یادداشت
گفتگو و گزارش

«بر مزار کی‌عطا»

«بر مزار کی‌عطا»

قاسم یزدانی - همواره یکی از مزیتهای نوروز یاسوج، دیدار با «کی عطا طاهری بویراحمدی» بود. دریغا که دو نوروز می گذرد و از دیدارش بی بهره ایم.

«آرش سرحدات ایلمان» جان خود در تیر کرده بود. او با آگاهی و به زیبایی دریافته بود که زندگی «آتشگهی دیرنده پا برجاست» که شعله‌ور بودن یا خاموش بودن آن دست ماست. و خود نیز در جوانی چون سیاوش شاهنامه، بارها برای اثبات پاکی اش آتشها را در نوردیده بود.

اسطوره پاک‌نهاد ما در کوران حوادث تلخ و شیرین روزگار مراحل پختگی را هم گذراند و آن گونه که مولانا می فرماید حاصل عمرم سه سخن بیش نیست: خام بدم، پخته شدم، سوختم!

در گرماگرم خشونت و تخریب، او بود که دانه‌های مهربانی کاشت. عرصه فرهنگی دیارمان خالی از پرچمدار بود و او توانست که این علم را بیافرازد و جان خود را در پای این پرچم در میان آثار ماندگارش به یادگار نهاد.

من هر گاه که نام و یادش جاری می شود بی‌اختیار به یاد این جمله کنفوسیوس حکیم می‌افتم که از او پرسیدند آیا می‌توان با یک جمله، فقط یک جمله زندگی را زیبا نگه داشت؟ و او در پاسخ می گوید بلی، آن یک جمله محبت به دیگران است نگاه من به طاهری این است که آنچه او را زیبا کرده بود و آنچه که زندگی را در نگاهش زیبا نموده بود آنچه باعث شده بود تا لحظه مرگ و هنوز هم، این همه محبت متوجه او باشد همین محبت به دیگران بود.

اینک ششم فروردین است. به یاد آخرین دیدارش در چنین روزی در نوروز ۹۷، راهی آرامستان روستای نره‌گاه می‌شوم. مردی که او را به درازنای تاریخ بویراحمد توصیف کرده بودم اینک در گوشه ای آرام خفته است. زیر سنگی که هیچ واژه‌ی اضافی بر آن حک نشده است، اینک او خفته است!

 
کلمات کلیدی



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 0 نظر

شما اولین نظر دهنده باشید!

سایر اخبار
برگزدیدها