یادداشت
گفتگو و گزارش

تو «واو» منی من «گاف»توام (بخش دوم)

تو «واو» منی من «گاف»توام (بخش دوم)

برای خواندن بخش اول این مطلب که پیشتر منتشر شده بود کلیک کنید

سكانس ٥ - روز - داخلي - اتاق كار كارشناس سازمان تقسيمات كشوري 

( زير سيگاري كه حدود شش ته سيگار برگ در آن تقريبا تمام آنراپر كرده ديده مي شود كه ته سيگار ديگري در آن خاموش مي شود . صداي پيرمردي با لهجه ي تركي غليظ قجري شنيده مي شود) 

پيرمرد ميرزا بنويس : ( با لهجه ي تركي غليظ) خاب ، اينيم آز هار چه كي لازيم بود و جَنابي عاليجَناب شاهگلي  جهفري آمر فارمودند آنجام شد ، فگط بيفرماييند ايسم اين اوستاني جهديد را چي بوگذاريم ؟! 

شاهقلي :  ( از ارتشبد آريانا كه همراهش بوده مي پرسد ) جناب ارتشبد اسم محلي منطقه چي بود ؟ شاهنشاه گفته بود بمن فراموش كردم ! 

ارتشبد آريانا : بله قربان ، اونجا دو منطقه گرمسير و سردسير دارن عشاير ، گرمسير رو كهگلو ميگن و سردسير رو بيراحمد . 

شاهقلي : چه خوب ! پس دوتا اسمو با هم ميزاريم . بنويس ميرزا . 

ارتشبد آريانا: قربان استان جديد با دو اسم ؟ 

شاهقلي : دو اسم اما يه سرزمين ! 

آريانا : قربان اين چه كاريه ؟ اونا مردم واحد و سلحشوري هستند و از تبار آريايي ، اصلا اسم آريانا چطوره ؟ 

شاهقلي : جناب ارتشبد ، شما همينطور فكر مي كنيد كه اينهمه سال نتونستيد بر اونا پيروز بشيد ! 

آريانا : جسارتا پس اسم خودتون رو بگذاريد تا پيروزي به نام شما ثبت بشه . 

شاهقلي : نخير جناب ارتشبد ، دوتا اسم ميزاريم كه پيروزي براي هميشه به كاممون باشه . يعني ديگه دشمني با ما نداشته باشن ! 

آريانا: جسارته قربان ، ميشه توضيح بديد اينهمه خون و كينه و فريبكاري رو چطور به دشمن نداشتن تبديل مي كنيد با دوتا اسم ؟ 

شاهقلي : سؤال بجايي بود جناب ارتشبد، ( صداي خر و پف ميرزا بنويس بلند مي شود ، او را ميبينيم كه خواب است ، شاهقلي آرامتر حرف ميزند ، اما ميشنويم) تا اونا خوابن يه دشمن براشون ميتراشيم ، اونم از خودشون ، از خواب كه بيدار شدن يه دشمن بغل دستشون ميبينن ، يه اسم ديگه كه كنار اسم اونا كه روي سرزمينشون اومده . شير فهم شد جناب قربان ؟! 

آريانا: عجبا ! پس حكمت دو اسم روي يه خاك و يه مردم اينه ! الحق كه ... 

شاهقلي : الحق كه شما به استعمار پير بگيد روباه پير ! مهم پيروزي بدون جنگ و خونريزيه و البته با تكنيك تفرقه بنداز و ... 

( بخاطر تن بلند صداي كلمه ي آخر شاهقلي ميرزا بنويس از خواب ميپرد ) 

ميرزابنويس : چي چي اوفتاد ؟ كوزا اوفتاد ؟ شيكست ؟؟ 

آگا جان ايسم چي شد ؟؟! 

شاهقلي : جناب ارتشبد بفرماييد اسم استان جديد را خواهش مي  كنم . 

ارتشبد آريانا: خواهش ميكنم ، البته كه برازنده است اسم استان جديد ايراني از زبان يك ايراني جاري و ثبت شود ، ممنون جناب شاهقلي ، مرقوم بفرماييد جناب ميرزا، كهگلو بيراحمد .

( شاهقلي كه خيالش راحت شده سيگار برگش را روشن مي كند و به مبل لم ميدهد، اما حواسش به ماجراست ) 

ميرزا بنويس : آگا جان آهيسته و دانه دانه بيفرماييد تا من ثبت كنم گربانت گردم . اول چي بُد ؟ 

آريانا : كهگلو 

ميرزا: كهجي چي ؟ 

آريانا: آقاجان كوه ... كوه ( با دستش حالت قله كوه را ايجاد مي كند كه ميرزا متوجه شود ) كوه گلو . 

ميرزا : آها فهميديم ، كوه جيلو ؟ 

آريانا : جيلو نه جناب ميرزا، جيلو معربه ، گلو بنويس شما! 

شاهقلي: سخت نگير جناب ارتشبد ، ميرزا جان شما هر طور ميتوني بنويس ، فقط ج نه ، گاف ! 

ميرزا : خيله خب آگا جان ، من فاهميديم ، 

كه گيلو يع ! 

آريانا: باشه آقا جان ، عيب نداره ، فقط چسبيده بهم بنويس . 

ميرزا : ( بهم ميچسباند و نشان ميدهد ) 

كهگيلويه . ايني آگا جان ديگه . خب بيفرما بعديش چيم دي ؟؟! 

آريانا: ( چك مي كند و رضايت مي دهد) 

درسته ، بنويس بيراحمد بعدش . 

ميرزا : چي چي احمد ؟؟ 

آريانا: بير ... بيراحمد ؟! 

