یادداشت
گفتگو و گزارش

۳۰ تیر روزی که مردم مصدق را نخست‌وزیر کردند

۳۰ تیر روزی که مردم مصدق را نخست‌وزیر کردند
افتونیوز _ در فاصله ملی شدن صنعت نفت تا کودتای ۲۸ مرداد، اتفاقاتی در کشورمان روی داد که نتیجه کشمکش بین مصدق و شاه بود. دکتر مصدق به همراهی جریان‌های مختلف در پی شتاب دادن به اصلاحات سیاسی بود و شاه با کمک دربار و نظامیان در فکر ادامه قدرت به هر شکلی. در این بازی قدرت از داخل تا خارج، تقریباً تماشاگری بی‌طرفی به‌جز حزب توده وجود نداشت که آن‌ها هم در اوج درگیری‌های سی‌ام تیر به خیابان آمدند. این دو روش و تفکر برای اداره مملکت در ۳۰ تیر ۱۳۳۱ به یکی از نقاط بحرانی رسید که نشان‌دهنده تنش در همه سطوح کشور بود. به عبارتی با توجه به کارهای صورت گرفته توسط دکتر مصدق و همراهان، معلوم بود که شاه و وابستگانش به این موارد در جایی واکنش نشان خواهند داد. بعد از ملی شدن صنعت نفت و محبوبیت روزافزون دکتر مصدق، شاه متوجه شد که با مشکل جدیدی در اداره کشور روبه‌رو شده و آن‌هم ظهور رقیبی است که علاوه بر قدرت رهبری با اقبال عامه در پی جریان‌سازی در کشور است. از همین‌رو به بهانه‌های مختلف می‌خواست اختیارات او را کم کند و نگذارد آن‌طور که دلش می‌خواهد برنامه‌هایش را به‌پیش ببرد. به این نکته نیز باید توجه کرد که بازیگران خارجی چون از قضیه ملی شدن نفت زخم‌خورده بودند، بیکار نمی‌نشستند و با ترفندهایی از قبیل حمایت از رقبای دکتر مصدق مثل قوام، در کمین بودند تا هر آن وارد صحنه شوند و این مزاحم سمج را از سر راه بردارند. عرصه نبرد سیاسی و قدرت اما به این ابعاد محدود نبود و مصدق با پشتیبانی کاشانی و مردم به‌علاوه گروه‌های دیگر دست بالایی در معادلات داشت و درباریان به همین واسطه توان برخورد مستقیم با او را به‌خصوص پس از محبوبیت فراوان به دلیل ایستادگی در مقابل استعمار نداشتند. یعنی ازیک‌طرف خارجی‌ها به خاطر پایگاه قوی مردمی قادر به تحمیل اراده خود به شاه نبودند و در سوی دیگر، دکتر مصدق به دلیل شناختی که از سیاست خارجی و ضعف شخص شاه داشت، از مواضع خود به‌هیچ‌وجه کوتاه نیامد. بعد از برگزاری انتخابات دوره هفدهم مجلس و بازگشت از دادگاه لاهه باوجود اظهار تمایل اغلب نمایندگان مجلس جدید به نخست‌وزیری او، دکتر مصدق استعفا داد. در پی این حرکت در پانزدهم تیر اکثریت قاطع مجلس به نخست‌وزیری‌اش اظهار تمایل کردند، اما روز بعد مجلس سنا، ابراز تمایل خود را به ارائه برنامه‌های دولت و بررسی آن موکول کرد. با عدم تمایل سنا، مصدق هم از قبول نخست‌وزیری امتناع کرد. به دنبال این کشمکش‌ها آیت‌الله کاشانی اعلامیه شدیداللحنی صادر کرد و با فشار مردمی و اقشار مختلف شاه مجبور به ابلاغ حکم نخست‌وزیری برای دکتر مصدق شد؛ اما این پایان کار نبود و اصرار مصدق بر در اختیار گرفتن وزارت جنگ با مخالفت شاه مواجه شد و او دوباره استعفا داد. شاه که دل‌خوشی از قوام- به دلیل تجربه‌های قبل و تا حدودی استقلال عمل‌اش نداشت- او را برای تصدی نخست‌وزیری به مجلس معرفی کرد و مجلس به او رأی داد. قوام که اوضاع را مساعد نمی‌دید و بحران را لمس می‌کرد، با بیانیه‌ای به مردم و مخالفان هشدار داد که «کشتیبان را سیاستی دگر آمد» و هر کس بنای سرپیچی و قانون‌شکنی داشته باشد با برخورد سخت و بی‌رحم قانون روبه‌رو خواهد شد. به دنبال تهدید قوام، جبهه ملی و آیت‌الله کاشانی، اعلامیه‌های دیگری منتشر کردند و در آن‌ها از سربازان و افسران ارتش خواستند که