما در ساختار کشسانی، هرچیزی تمایل به برگشت داشته وفشارهای موقت نمی تواند حالت کشسانی را تغییر بدهد. ساختار جامعه ما هزاران سال، ایستا وبا طبقه بندی تقریبا ثابت اداره شده است. برگشتن به تاریخ شاهنشاهی و تغییر تاریخ رسمی کشور، نوعی تلاش قهری برای بازگشت به طبقه بندی قبلی اجتماع بود. امروزه، جامعه ایران بوسیله افراد فرصت طلب، به طبقات ایستایی تبدیل شده و هر روز شاهد افرادی دیگر هستیم که از هر راهی، تلاش می کنند، از طبقات متوسط، به طبقات بالاتر جستی بزنند. این جست زدن ها، در شکل، قاچاق، شرکت های هرمی، غارت اموال عمومی، دلالی، سوء استفاده و رانت، اختلاس های وحشتناک و...اتفاق می افتد. متاسفانه، اختلاسگران جدید، تنها راضی به تغییر طبقه خود نیستند، بلکه تلاش می کنتد، طبقان نوه و نتیجه خود را هم تثبیت کنند. دلیل این رفتار، شاید ناشی از رنج و تحقیریست که طبقات بالا دست بر طبقات پایین دست، تحمیل کرده اند و حالا طبقات فرو دست، درصدد انتقام از بالادستی ها برآمدند. در واقع، ریشه همه اختلاس ها، تحقیر و احساس خود کم بینی است که افراد فرودست، چون احساس بی ارزش بودن می کنند، تلاش دارند با جمع آوری ثروت، اعتبار و امتیازی برای خود کسب کنند. سیاست مدارانی چون احمدی نژاد، از این احساس تحقیر آزار دیده و تلاش کردند که با بر هم زدن نظم طبقاتی اجتماع، این موضوع را تغییر بدهند. از جمله شعارهایی که بیان کننده این آزردگی خاطر بود،"" عده ای فکر می کنند، صاحب همه چیزند، همه مسئولیت ها را بین خود تقسیم می کنند و قدرت فقط برای آنهاست و..."" اما بعد از تلف کردن هشت سال از فرصت سیاسی کشور، از این دایره قدرت بیرون رانده شد و هنوز هم برای برگشت به این دایره در تلاشی رقت انگیز است. زیرا ساختارهای اجتماعی، عمری بیشتر از عمر سیاسی افراد دارند و به راحتی تغییر نمی یابند. اگر به رفتارهای صنفی پزشکان، روحانیون، بازاریان، دانشگاهیان و...توجه کنیم، نشانه های فراوانی را برای اثبات این مدعا می یابیم. هرچند برادری و برابری، سخنی شیرین است و مدت زیادی در جوامع سوسیالیستی بازیگر نقش اول بود، به قول بعضی از نویسندگان، شاید لیبرالیسم، و به رسمیت شناختن مالکیت خصوصی، پایان راه جامعه بشری باشد. زیرا هنگامیکه مالکیت به رسمیت شناخته شود، افراد تمایل بیشتری برای بهبود اوضاع داشته و گسترش و بلوغ شخصی خویش را در افزایش ثروت و امکانات می یابند. شاید، مهمترین دلیل تمایل آدمی به برابری، اولویت داشتن عدالت، نسبت به همه موضوعات است. انسان تمایل باطنی دارد که عدالت رعایت شود، اما انسان ایرانی، تفاوت محسوسی با سایر آدمیان داشته و از دیرباز آموخته که نژاد و ریشه و اصالت، مهمتر از سایر موضوعات انسانی است. انسان ایرانی، تمایل به خاص بودن، دارد وکمتر از سایر مردم جهان، اعتقاد به برابری و برادری دارد. شاید تلاش برای برابری وبرادری، با منافع طبقات زیادی، درتضاد است. درنتیجه صاحبان این منافع مانع اصلی برابری وبرادری خواهند بود.
کلمات کلیدی



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 0 نظر

شما اولین نظر دهنده باشید!

سایر اخبار
برگزدیدها