یادداشت
گفتگو و گزارش

مرده باد کوچ!!

مرده باد کوچ!!

زخمی که میزنیم باید چنان باشد که بیم کین جویی در پی نداشته باشد. «ماکیاولی_شهریار»

این روزها هوای یاسوج عجیب سرد است. سرمای غریبی در شهر رخنه کرده، نه از باران خبری هست نه از برف. تنها سوز سرمای زمستان و آفتاب تنبل آن از دی ماه امسال نصیب یاسوج شده. سرمای زمستان گویی با زندگی ها هم پیوند دیرینه ای دارد. سرما بر تک تک خانه ها سایه انداخته و ننه سرمای حسود هر کاری دلش می خواهد می کند.

اگر دست محبت سوی کس یازی، به اکراه آورد دست از بغل بیرون....

ایل بزرگ بویراحمد پس از سالها کوشش و مجاهدت های بی وقفه‌ی قافله سالارانی همچون بهمن بیگی و عطا طاهری برای همیشه مسیر خود را از کوچ نشینی به سمت شهر نشینی و جامعه مدنی تغییر داد و از وار کوچ به مقصد مدرنیته کوچ کرد.

قافله سالاران، خود، می دانستند که این کوچ بازگشتی ندارد و این «مال بالا»، مال زیری ندارد. شاید گاهی یک حس نوستالژیک به کوچ داشته باشند، ولی هرگز قصد برگشت به کوچ را ندارند. ما کوچ را تجربه کرده ایم. تمام سختی ها و دردهای آن را مو به مو می فهمیم و درک کرده ایم. ما در کوچ، زاده شده ایم ولی نمی خواهیم فرزندانمان در کوچ بزرگ شوند.

مال بالاست و سرما بر ایل سایه افکنده، قافله سالار پیر است و خسته، هنوز چشمانش نگران ایل است. سرمای نفاق و بی اعتمادی گوش های مردان و گونه های زنان ایل را سوزانده است. همگان هدف نهایی ایل را فراموش کرده اند و هرکس نگران خود و طایفه خود است. از کوچ تنها یک چیز را می‌بایست فرا می گرفتیم و آن همدلی و مهربانی ست. شرایط کوچ تمام مردان و زنان ایل را از هر طایفه ای که بودند بهم پیوند میزد تا ایل را به سلامت از طبیعت و بلایای آن عبور دهند.

اما افسوس بعد از کوچ به مدنیت و شهر نشینی، این تنها میراث گرانبهای کوچ را فراموش کرده‌ایم و نسبت به همدیگر بی مهر و بی اعتماد شده ایم. در این میان ایل های بزرگی از کهگیلویه نیز به ایل بویراحمد پیوسته‌اند تا زودتر بتوانند مسیر مدنیت را طی نمایند.

برخورد و تلاقی این ایل ها در سرزمینی به نام یاسوج اتفاق افتاد. یاسوج شهری زیبا در دامنه‌ی کوه های زاگرس و در کنار رود بشار می تواند مکان مناسبی برای این گردهمایی بزرگ باشد. اکنون شهر یاسوج با حمعیتی بالغ بر دویست هزار نفر بزرگترین مرکز تجمع ایلات کهگیلویه و بویراحمد است که همگی جمع شده اند تا دست در دست هم با قدردانی از قافله سالاران، مسیر مدنیت و شهرنشینی را ادامه دهند و با سرعت هر چه بیشتر برای رسیدن به آرمان های انسان قرن بیست و یک حرکت کنند تا از قافله‌ی مدرنیته عقب نمانند‌.‌..

وقت آن است که قافله سالاران پیر به فرزندانشان اعتماد کنند و ادامه‌ی مسیر را به آنان بسپارند و خودشان هم این چند صباح آخر عمر را در زیبایی یاسوج غرق شوند و از آن فقط لذت ببرند.

به شما اطمینان می‌دهیم که از تلاشتان برای عبور ایل از بی سوادی و نا آگاهی به سمت آگاهی و تفکر، فرزندان خردمندی پا به عرصه‌ی وجود گذاشتند که متاسفانه به آنان فرصتی برای عرض اندام داده نمی شود. این فرزندان که خود، زاده‌ی عشایر اند و از دل همین ایل برآمده اند دغدغه ای جز سرانجام ایل ندارند. بسیاری از آنان ناامید شده اند و به کنج خانه های خود پناه برده اند. بر شماست که آنها را دریابید و پرچم و میدان را به دستشان بسپارید تا دست در دست هم و به کمک همدیگر، آواز خوان و رقص کنان از مسیر صعب العبور مدنیت و مدرنیته به سلامت عبور کنیم.

زنده باد مهربانی های کوچ و مرده باد کوچ!

کلمات کلیدی



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 1 نظر

  • 1 مردانی 1395/11/4 2:38:10

    خوب و گیرا نوشتی آقای خدیش. اما ای طور که بوش ایا تو هم ایخی کاندید شورای شهر وابی؟ درس گوهتوم؟

    پاسخ
سایر اخبار
برگزدیدها