با مردم همراه باشند. حتی در اعلامیه کاشانی آمده بود اگر قوام ظرف ۴۸ ساعت کنار نرود، شخصاً کفن‌پوش پیشاپیش مردم به مبارزه خواهد پرداخت. دولت برای مقابله با مردم دستور اکید داد و باوجود سرکوب شدید، مردم به خیابان آمدند و نیروهای نظامی با به رگبار بستن مردم تعداد زیادی از آن‌ها را کشته و زخمی کردند. شاه که اوضاع را وخیم دید در عصر همان روز قوام را برکنار کرد و مجلس دوباره به مصدق رأی داد. دکتر مصدق که باقدرت مردمی و حمایت‌های کاشانی و بازاریان و دیگر گروه‌های سیاسی با دست‌پر برگشته بود، از همان روزهای نخست دست به ایجاد تحولات زیربنایی زد. اشرف و مادر شاه را به‌عنوان این‌که اقدام ضد ملی داشتند تبعید کرد و در اقدامی جالب‌توجه و بنیادین وزارت جنگ را به وزارت دفاع تغییر نام داد و اعلام کرد که دولت فقط تجهیزات دفاعی خواهد خرید و بر همین مبنا بودجه این وزارتخانه را ۱۵در صد کاهش داد. این بینش او و نوع نگاه به وزارتخانه‌ای که شاه خیلی روی آن حساسیت داشت، اختلافات اساسی آن‌ها را در شیوه اداره مملکت آشکارتر کرد. مروری کوتاه و فشرده بر وقایع سی‌ام تیر نشان می‌دهد که باوجود مخالفت شاه و دربار با مصدق، به دلیل حضور مردم درصحنه سیاسی و تظاهرات و در خیابان ماندن، محمدرضا شاه به‌ناچار از خواسته‌های خود عقب نشست و در مقابل قیام ملت کوتاه آمد. البته قدرت رهبری دکتر مصدق و شیوه مواجهه او با شاه هم در پیروزی اراده ملت بر دیکتاتور تأثیر زیادی داشت. قیام سی‌تیر نشان می‌دهد هرگاه مردم به صحنه آمدند و دست از مطالباتشان برنداشتند توانستند از اختیاراتی که برخلاف قانون اساسی در دست شاه بود کم کنند، یا او را وادار به چشم‌پوشی از دست‌اندازی به همه ارکان قدرت کنند. نتیجه‌ای که باید تا وصول به آن از پای ننشست و برایش هزینه داد. این هزینه به‌علاوه حمایت از رهبری‌ای که بتواند پای آرمان‌های مردم بایستد و قابل‌اعتماد هم باشد از دستاوردهای کم‌نظیر سی‌ام تیر ۱۳۳۱ بود که اگر به بعدازآن تسری پیدا می‌کرد بی‌شک کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به وجود نمی‌آمد؛ کودتایی که یکی از ریشه‌هایش کینه‌ای است که محمدرضاشاه از مصدق و مردم در دل داشت و نهایتاً با بدترین شکل به آن خاتمه داد. آن کینه در رفت‌وبرگشت همیشگی تاریخ به مردم برگشت و یکی از عوامل شکل‌گیری انقلابی شد که در سال ۵۷ محمدرضاشاه را از تخت سلطنت به زیر کشید. توجه به این نکات ما را به این باور می‌رساند که توان مردم را برای تغییر هر شرایطی که از آن راضی نیستند نباید دست کم گرفت. اگرچه گاهی مسائلی پیش می‌آید که در لحظاتی از تاریخ این احساس به اغلب ما دست می‌دهد انگار کاری از کسی ساخته نیست، اما حوادث تاریخی متأثر از یکدیگرند و چه بسیار شاهد بوده‌ایم اتفاقات و اعتراض‌هایی که مادر تحولات اساسی شده‌اند. هیچ حرکت جمعی‌ای نیست که مستمر و پیگیرانه باشد و به دنبال آن راهی برای رهایی از وضعیت موجود باز نشود. البته این‌که چرا دریک دوره زمانی ۱۳ ماهه بر اثر ترکیبی از مشکلات داخلی و مداخلات خارجی، نتیجه قیام سی تیر۳۱ به ۲۸مرداد ۳۲ ختم شد، در این مطلب نمی‌گنجد. اما نمی‌توان به شکاف در گروه‌های مختلف پیروز و دستیابی سریع به قدرت اشاره نکرد که از عدم آمادگی تشکل‌های مختلف برای هماهنگی و ماندن در قدرت حکایت دارد. همدلی
کلمات کلیدی



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 0 نظر

شما اولین نظر دهنده باشید!

سایر اخبار
برگزدیدها