-
نخبه کشی در کهگیلویه: نقض بدیهیترین اصل منطق در استانداری کهگیلویه و بویراحمد
حسن کریمی -
از پایان تاریخ تا دموکراسیِ محتضَر
محسن خرامین -
نا-ظفرمندیِ توسعه: اربابِ مردم یا نمایندۀ آنها؟
حسین موسوی -
روابط عمومی؛ تجلی فهم، تفسیر و راهبریِ اجتماعیِ
صیاد خردمند -
تأملی بر اقدامات پوپولیستی دولتها در استان کهگیلویه و بویراحمد
حسن کریمی -
چگونگی ایجاد تعلیمات عشایری از آغاز
سید ساعد حسینی -
تاجگردون؛ وکیل یا ولینعمت؟
یادداشت مخاطبان -
به اعماق برگرد «شیوا»
امراله نصرالهی -
وقتی شایستهسالاری قربانی تبعیض و روابط میشود
حسن کریمی -
دهن کجی شبکه دنا به جامعه ورزش استان و مردم کهگیلویه
سید ابوصالح دانشفر
جامعه ایران؛ از اصلاحات شاه تا انقلاب امام

پارادایم فرآیندی طایفهکشی مری هگلند به عنوان محقق مردمشناسی و علوم اجتماعی، سعی میکند رفتارها، مناسبات و تحولات زندگی روستاییان را بر اساس مدلی تبیین کند. آنچه انتخاب میکند مدلی به نام «پارادایم فرآیندی طایفهکشی» استکه بیانگر الگوهای فرهنگی برای توصیف و تشریح رفتارها و کنشهایی است که در روستا رواج دارد. این رفتارها را ایشان در قالب «طایفهکشی» تحلیل میکند. به نظر ایشان، روستاییان همه وقایع کلان ایران و جهان، از جمله مناقشات ملی و تنازعات بینالمللی را از این دریچه رؤیت و روایت میکردند. هگلند، مدلی هشت مرحلهای را برای فرآیند طایفهکشی ارائه میدهد: ۱)افراد تلاش میکنند پیوندهای مفیدی را به وجود آورند. ۲) یک مدعی منابع مالی و سپس انسانی را گرد خود جمع میکند. ۳) برخوردی بین مدعی و متصدی ایجاد میشود. ۴) متصدی اقدامی ظالمانه انجام میدهد. ۵) تعداد افراد مخالف افزایش مییابد.۶) مواجهه نهایی باعث پیروزی مدعی میشود. متصدی از موقعیتش برکنار، داراییهای او و اطرافیانش تاراج میشود.۷) روستا تحت رهبری جدید قرار میگیرد و حامیان نظم قبلی، خود را با نظم جدید تطبیق میدهند. هر مخالفتی منکوب میشود. ۸) مردم آگاهانه یا ناآگاهانه سیاسی زندگی میکنند و روابطی را از طریق شبکهسازی، تبادل و تعامل اجتماعی ایجاد، حفظ، تقویت، محدود، حذف و تعلیق میکنند. باید توجه داشت که منظور هگلند از طایفه، مجموع افرادی هستند که منافع مشترک، آنها را در کنار همدیگر نگه داشته است. به عبارت دیگر آنچه شرط لازم و کافی را برای تعلق افراد به یک طایفه فراهم میکرد، منافع مشترک بود و نه وابستگیهای سببی و نسبی یا داشتن اجداد مشترک.این مدل چرخهای را بهوجود میآورد که تغییر و به دور افتادن آن، ساختار سیاسی روستا را عوض میکند. نکته کلیدی این مدل و دوام آن، این است که وقتی مدعی جدید جای متصدی را میگیرد، هیچ جایی برای به رسمیت شناختن مخالفین نظم جدید وجود ندارد. مخالفین همه چیز خود را باید از دست بدهند مگر اینکه در دایره رهبری جدید درآیند و موافقت ضمنی خود را با او اعلام کنند.