ميرزا : بويور ؟ فهميديم آ جان ، بويور توركي خوديمونه جناب ، بويور احمد ، دوروستي ؟؟! 

آريانا: نه قربانت گردم جناب ميرزا ، ترك نيستن اون مردم ! بيراحمد . 

شاهقلي : ( باز دخالت مي كند ) خيلي سخت ميگيري جناب ارتشبد ، تازه كار راحت الحلقوم و خدا رسونده رو ! 

جناب ميرزا همون كه خودت ميگي ، فقط تركيش رو كم كن . بويور نه بوير بنويس شما . 

ميرزا : آگا جان شما بيفرما آوال مشچل خودي تون رو حل بهكنيد ، بادان بيفرماييد من بينويسم . بيفرما 

آريانا: بنويس آقا جان ، اصن هرطور خودت راحتي 

( ميرزا بعد از كلي رعايت مناسبات و اجراي مناسك مخصوص و با تمانينه مكتوب مي كند " كهگيلويه بويراحمد " و آقايان را براي چك نهايي فرا ميخواند . ارتشبد و شاهقلي بالآي ميز و دفتر دستك ميرزا مي آيند ، به إملاي نوشته شده نگاه مي اندازند و سپس بهم نگاه مي اندازند) 

آريانا: بله قربان . بنظرم خوبه . يعني با فكر بكر شما كاملا تطابق داره . 

شاهقلي : اما نه كامل ، گرچه بخاطر حسن حضور جناب ميرزا خيلي بهتر از اونكه مي بايد شد ولي هنوز چيزي كم داره ؟!، 

آريانا: ( متعجبانه در حالي كه مجدداً با دقت چك مي كند ) چيزي كم داره ؟ اتفاقاً چيزايي هم كه لهجه ي جناب ميرزا به آن اضافه كرده هم اضافه دارش كرده جناب مشاور اعظم اعليحضرت ! 

شاهقلي: اون اضافات افاضات جناب ميرزا كه حسن ماجراست ، البته براي اهداف عاليه ي ما و دشمن زدايي ها ! 

متوجه كه هستيد جناب سرلشكر ! 

آريانا: پس كسري چيه ؟ 

شاهقلي : احسن بر آدم باهوش و سوال بجا.  مرز ديوار نمي خواد قربان ؟ 

ديوار مرز بين دو طرف ؟ بين دو تا اسم ؟ 

يه " واو " خوشگل جناب ميرزا اون وسط اضافه كنه كار من تضميني ميشه . البته يه "واو" خوش تيپ ، فارسي ، اطو كشيده اصن در سطح واو آبودان ! 

بنويس جناب ميرزا ، "كهگيلويه و بويراحمد" نه كم ، نه زياد . مباركه ! 

( ميرزا مشغول نوشتن دفتر بزرگ و در چندين نسخه مشغول مي شود ، شاهقلي سيگار برگي براي آريانا و يكي براي خودش روشن مي كند و هر دو مشغول دود كردن ميشوند) 

شاهقلي : ميدوني چيه جناب ارتشبد، كارخونه اي كه كار مي كنه دود از دودكشش ، از كله اش بلند ميشه . كله ي كدو كه خاصيت نداره ( پك عميقي به سيگار ميزند) بكش جناب ارتشبد ، كارخونه ي كله ات رو بكار بنداز ( و دود از دهانش به هوا ميفرستد ، درست مثل دودكش كارخونه و با سرخوشي ادامه ميدهد) جناب ارتشبد، مرز نياز به ديوار و سيم خاردار نداره ! وقتي يه "واو" كاري تر و غير قابل نفوذتر از هزار متر ديوار فاصله ايجاد مي كنه ، چرا كه نه ؟ حالا تاريخ چه ها ثبت كنه از همين "واو" ناقابل! چه مدعي ها كه پيدا كنه و چه مظلوم نمايي ها كه راه نندازه . كاش باشيم و حالشو ببريم جناب ارتشبد! 

آريانا: آقا اونا مردم فهيمي هستن . باهوش تر از اين حرفان . اينقد ديگه گاف نميدن ! 

شاهقلي: گفتي گاف ، ايول . اينم ايده ي فاز سوم عمليات . حالا يه اسم جديد باس پيدا كنيم كه بعداً با همون اي گاف بدن ، عاي گاف بدن ، اصن علم و كتل راه بندازن كه همون "گاف" رو بزارن جاي اين "واو" و عاي بهم بپيچن و عاي ما راحت به كاراي مهمترمون برسيم و عاي اونا مشغول گاف دادن باشن ! فقط شانس بياريم يكي پيدا بشه مثل خودمون كه  "واو" سواري بدونه ، يني سوار واو شدن بلد باشه ديگه در سطح اينتلجنت سرويس ميشه تضمين كرد ماجرا رو ....

( ميرزا بنويس كه در اين فاصله كارش را تمام كرده حضرات را براي امضاي اسناد دعوت مي كند ، ايشان با تعارفات معمول و درباري ابتدا تعارف و سپس امضا مي نمايند و از درب اتاق خارج مي شوند . در راهروي بلند پيش رويشان كه خلوت است و مشخص است خارج از وقت اداري است ، شاهقلي سرخوش از اين اتفاقات آواز مي خواند و در عمق راهرو ميروند تا محو مي شوند ، از دور صداي شاهقلي روي تصوير شنيده مي شود) 

شاهقلي : تو. واو. مني  من گاف توام ، گافم ندهي من واو توام ، من واو توام ، تو گاف مني !!! 

پایان بخش دوم. ادامه دارد...

کلمات کلیدی



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 0 نظر

شما اولین نظر دهنده باشید!

سایر اخبار
برگزدیدها