یادداشت
گفتگو و گزارش

نقد و نقّادی!؟

نقد و نقّادی!؟
افتونیوز _ شاید برای شماهم پیش آمده باشد، تاشاهدِ درگیری های کِشدار و کینه توزی های عمیق و ریشه دار باشید، گرِه هایی را که می توان به راحتی با دست باز کرد،امّا از سرِ کج فهمی و بی تدبیری،دندان هم چاره ساز نیست .گره های کوری که عقلای قوم نیز در گشودن آنها عاجزند! ودر این میان آن چه به جا می ماند، آسیب های سنگین،هزینه های کمر شکن ،کینه ودشمنی برای همیشه است. شنیده ، دیده و لمس کرده ایم ، گاه به بهانه نقدِ یک فرهنگ،یک هویّت،یک ارزش،یک اعتقاد،یک شخصیّت،یک واقعه تاریخی و یک حقیقتِ عریان، تیغِ تیز انتقاد ،اگر نگوئیم انتقام ، از نیام بر کشیده اند، به گونه ای که نه با ترازوی«خوّاص» که حتّی با معیارِ«عوام» نیز زشت و ناپسند ارزیابی شده و عنوانِ «خود خواهی و خودنمایی» به خود گرفته، حاصلی که برجای می گذارد، چیزی جز پشیمانی نیست. داوری منصفانه در این مورد نیازمند جوابگویی به این پرسش کلیدی است که: « نقد چیست ونقّاد کیست"؟ نقد یعنی ارزیابی، بررسی، شناسائی نمودن،زیر و رو کردن و نادیدنی ها را در معرضِ دید قرار دادن. نقد ،یافتن و نشان دادن است، تا اگر کسی خواست راهش را بیابد و اگر نخواست عذر و بهانه ای نداشته باشد.مرز بین نقد و سرزنش از همین جا آغاز می شود.اما نقد از خواستن و طلب کردن،شناخت و ارزیابی(سنجش)مایه می گیرد. صاحب نظران را عقیده بر این است: مرزِ نقد و انتقادِ کورکورانه ،عقده گشایی و انتقام را باید مشخّص کرد.تا از فرو رفتن در چاله های سرزنش و پر گوئی،تعّصب بی جهت،خود بزرگ بینی و کور چشمی ودر تاریکی بافتن و در سیاهی نشانه گرفتن بر کنار مانَد. نقد در انگیزه،روش و نیز در هدف با انتقادِ کور و انتقام ،متفاوت است.چه ، انگیزه ی نقد انتخاب کردن است.هدفش یافتن و نشان دادن و زمینه را فراهم نمودن و روش آن داشتنِ معیار و محَک زدن و میزان های ثابت و شناخته شده را در قالب فضیلتِ اخلاق به کار گرفتن است. ضرورتِ نقد: ضرورت انتخاب،لزوم وجودی نقد را می طلبد.آنان که مشتاق بازبینی و بازخوانی دوباره از دلِ عادت ها،تلقین ها،تقلیدها و ....می باشند و کسانی که در خود احساسِ تحوّل و دگرگونی و به قولِ فرنگی ها رِنسانس(Renaissence)می نمایند و دردِ زایش دوباره (نوزائی) به آنها دست می دهد،قادر نخواهند بود بدون محکِ تجربه(نقد)و بدون ارزیابی و سنجش گام بردارند. باید آمادگی لازم را برای نقد کردن و صد البّته نقد شدن در ظرفیّت بالائی داشته باشند.ناگفته نماند ، نقد همیشه متّرصدِ نشان دادن کاستی ها،کژی ها،عیب ها و ناتوانائی ها نیست.بلکه، ذّره بین نقد به توانائی ها،استعدادها و خلاقیّت ها نیز می تابد و آنها را جَلا داده و به افکار عمومی می شناساند. در آموزه های دینی نیز از نشان دادن عیب ها به «هدیه»تعبیر شده. «رَحِم اللهُ مَن اَهدَی اِلی عُیوبی". درود پروردگار بر آن کس که عیب هایم را به من هدیه داد. معیارِ نقد: انسان ذاتاً خوبی را خواهان و از بدی گریزان است.جلب منفعت و دفعِ ضرر ما را به پیش می رانَد و نیروی محرّکه زندگی است.آنجا که این موجود دوپا ، به درجه خودآگاهی و شعور دست می یابد،فکر و هوش به مدد او می آیند،عقل با دو مکانیزم نظارتی کارش را آغاز می کند: یکی بر روی راههائی که فکر و هوش را نشان می دهد و دیگری بر روی خوبی ها و بدی هائی که دائم ما را به خود می خوانند و در ذهن ما به مقابله بر می خیزند ، که خوبی چیست و بدی چیست؟ زشت چیست و زیبا کیست؟ نقد و ارزیابی از نظارت عقل سرچشمه می گیرد،پس از آن نوبت جمع آوری تجارب و نتیجه گیری از آنها و به دست آوردن شناخت و ارزیابی هدف ها(زشتی ها و زیبائی ها)می رسد، که چرخه ی زندگی انسان را به حرکت در می آورد و عقل سلیم عهده دار انجامِ این مهمّ است و چونان موتوری با چراغ های پر نور مسیر را روشن کرده و پیش میرود. به این نعمت خدادادی ایمان بیاوریم و محور و مدارِ انتخاب و معیارِ زندگی مان قرارش دهیم. چه،این معیارهای ثابت چونان نور، وسیله اندازه گیریِ سنجش و نقد در دنیای نسبیّت ها هستند... آنگاه که با معیارهائی چون عقیده و باور و نیز آموزه های ایدئولوژیکِ دست پختِ بشر، با پیمانه هایی از جنسِ: تاریخ ، جغرافیا و فرهنگ (زبان ،نژاد ،قوم، قبیله، عادات، آداب ،هنر) و صدّ البّته با چاشنی تعّصبِ، یک شخصیت،یک دیدگاه،یک حرکت اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی ویا یک ارزش را در ترازویِ نقد ونقّادی قرار می دهیم ،نشان از این واقعیّت تلخ دارد، که با فرهنگِ نقد و نقّادی بیگانه ایم و با آن فاصله زیادی داریم و از آنجا که از معیار سنجش ثابت و پایداری بهره نگرفته ایم ، نقدمان خواسته و ناخواسته به گونه ای از وابستگی های قومی ، قبیله ای ، جغرافیایی ،تاریخی،نژادی،عقیدتی و ... متاثر است. و رگه های عصبیّت جهت دار بگونه ای غلیظ و پر رنگ به درجات گوناگون خود را نشان می دهند. بدیهی است در چنین وضعیّتی تا زمانی که به میزانی از تعامل،برد باری و اندیشیدن در عین آگاهی در رابطه خود با دیگران دست نیافته ایم، سخن از نقد و نقّادی بی معناست ودلخوشکنکی بیش نبوده، خود فریبی است! راستی آزمایی این مهمّ در مرحله ی عمل خود را نشان می دهد. صِرف شعار حاصلی جز ریا و تظاهر به بار نخواهد آورد. مسیری که ایستگاه آخرش به عوام فریبی ختم خواهد شد! چه ، تجربه نشان می دهد، اثر وجودی رفتارهائی از این دست بیشتر به تخریب و تحقیر هدف مند می مانَد، تا نقد! و‌نتیجه ی نقد هایی از این قماش چونان "بازی بومرنگ"به پرتاب کننده بر می گردد! در چنین حالتی نیاز جدّی به خانه تکانی درون احساس می شود و تا زمانی که خود را از زیر بار خاکروبه های ذهنی آزاد نسازیم و قید و بندهای دست و پاگیری را که عقل سلیم با آنها کمترین سنخیّتی ندارد، از دست و پا باز نکنیم ،انتظارِ طهارت روح، رها شدن از قید وبندها و رسیدن به ایستگاه رستگاری بی فایده است و به مثابه " آب در هاون کوبیدن" می مانَد! از رعایتِ اصول و ضرورت وجودی معیار و روش نقد سخن راندیم ، اینها همه دستگیره است و ابزار. ازنقش آفرین واقعی بگوئیم ، کسی که هدایت و رهبری این کشتی را به سمتِ ساحل عهده دار است و از او به نقّاد یاد می شود. هم او که می بایستی در وهله نخست از شناخت و آگاهی لازم و کافی بر خوردار باشد ودر کنار آن از " سلامتِ نفس" برای عبور بی خطر از این مسیر پر دست انداز، بهره مند ! هم او که عقل و منطق را فرا روی خود قرار می دهد و با برخوردهای احساسی و هیجانات کاذب بیگانه است و نسبت به آسیب های وارده از قِبَلِ نوشته ها و گفته هایش به شهروندان آگاه . تخّطی از اصول اخلاقی را خط قرمز خود می شمارد ، از دایره این مهم خارج نشده ،به جایِ نقدِ مشفقانه و منصفانه ، اسبِ چموش تخریب و تحقیر را چهار نعله در مزرعه آرام زندگی دیگران به تاخت و تاز وانداشته، آرامشِ زندگی فردی و جمعی جامعه را بر هم نزده ، مجیز نگفته و هرگز برای رسیدن به نام و نان قلم نمی زند وزبان نمی گشاید ؛از خود بزرگ بینی پرهیز کرده ، نه از سرِ خوش بینی و یا بدبینی،که با واقع بینی به دنیای پیرامونی خوب نگاه می کند، به راحتی خود را در معرضِ نقدِ دیگران قرار داده ، حریم ها را رعایت کرده، حرمت قلم را پاس داشته ، جانب انصاف و مروّت را نگه داشته و از قاعده شناخته شده نقد و نقّادی به جدّ پیروی نموده ،حقّ و تکلیف را لازم و ملزوم شمرده و هرگز خود را صاحبِ انحصاری حقّ قلمداد ننموده، از خودپسندی و خودخواهی ومنیّت دوری و دیگران را مکّلف به پیروی از منشِ،روش و بینش خویش نمی پندارد. به بهانه نقد، آسایش و آرامش دیگران را بر هم نزده ، دفاع مسئولانه از آزادی اندیشه،قلم و بیان با حفظ ارزش ها و در چارچوب قانون را وجهه همت خویش قرار داده ، مقیّد به رعایتِ حریم حرمتِ زندگی خصوصی دیگران وپشتیبان تمام وکمالِ حقوقِ فردی و اجتماعی شهر وندان است! پرسش این است: آیا ما نیزبه چنین قید و بندهایی در نقدو سنجشِ دیگران پای بندیم ، آیا در نقد به چارچوب های اخلاقی- ارزشی متّعهدیم و آنچه را بر خود نمی پسندیم ،بردیگران نیز نمی پسندیم؟!
کلمات کلیدی



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 1 نظر

  • 1 شهروند دهدشت 1399/6/18 3:9:39

    اقای مندنی پور هم معلم پرورشی دهه هفتاد شده . عجبا

    پاسخ
سایر اخبار
برگزدیدها