طایفهکشی به مثابه یک مشی سیاسی طایفهکشی، مشی سیاسی است که چندان دارای ثبات نیست و قدرت سیاسی آن آبستن تزلزل است. بنابراین مردم باید کاری کنند تا روابطی موجه با میزانی از تنوع ایجاد کنند تا در هنگام مقتضی، روابط جایگزین را به صحنه آورند و به سوی فردی که به تازگی در مصدر قدرت قرار گرفته، تغییر موضع دهند. مولف، تاریخ معاصر روستا را به سه دوره تقسیم میکند: قبل از اصلاحات ارضی، بعد از اصلاحات ارضی تا انقلاب بهمن ماه و دوره پساانقلاب.
از اصلاحات ارضی تا پساانقلاب در دوره قبل از اصلاحات ارضی، نظام ارباب - رعیتی به کاملترین شکل آن بر همه روستاهای ایران حاکم بود. روستاها ملک طلق اربابها محسوب میشدند و امور آنها بر اساس اراده ارباب رتق و فتق میشد. ارباب که معمولا بخشی از هیات حاکمه در سطح ملی بود، مباشران و نمایندگانی در هر روستا داشت که کار تقسیم آب و املاک مابین مزارعه کاران و رعیتها، نظارت بر فعالیت آنها و جمعآوری بهره مالکانه را به عهده داشتند. انتخاب مباشر و کدخدا از سوی ارباب، به موازنه قوا میان طوایف وابسته بود. فردی که طایفهاش قویتر بود از سوی ارباب انتخاب میشد. اگر بنا به هر علتی مدعی دیگری بر میخاست که قدرت بسیج بالاتری داشته باشد، او جای متصدی مینشست. در روستای علیآباد، قوام اجازه میداد نزاع طوایف صورت گیرد و آنکه برنده میشد به مقام مباشری انتخاب و کدخدای دهکده میشد. تیر مخالفت مردم نیز به جای ارباب به سوی مباشر نشانه میرفت. این سیاست معقول، منعطف بود و در صورت بروز نزاع میان بخشی از مردم و متصدی، مخالف برنده شده به مقام تصدیگری میرسید. بعد از اصلاحات ارضی و سیطره دولت، مخالفت مردم مستقیما حکومت را نشانه گرفت.
نفع اصلاحات ارضی برای دولتیها با تسلط بیشتر پهلوی دوم بر اوضاع کشور، به خصوص بعد از کودتای منجر به سرنگونی دولت مصدق در مرداد ماه سال سی و دو، شاه درصدد برآمد که با واگذاری املاک به زارعان و برزگران، نفوذ اربابها و فئودالها را در روستاها کاهش دهد، کشاورزی را مکانیزه کند و نیروی کار مازاد را از روستاها به شهرها گسیل دهد تا توسعه صنعتی شتابی افزونتر پیدا کند. ایده اصلاحات ارضی شاه، بخشی از برنامه انقلاب سفید بود که در سال چهلویک، بعد از به رفراندم گذاشتن، در میان مخالفتهای متعدد ملاکها و روحانیون، به اجرا در آمد. برنامه اصلاحات، در عمل، در همه جای کشور به یکسان اجرا نشد و ذینفوذان در دم و دستگاه دولتی، بسیار بیشتر از زارعان و خردهمالکان منتفع شدند.
