یادداشت
گفتگو و گزارش

تحول‌خواهی؛ نقطه سر خط

تحول‌خواهی؛ نقطه سر خط

بشارت جعفری - برقراری قرارداد اجتماعیِ واجدِ کمترین زد و خوردها میان طیف‌‌های مختلف در یک جامعه، مشروط به تثبیت پیش‌زمینه‌‌هایی است که دوام و کیفیت هر قرارداد اجتماعی بستگی نزدیکی به تعمیق این پیش‌زمینه‌‌ها در جامعه بسترِ ‌‌‌قرارداد اجتماعی دارد. تعمیقِ این ‌‌‌پیش‌زمینه‌‌ها در یک جامعه، خود بستگی نزدیکی به میزان بی‌طرفی‎‌شان در قبال عقاید مختلف فکری دارد. این ‌‌‌پیش‌زمینه‌‌ها به مثابه روحِ درهم‌تنیده بنیان‌‌هایِ قوام‌بخش جامعه عمل می‌کنند. به زبان گویاتر این اصول به مثابه زمان و مکان در دستگاه فلسفی کانت هستند که بر امور زمان‌مند و مکان‌مند نسبت پیشینی دارند.‌‌‌ پیش‌زمینه‌‌های گفته شده، قوانین نانوشته‌ای هستند که در طی عبور جامعه از صافی‌‌ها و زبری‌‌های تاریخ خود صیقل خورده و به مثابه حلقه لرزه‌گیر جامعه‌ای با طیف‌‌های مختلف فکری عمل می‌کنند.

از جمله این پیش‎فرض‌‌ها می‌توان به پذیرش و تعمیقِ «حقِ ناحق بودن» افراد تحتِ گستره ‌‌‌قرارداد اجتماعی، تاب‌آوریِ تک‌تک افراد جامعه در برابر نظرها و نظریه‌‌های مخالف، دشمن نپنداشتنِ مخالفان، و مواردی از این دست اشاره کرد که برای نهادینه کردن آنها باید بر روی آموزش نسل‌‌های جدید سرمایه‌گذاری کرد. از آنجا که پراکنشِ بیش از‌‌‌ اندازه نگرش‌‌های خودحق‌پندار و ایدئولوژیک در یک جامعه تنش‌‌های زیادی را به جامعه تحمیل می‌کند، تعمیق این اصول سبب کاهشِ انحراف از معیار و پراکنشِ نامأنوس یک جامعه و در نهایت آسیب‌‌های ناشی از آن خواهد شد.

اصرار جان لاک بر مفاهیمی چون آزادی (از جمله اصول پیشینی یاد شده) را می‌توان به‌خاطرِ ارتباط تنگاتنگِ آزادی با تولد و بلوغِ قراردادِ اجتماعیِ مورد نظرش دانست. دست کم می‌توان ادعا کرد قرارداد اجتماعیِ مورد نظر لاک در انضمام با مفاهیمی چون آزادی معنا می‌یابد. به زبان دیگر قرارداد اجتماعیِ مد نظرِ لاک متعین از اصول پیشینیِ متعددی از جمله آزادی است. برپاشدنِ سازه‌ای با مصالحِ اصولِ پیشینی یاد شده باعث می‌شود مطلق‌‌ها به محاق بروند و نسبیت‌‌ها سر بر آورند. با کنار رفتن مطلق‌‌ها حق حیات و تنفس برای دیگران به رسمیت شناخته می‌شود. در شرایطِ جدید داشتن یک عقیده ایجاد «حق» برای معتقدان به آن مشی و مرام نمی‌کند. بنابر این پذیرشِ حق ناحق بودن موجب حذف نگاهِ حذفی به صاحبان عقاید متفاوت می‌شود.

در صورت برقراری چنین شرایطی است که مفاهیمی چون تضارب آراء(به عنوان نمونه) تشکیل احزاب و تشکل‌‌ها و فرهنگ‌‌هایی چون دموکراسی به عنوان محصولاتِ قرارداد اجتماعی موضوعیت می‌یابند.

مفهومِ تضارب آراء در پایین‎‌ترین حد و کفِ پایینیِ خود، تا پیش از تلاش برای حذفِ فیزیکیِ دیگران و گرفتن حق حیات از عقاید مخالف موضوعیت می‌یابد.

