یادداشت
گفتگو و گزارش

تا گره با نی بود همراز نیست

تا گره با نی بود همراز نیست
علیرضا کفایی دانش و معرفت بشری خطاآلود و پر از شبهاتی است که دریافتن آن به سختی صورت پذیر است، هیچ معرفت خالص و یقینی وجود خارجی ندارد، هر چه هست در اذهان و در برخی در اوهام و خیالات است، گاهی تصور میشود مسیری را که طی می کنند خالی از خلل و بطور کامل بر منهاج یقینی استوار است در حالی که به رغم و به زعم انسان بودن که در احاطه انواع حیلتها و شهوات و هیجانات و عواطف و غرائز و عقول ناقصه قرار دارد چنین چیزی ممکن نیست و در معرض خطاهای بزرگ قرار دارد.- اصلاحات نه یک پروژه و نه یک روش بلکه فرآیندی دامنه دار و ناگزیر است که در ذهن هر کس و یا در اندیشه هر حزب و گروهی برای طی آن و انجام آن به روشی مبادرت می گردد و البته نزد برخی پروژه ای است که زمان آغاز و انجام دارد و این سودجویی و پیمانکاری است که تا وقتی نفعی در آن باشد قرارداد می بندد و چون در خطر باشند به زمین و زمان بد می گویند و تهمت می زنند تا بلکه از سوی قدرت مداران نوازشی شوند وعقد قراردادی جدید صورت گیرد و یا ماموریتی تعریف شده داشته اند و دارند تا به تخریب و تفرقه و تجزیه بپردازند، مردم سرمایه اجنماعی هر جامعه ای هستند و هر امری باید برای بهتر کردن امور زندگی آنان در همه ابعاد باشد، بازیچه قرار نگیرند، احترام ببینند و چنانچه ادعای دموکراسی می شود به رای آنها تمکین گردد؛ متاسفانه برخی این سرمایه اجتماعی را برای سرمایه داری و بار خود را بستن می خواهند. آنچه در این سالها اتفاق افتاده، گروهی اندک ولی چسبیده به قدرت با همه توان و با هر تطمیعی تلاش کرده اند تا مردم و صندوق رای را معزول کنند، گاهی اعتراف کرده اند که به رای مردم معتقد نیستند، گچساران هم مستثنی نبود، مردم رای دادند و چنانکه می بینیم لحاظ نمیشود، دور ششم مجلس هم رای مردم را ابطال کردند، آقای تاجگردون در این شهر و در استان منشاء خدماتی بوده که قابل انکار نیست و هر منصفی معترف به آن است؛ بحث طرفداری و حمایت از این و آن نیست، اما روندی که به هدر دادن رای مردم منجر شد غیر قانونی بود و در مجلسی که باید حافظ قانون باشد این اتفاق رخ داد، این روند غیر قانونی باید مورد اعتراض قرار گیرد. شبکه های اجتماعی و رسانه ها بدنبال دیده شدن بیشتر و لایک و کامنت از پاره ای اصول حداقلی اخلاقی عدول می کنند، شهوت دیده شدن، اخلاق را و انسانیت را زایل می کند و متاسفانه دشوارترین کار پرهیز از این شهوت است؛ زانو شل می کنند و برای مطرح شدن و تعظیم و تکریم دیدن، سپر می اندازند و سپر انداختگی، انسانیت باختگی است؛ بکار بردن واژگانی چون دشمن و خائن و کافر و یا تیترهای سخیف سبز و آبی و قرمز و سیاه، سیاه نمایی است، دشمن سازی و دشمن پروری است؛ ذهنی که درگیر دشمن اندیشی باشد ضمیر را آلوده می کند و رو به تباهی دارد. ما همه انسانیم، یا در خلق و یا در دین با هم برادریم و برابریم؛ به حکم انسانیت و برابری و آزادی می بایست طالب حق و عدالت و آزادی باشیم؛ هرکه و هرچه آدمی را از این مسیر دور سازد و یا در چنبره شهوات قرار گیرد و روایت خطا و دروغ بنویسد و از برچسب زدن به دیگران شادمان و هیجان زده شود بی شک بخشی از آدمیت خود را بدست خود به زوال کشانده است، در سویدای دل و جانش لکه سیاهی حک کرده که به راحنی پاک نخواهد شد. عیب درویش و توانگر به کم و بیش بد است؛ دوستی و عزیزی به سنجه خود این کمترین و بی وزن ترین را وزن کرده و با کمان دیگران هدف قرار داده، تیر به اصلاحات می زنند یا به من؟ اگر اصلاحات هدف است، پیش از این و بیشتر از اینان دوست و نادوست تیر زده اند، زخم رسانده اند اما با تن خونین و زخم خورده، اصلاحات همچنان افتان و خیزان و خونابه در دل ره می سپرد، از پا نمی افتد گرچه آهسته اما می رود، این زحمت که بر خود می دارند عبث است، اگر این کوچکترین هدف هستم؛ هیچ دفاعی از خود ندارم، به درویشی در خانه اصلاح قانعیم، لااقل اگر خدمتی به اصلاحات و دوستان اصلاحطلب نکرده ایم ریش دل رنجورشان در این دوران عسر و حرج نباشم مرا کفایت است، آن دوست با مرام را هم همچنان دوستش دارم و اگر این چشم سبز که به نادیدن عادت دارد آزارش می دهد از ته دل آنچنان بر کنم و بر زمین اندازم تا فرش زیر پای همه اصلاحطلبان خونین دل باشد اما برای خدا رحمی به خود کنند و اصلاحات را به بازی نگیرند که چشم نرگس در زندان هنوز هم نگران شقایق است و آن عبای شکلاتی از هر شیرینی و حظ زندگی محروم و آن میر مظلوم و آن شیخ مظلومتر در زندانند و چه جفاها که بر اصلاحات و اصلاحطلبان در این سی سال روا داشته اند.گره گشا باشیم نه بر گره ها بیفزائیم؛ تا صدایی از آن بیرون آید، مثل گره نی! که باید از میان برداشته شود تا بتوان در آن نواخت، ندا داد؛ ابن الوقت بودن یعنی گره ای در نی وجود است، باید گره گشود تا نی نالان شود، نی اصلاحات را پر از گره کرده ایم و گره هایی هم دیگران تعبیه کرده اند، به خود در افتاده ایم و آنان ما را درگیر خود کرده اند، بر گره ها افزون کرده ایم، نزدیکتر به هم شویم هم گره ها بگشائیم و گره هایی که در کار و صلاح اصلاح و اصلاحطلبی در انداخته اند را به خرد و همدلی باز کنیم تا هر کس از نفیر خود در آن بنالد و نمی شود الا با یکی شدن و در عین اختلاف سلایق، همدل بودن که این حکم خرد است. آتش اندر زن بهر دو تا به کی پر گره باشی ازین هر دو چو نی تا گره با نی بود همراز نیست همنشین آن لب و آواز نیست
کلمات کلیدی