توقف طایفهکشی پس از اصلاحات ارضی همزمان با برنامه اصلاحات ارضی، حکومت نهادهایی مثل شورای روستا، خانه عدالت و انصاف، سپاه دانش، سپاه بهداشت و سپاه ترویج و آبادانی و تعاونیهای روستایی را در روستاها دایر کرد. افراد متنفذ این نهادها را اداره میکردند و افراد مستخدم، از طایفههای قدرتمند و پر تعداد انتخاب میشدند. در دوره قبل از اصلاحات ارضی، سازمان «طایفهکشی» نیروی پیشران نزاعها و تحولات سیاسی را فراهم میآورد. اصلاحات ارضی و دیوانسالاری رو به گسترش، سرآمدان بومی مسلط را جایگزین ارباب غایب کرد. این افراد هم زمینهای بیشتری تصاحب کردند و هم بر منابع اقتصادی و ادارات دولتی کنترل پیدا کردند، ماموران پلیس را به خدمت خود درآورند و از مجوزهای دولتی به منفعت بیشتر میرسیدند. برخلاف مناسبات پیشین، نمایندههای حاکمیت حالا به جای اینکه طایفه را عامل حفظ موقعیت خود بدانند، قوای حکومتی، حفاظت منافع و موقعیتشان را عهدهدار شدند. طایفهکشی در تاریخ از حرکت ایستاد. کدخداها، پلیس محلی (ژاندارمها)، پلیس مخفی (ساواک)، کارگزاران حکومتی و حلقه اول حامیانش را به جای رعایای روستا، بر سفره خود مینشاند. چون دیگر مثل سابق رقیبی با حمایت طایفه غیر همسو نمیتوانست موقعیتش را متلاطم سازد.
تاثیر اصلاحات ارضی در ایجاد حاشیهنشینی اصلاحات ارضی دو ضرر به بار آورد: تقسیم ناعادلانه باعث شد نه تنها اربابان ملک خود، بلکه بسیاری از رعایا زمینهایی را که ممر درآمدشان بود، از دست بدهند. این افراد مجبور به مهاجرت به شهر شدند و در ایجاد حاشیهنشینی - که بعدها به هستههای شکلدهنده انقلاب تبدیل شدند - پیوستند. خرده مالکان و رعایای ملک از دست داده، سوی مخالفتشان به سمت ماموران حکومتی رفت که پشتیبان متنفذین روستایی بودند که زمینها را به ترفند و حیل مختلف تصاحب کرده بودند. اگر رعایا اعتراضی میکردند پلیس روستایی سریعا آن را سرکوب میکرد. اگر به عدلیه دادخواست میدادند، طرفی نمیبستند چون رشوه، رای را بر میگرداند. ضرر دوم: قبل از اصلاحات ارضی، اراضی را ارباب اداره میکرد. پول ارباب بسیج عمومی را برای برطرف کردن مسائل مرتبط بهوجود میآورد. هزینه سنگین تعمیر و تمیز کردن کانالها و لایروبی قنوات فراهم میشد و کیفیت کشاورزی بالا میرفت. اصلاحات، اراضی را به قطعات کوچک، ناکارآمد و پراکنده تبدیل کرد و رعایا در امور مرتبط اهتمام نمیورزیدند. این مورد به علاوه کمبود زمین کشاورزی، کمبود آب، کمبود سرمایه و وام، کمبود نیروی انسانی و نبود سود در تولید غلات، باعث افول کشاورزی بعد از اصلاحات ارضی و افزایش حجم واردات محصولات زراعی شد.
دستهبندی جامعه روستایی با اصلاحات
هگلند در تحلیلی جامعهشناسانه، باور دارد که بعد از اصلاحات ارضی، سه برش در جامعه روستایی بهوجود آمد. یک دسته متنفذین محلی که صاحب مال و منال بودند و نماینده محلی حکومت تلقی میشدند و با پشتیبانی نهادهای حکومتی بر ثروت و قدرتشان افزوده میشد و هیچ پایگاه مستقلی در روستا را مجال بروز نمیدادند. دسته دوم کسانی بودند که با از دست دادن املاکی که بر روی آن کار میکردند به نیروی کار صنایع و ساختمان و خدمات تبدیل شدند یا در ادارات و نهادهای دولتی به استخدام درآمدند. این افراد در سیطره سیاسی افراد متنفذ محلی و نمایندگان حکومت مرکزی نبودند و نیروهای بالقوه انقلابی شدند. چنین مردانی در حجاب گمنامی محیط بزرگ شهری، به جنبشهای مقاومت ضد حکومت میپیوستند. دسته سوم رعایای فقیری که به مقدار اندک خود قانع بودند و نگرشی بیطرفانه توام با بدبینی و صبوری اتخاذ کردند که طنینش چنین بود: این قضایا چه ربطی به ما دارد. آنها کشمکش میان هیات حاکمه و انقلابیون را نزاع بر سر قدرت میدیدند. آنها چنین ابراز نظر میکردند: چه فرقی برای ما دارد، شاهی میآید و شاهی میرود.
