یادداشت
گفتگو و گزارش

ستاره ای دیگر در آسمان ایل خاموش شد

ستاره ای دیگر در آسمان ایل خاموش شد
کلُّ مَنْ عَلیها فَان وَ یبقَی وَجْهُ رَبَّک ذوالجلالِ والاکرامِ جهان یادگارست و ما رفتنی به گیتی نماند به جز مردمی به نام نیکو گر بمیرم رواست مرا نام باید که تن مرگ راست از خوانش خبر در گذشت روان شاد،《حاج سید نظام الدین دولتخواه》 اندوه گلویم را فشرد و چهره متواضع او در نظرم مصور گردید و به گذشته ها رفتم. شخصیتی که وقار و شکوهش در این روزگار ناسازگار هنوز افتخارمان بود، وجودش در این خاک غریب ما را به یاد گذشته و هویت و ریشه مان می انداخت و مایی را که در هیاهوی شهر خود را گم کرده بودیم به خود می آورد. دراین ایام حزن انگیز کرونایی، چه غریبانه تشییع شد! تشییع او بر دوش جوانان چقه پوش و تفنگ به دست، نمادی از آن دورانی بود که پدر بزرگوارشان، با این لباس و این تفنگ محافظ ایل و تبارشان بود و برای ایل و تبارشان آبروداری کرد. او از نسلی است که تاریخ گذشته را بدون واسطه نقل می کرد، چرا که آن دوران و روزگاران را به چشم دیده و لمس کرده بود. مردی که در میان دو نسل از غیورمردان قرار داشت؛ غیور مردی همچون پدر بزرگوارشان حاج 《سیدمختار》 که پرچمدار ایل بود و غیور مردی همچون فرزند شهیدش، -《سیدجمال الدین》 که پرچمدار میهنشان بود. از نسلی است که انگشت شماری از آنان باقی مانده است، همانانی که روزگاری در همه امور مشارکت فعال داشتند. بزرگمردان مصلح و شهیری، که نقش بسزایی در ایجاد وحدت و دوستی و صلح و آشتی در میان مردمان این دیار داشته اند. همانانی که با زندگی ساده و بی ریا و بی غل و غش خود مایه دلگرمی مردم بودند و هر جا اختلافاتی بروز می کرد نام این بزرگمردان بر سر زبان ها بود و با حضور هر کدام از این بزرگان، دل ها آرام می گرفت و امیدها به صلح و آشتی افزون می گشت. دردا و دریغا که آن بزرگمردان، امروزه یا چشم از جهان بسته اند و یا در کنج خانه ها، گوشه گیرند و در انزوا به سر می برند. چنین است رسم سرای فریب گهی در فراز است و گهی در نشیب حاج سید نظام الدین دولتخواه یک فرد نبود، بلکه سنبل و نماد یک راه، یک اندیشه و یک تفکر بود که با دیدن ایشان؛ آن هیبت و هیمنه و آن دوران تداعی و زنده می شد‌. او یادآور شهید والا مقام، معلم خوش اخلاق و خوش منش و خوش برخوردی بنام 《سیدجمال الدین دولتخواه》 بود. سنبل اخلاق و منشی بود که متاسفنانه رو به فراموشی است! سنبل مهمان نوازی و صله رحم بود. سنبل راه و رسم کدخدامنشی بود که هزاران عمل ریز و درشت ایل را حل و فصل می کرد و همواره در مناسبت های خوش و ناخوش، پای ثابت محافل و مجالس همولایتی ها بود. بزرگمردی که به همراه بزرگ زنی به نام سیده زلیخا تقوی _که چندی پیش از ایشان به فرزند شهیدش پیوست-، دروازه ی خانه اش، در همه ی احوال بر روی همه باز بود و با روی گشاده از همه استقبال می نمود. شخصیتی متواضع و بی تکلف که هرکس با هر مشرب فکری و فرهنگی قادر بود، به راحتی با وی انس و الفت برقرار کند و از مصاحبتش بهره ها برگرفته و احساس آرامش کند. ایلم ! برای تو سوگوارم که عاشقانت را چگونه یک به یک از دست داده و می دهی! . ایلم ! برای تو اشک می ریزم که در سوگ یاران بی ریا ، تنها مانده و می مانی . این مصیبت عظیم را به دایی های بزرگوارم، خانواده گرانقدر دولتخواه و یادگاران زنده یاد 《حاج سید نظام الدین دولتخواه》و ایل بزرگ سادات امام زاده علی(ع) تسلیت عرض می کنم. علو درجات را از درگاه احدیت برای آن بزرگمرد سفر کرده خواهانم. اما خوب می دانم که مردان بزرگ هرگز نمی میرند . آنان که دریا دل بودند ، دلی پر از عشق و شور و سودای خدمت داشتند همواره زنده اند و در قلب همه عاشقان زیست می نمایند. ______________________ ز خورشید و ز آب و از باد و خاک نگردد تبه نام و گفتار پاک      
کلمات کلیدی



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 0 نظر

شما اولین نظر دهنده باشید!

سایر اخبار
برگزدیدها