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 2 نظر

  • 1 اصلاح طلب قدیمی 1399/4/24 16:42:49

    جناب کفایی از آن زمان که دانش آموزی بودی تا اکنون که خود را عقل کل اصلاح طلبان میدانی ما نیز همراهتان بودیم و هستیم اگر از نزدیک نمیشناختمت این سوالات برای من و مردم پیش نمی آمد ۱_تو که معلم و پدرت هم تا آخر عمر پیاده از رادک به کتابخانه مسجد شهیدان میآمد و مردم را هر لحظه میبینی آیا عمق فقر و گرانی و اعتیاد و بیکاری و پارتی بازی و استخدام فله ای و سرمایه های آنچنانی و زمین های انچنانی و باغ ها و...... را نمی بینی آیا آن عبای شکلاتی و آن ان میر و ان شیخ این گونه می خواهند و خود این گونه اند و..... پس عزیز چرا برای آبروی اصلاحات تا کنون این چنین نمگویی و فریاد نمیزنی و اصولا جواب این همه چشمان پرسشگر را چه میدهی آیا اینان چون غلام و محمود و محمد رضا و نرگس برادران و خواهران تو و من نیستند و حق و حقوقی نداردد ما فریادی برای دهک های پایین و کارگران و بیکاران و بی پارتی ها و....... از شما و بقیه دوستان ندیدیم مطالبه کدام حق را میکنید ۲_مادرت زنی خوش خلق و از خاندانی آبرومند و ثروتمند است اما شما هیچ گاه خود را ارباب و ما و مردم را رعیت پنداشتید و اگر هم پنداشتید بر زبان نیاوردید چرا چون آزادگان و بزرگان اصلاحات چون میر و سید وشیخ وحجاریان و تاجیک و زیبا کلام و رجایی و محتشمی پور و منتجب نیا و نوری و عارف و...... حتی محمد پور و اصلاح طلبان بهمیی که به ظاهر دور افتاده ترین نقطه استان است فریاد بر نیاوردید و بگویید اصلاحات با ارباب رعیتی و فیو دالیسم و افکار کاپیتالیزم و اشرافی گری و فامیل بازی و.... سنخیت ندارد و خلق الله و کارگران و بیکاران و گرسنگان و مردم عادی و ستم دیدگان را چگونه توجیح میکنید بنده که هفتاد سال از خدا عمر گرفتم و قریب پنجاه سال بقول دوستان اصلاح طلب و مستقل هستم خودم را نمی توانم قانع کنم چه رسد و آن مردم

    پاسخ
  • 2 گچساران 1399/4/24 1:11:20

    مرحبا

    پاسخ
سایر اخبار
برگزدیدها