اصلاحات ارضی و افول طایفهکشی فاصله زمانی میان اصلاحات ارضی تا دمادم انقلاب را میتوان دوره افول طایفهکشی محسوب کرد. این دوره فترت نتیجه تغییر مناسبات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی روستاییان از یک سو و ممنوعیت آن توسط رژیم حاکم، از سوی دیگر بود. علیرغم تهدید و تحدید این رفتار، فرهنگ آن به عنوان فرهنگ سیاسی غالب در روستا تداوم داشت. در دوران هرج و مرج انقلاب در اواخر سال پنجاه و شش و سال پنجاهوهفت، فرهنگ، رفتار و مراحل درگیری سیاسی طایفهکشی یک بار دیگر در علیآباد فعال شد و اهالی روستا فرهنگ سیاسی طایفهکشی را برای تضاد ملی میان نیروهای شاه و جنبش انقلابی به کار بردند. مری هگلند که در سالهای بحرانی منتهی به انقلاب در کنار روستاییان روزگار میگذراند و رفتار آنها را با انجام مطالعات میدانی و عمدتا از طریق مصاحبه غیر ساختار یافته، مورد مطالعه قرار میداد، ادعا میکند که در ابتدا روستاییان با انقلاب همراه نبودند. ترس آنها از ناامنی بود. میترسیدند با زیر و رو شدن ساختار سیاسی زمینهایی را که صاحب شده بودند دوباره به دست ارباب بیفتد یا عدهای دیگر تصاحب کنند. تصور و ترس از دزدها، که در بلبشو و بینظمی فعال میشوند، نیز مزید بر علت بود. با این حال آنها محتاطانه موازنه قدرت را ملاحظه میکردند تا تصمیم بگیرند از کدام طرف مناقشه حمایت کنند.
نیروی محرکه روستاییان برای انقلاب به نظر هگلند، نیروی محرکه اکثر روستاییان برای پیوستن به جنبش انقلابی، نه ایدئولوژی و نمادهای مذهبی بلکه اقدامات سنگدلانه حکومت بر ضد مخالفین و معترضین بود که در روستا چند باری به وقوع پیوست. وقتی احساساتشان در نتیجه خشونت عمال حکومت جریحهدار شد در پیوستن به جنبش انقلابی درنگ نکردند. شبیه وقتی که طایفهای از جور کدخدا به ستوه میآمد و در مقابل آن عصیان میکرد. مری هگلند که روستاییان را هنگام مشارکت در راهپیماییهای عمومی منعقد شده در شیراز همراهی میکرد، اذعان میکند که تظاهرات تاسوعا و عاشورا ( نوزدهم و بیستم آذر پنجاه وهفت) که موج عظیمی از معترضان را به خیابان کشاند، تاثیر فراوانی بر ورود معتدلین و افرادی گذاشت که در نزاع میان شاه و آیتالله، بیشتر نظارهگر بودند. رفتار مترقیانه مردم در تظاهرات، خودداری از خشونت، روحیه ایثار و فداکاری و نوعدوستی، وحدت عمومی و همدلی و یکپارچگی، حتی ناظران بیطرف را به این نتیجه رساند که مطالبه این مردم شایسته احترام است و حاکمیتی برآمده از اراده عمومی که آزادیهایشان را اهمیت بدهد، عدالت را برقرار کند، فساد را از بیخ برکند و کشور را در مسیر ترقی قرار دهد، سزاوار آنهاست. هر چه مخالفین انگیزهشان فراتر میرفت حکومت به زوال نزدیکتر میشد.