در صورت پذیرش ادعاهای پیشین، ایران امروز را می‌توان به بوته سنجش کشید. همچنین جامعه امروز ایرانی را می‌توان در نسبت با میزانِ نهادینه شدن اصول یاد شده بررسید.

از مهم‌ترین مثال‌‌های معیار، بررسی نحوه برخورد آراء و عقاید مختلف با هم است که مظاهر آن در جامعه را به نوبه خود می‌توان در آزادی گرایش‌‌های مختلف، برای ورود پرچمدار در رقابت‌‌های انتخاباتی‌، امکان تشکیل احزاب وتشکل‌‌ها با گرایش‌‌های متفاوت فکری، آزادی رسانه‌‌ها، امکان برابرِ تصاحب قدرت در خلال رقابت‌‌های سالمِ پذیرفته شده و... رهگیری کرد.

تعددِ دنبال‌کنندگانِ توییتری و اینستاگرامی در پیرویِ از لیدرهایِ جریان‌‌های مختلف فکری را هرگز نباید با مفهومِ تضارب آراء یا نشانه‌ای برای پذیرشِ قواعدِ بازی در جامعه مدنی یکی بدانیم.

تعدد دنبال کننده‌‌ها اتفاقا نشانه‌ای از خشم و نفرتِ سد شده پشتِ دعواهای مجازی است که در صورتِ حضور همین دنباله‌رو‌‌ها در خیابان نتیجه‌ای جز زد و خورد و خون وخون ریزی نخواهد داشت.

آنچه که در طی دست کم دو دهه اخیر از طرف بخش بزرگی از جریان تحول‌خواه ایرانی به عنوان تلاش برای رسیدن به جامعه مدنی و برابر انجام گرفته، تاکید و اصرار بر «محصولات» فرایند یاد شده بوده و شاید از دلایل شکست جریان تحول‌خواه ایرانی همین نکته است.

اصرار بر محصولات جامعه مدنی بدون طی طریق تا حصول این محصولات به مثابه تن‌پوشی است که بر قامتِ جامعه ایرانی زار می‌زند.

این فرمِ کنشگری-تلاش محصول محورِ تحول‌خواهانِ ایرانی- خود باعث تحریک لایه‌‌های مختلف ایدئولوژیکی و بنیادگرایی مقاوم در برابرِ تحولِ جامعه شده و این به نوبه خود سبب ساز زد و خوردهای با حاصل جمع صفر شده است.

برای فهم بهتر موضوع بالا می‌توان به شعارِ «آزادی» تحول‌خواهان دهه هفتاد اشاره کرد. این تلاش به مثابه تلاش برای تن کردن پیراهنِ خوش‌رنگ‌وروی آزادی بر کالبد تربیت شده در سنت سراسر استبدادی ایران است و همین شد که بعد از آن همه هزینه حاصلی جز شکست نداشت، یا دست کم تلاش‌‌های یاد شده منجر به پی‌ریزی بنیان‌‌های فکری و فیزیکی غیر قابل دستبرد نشد.

این در حالی است که اگر همین کنشگران تلاش خود را معطوف به آشنایی نسل مدرسه‌ای آن زمان با مفهوم آزادی و همه زیروزبرهای مربوط به آزادی می‌کرد اکنون زلال بومی شده آزادی بر قالبِ انسان ایرانی زرق و برق می‌زد.

در خصوص تجویز نسخه کارآمد برای شکل و ساختار قرارداد اجتماعی مناسب جامعه ایرانی، آنچه مهم است ذکر این دقیقه است که نسخه مورد نظر حتما باید بومی و متناسبِ با الگوهای شخصیتی جامعه ایرانی، فرهنگِ ایرانی و... باشد، که این مهم میسر نمی‌شود مگر با تلاش برای نهادینه کردن ‌‌‌پیش‌زمینه‌‌های یاد شده. بنابراین به نظر می‌رسد تلاش برای تربیت و آموزشِ نسل‌‌های جدید جامعه ایرانی آن هم در سنین ابتدایی شکل‌گیری شخصیت افراد در جهتِ نهادینه کردن ‌‌‌پیش‌زمینه‌‌های یاد شده نسخه مفیدتری باشد.

*فعال سیاسی و اجتماعی منبع: همدلی یکشنبه ۲۱ اردیبهشت ۹۹
کلمات کلیدی



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 0 نظر

شما اولین نظر دهنده باشید!

سایر اخبار
برگزدیدها