پیروزی انقلاب و احیای طایفهکشی پیروزی انقلاب زمینه را برای احیای طایفهکشی مساعد و فرصت برای تصفیه خرده حسابها فراهم شد و تا چند سال کشاکشها ادامه داشت. دو دهه بعد که هگلند به شیراز و روستای مورد مطالعه برگشت، روستا و ساکنانش چنان تحت تاثیر مظاهر مدرنیته تغییر یافته بودند که گویی علیآباد و طوایفش در تاریخ تهنشین شده بودند. تکمله: مری هگلند عنوان فرعی کتاب را «نا آرامی سیاسی در یک دهکده ایرانی» گذاشته بود. مترجم، میترا دانشور، به جای آن عبارت استفهامی «چطور زنان یک روستا در ایران انقلابی شدند؟» را استفاده کرد، که نابهجاست. در این کتاب پانصد صفحهای فقط در سه چهار صفحه به فعالیتهای اختصاصی زنان اشاره شده است که آن هم حاشیهای بود. کتاب را انتشارات ترجمان منتشر کرده است.
منبع:همدلی
نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.
- 1 نقره داغ ۹۳۰ خودروی متخلف در کهگیلویه و بویراحمد
- 2 وجود ۹۱۲ خانواده دارای فرزند چندقلو در کهگیلویه و بویراحمد
- 3 هزار کنتور برق در کهگیلویه و بویراحمد تا پایان امسال هوشمند میشود
- 4 کاهش بارندگی و آسیب جدی به مزارع کهگیلویه و بویراحمد
- 5 گره کور بلوار جمهوری یاسوج با ورود دستگاه قضایی باز شد
- 6 پیام تبریک نادر منتظریان به فرمانده جديد سپاه استان
- 7 ۶ مجروح در پی تیراندازی در عروسی
- 8 نبود بالگرد مشکل جدی مهار آتشسوزی جنگلهای کهگیلویه و بویراحمد است
-
مدیرکل میراث فرهنگی: اشیا تاریخی به درستی نگهداری نمیشوند/ برای تکمیل موزه نیاز به اعتبار داریم/ کاروانسرا و بافت تاریخی دهدشت احیا میشوند
-
حضور دو نماینده سابق و اسبق بویراحمد در مراسمهای عمومی/ فعالیتهای انتخاباتی «روشنفکر» و «زارعی» شروع شد؟!
-
کار جالب یک مرکز درمانی در راستای مسئولیت اجتماعی/ «درمانگاه صدرا» جور شهرداری یاسوج را کشید!
-
کمانه سیاست تهاجمی تاجگردون به خودش/ آقای تاجگردون! از صف اول نمایشها بترسید نه از جوانان گچساران و باشت!
-
پیشرفت طرح صنایع پلیمر گچساران از ۴۴ درصد عبور کرد/ جزییات
-
توضیحات فرماندار لنده در خصوص احیای معدن فسفات قیام
-
تشریح جزئیات تسهیلات ودیعه مسکن در کهگیلویه و بویراحمد
-
انتصاب عضو هیئت مدیره شرکت معدنی و صنعتی «گهر زمین»/ عکس و سوابق
-
معاون سیاسی استاندار: استادیوم قلعهرئیسی حدود ۹۰ درصد پیشرفت داشته اما هنوز افتتاح نشده است/ عمر مفید پروژه های نیمه تمام استان در حال از دست رفتن است/ پارسائی: آمده ام به ورزش استان خونی تازه تزریق کنم
-
گسترش آفت جوانهخوار بلوط در ۷۰هزار هکتار از جنگلهای کهگیلویه و بویراحمد
نظرات ارسالی 0 نظر
شما اولین نظر دهنده باشید!