یادداشت
گفتگو و گزارش

پلاسکو در آتش؛ ‌هاشمی در محاق!!

پلاسکو در آتش؛ ‌هاشمی در محاق!!

درست یک هفته پیش بود که آتش به جان اولین برج مدرن تجاری ایران افتاد و کمتر از سه هفته پیش بود که آیت‌الله‌هاشمی رفسنجانی بدرود حیات گفت. مرگ منوچهر نوذری اولین گوینده رادیو در سایه سقوط هواپیمای سی یکصد و سی درتهران شنیده نشد. درگذشت محمدعلی اینانلو مصادف شد با بحران به آتش کشیدن سفارت عربستان و اکنون غیبت تاثیرگذار‌ هاشمی رفسنجانی هم در کنار خبر هولناک پلاسکو در محاق قرار گرفت.

شاید در نگاه اول نتوان ارتباطی بین این دو یافت، جز این‌قدر که هر دو در دی‌ماه رخ داد و هر دو به سرعت از سوی مردم و رسانه‌ها در صدر همه چیز قرار گرفت. اما اگر نیک بنگریم به حلقه‌های مشترک دیگری می‌رسیم.

به موازات ریاست جمهوری ‌هاشمی رفسنجانی در خلال سال‌های 68 تا 76، غلامحسین کرباسچی هم شهردار تهران بود. کرباسچی پیش از این از سوی امام (ره)به‌ عنوان استاندار اصفهان منصوب شده و عملکرد قابل قبولی از خود به جای گذاشته بود. مرحوم ‌هاشمی در آغاز ریاست خود بر قوه اجرایی با آوردن کرباسچی به تهران، به نوعی خون تازه‌ای به رگ‌های تهران وارد کرد. پایتختی که تازه از ضربه‌های جنگ با عراق سر برآورده بود و صدها گره کور بر پیکره خود می‌دید. معضل ترافیک، بافت‌های فرسوده، خلا مراکز فرهنگی هنری در شهر، مهاجرت و حاشیه‌نشینی و ده‌ها مسئله دیگر که کرباسچی برای هر یک طرحی نو در انداخت. گزافه نخواهد بود اگر کرباسچی را معمار تهران مدرن بدانیم، معماری که در کنار و برخوردار ازحمایت ‌هاشمی کار می‌کرد که او را هم امیرکبیر خواندند. برخی دوران شهرداری کرباسچی بر شهر تهران را دست‌کم در میان همه شهرداران پس از انقلاب، دورانی طلایی می‌دانند و برای این ادعای خود نیز مستنداتی دارند: ادامه طرح جامع شهری تهران به‌عنوان طرحی کارگشا که بی‌دلیل کنار گذاشته شده بود، ساخت ده‌ها بزرگراه. برای اهمیت موضوع کافی است تصور کنیم در این وانفسای تردد چندمیلیون خودرو، بزرگراه‌ها احداث نشده بود. احداث چندین فرهنگسرا که محلی برای آشتی با هنر پس از جنگ به حساب می‌آمد، از آن جمله فرهنگسرای بهمن که در محل کشتارگاه تهران احداث شد. انتشار روزنامه همشهری که در هیات روزنامه‌ای پیشرو و شهری در افزایش اطلاعات عمومی، سیاسی اجتماعی حتی گسترش فرهنگ شهری و آپارتمان‌نشینی (برای مثال آموزش نگهداری گل‌های آپارتمانی) نقش بنیادی داشت. این مهم وقتی بهتر دیده می‌شود که به گستره توزیع همشهری به سراسر کشور و تاثیر آن در شهرستان‌ها هم توجه داشت. اقدام دیگر دولت ‌هاشمی که از تصدی‌گری کرباسچی سرعت یافت؛ احداث متروی تهران است. این مورد دیگر نه به شرح و مدح محتاج است و نه به دفاع، فقط کمی انصاف باید.

باری اواخر کار کرباسچی بود که رایحه حضور نوعی دیگر از دولت‌داری برخاست و ملت عطر یاس را احساس کردند و خاتمی به میدان سیاست و فرهنگ آمد. همراهی تکنوکرات‌ها با پیشتازی حزب کارگزاران سازندگی (که در پوستر تبلیغاتی ماندگار آن سال«جمعی از کارگزاران سازندگی» نام گرفت) با نامزد دیگرگونه خرداد 76 منجر به پیروزی شد. اما به کام بازندگان چنان تلخ آمد که بر شهردار پرکار تهران غضب گرفتند. محاکمه موفق‌ترین شهردار تهران شاید آن روزها ازسوی توده مردم دلزده از هر نوع فساد حتی حمایت هم شد، اما آن روز که تشت رسوایی مفسدین از بام افتاد و اعداد مقایسه شد، قضاوت مردم به گونه‌ای دیگر شکل گرفت. برای مثال ماجرای مفقود شدن 330 میلیارد تومان از منابع شهرداری در دوران شهرداری کوتاه احمدی‌نژاد یکی از آنهاست. باری، پایان کار شهردار موفق دوران‌ هاشمی به جای پاداش با عتاب‌های تند پاسخ داده شد. کرباسچی از خیابان بهشت اخراج شد‌ه تا سر از اوین هم درآورد. مرتضی الویری برجای او نشست. این نماینده سه دوره مجلس هم نکته قابل توجهی در عملکرد نداشت. تا این‌که سیر قهقرایی در شهرداری شروع شد.با آمدن ملک مدنی یک بحران ملی آغاز شد، توقف فروش تراکم در شهرداری، به بهانه جلوگیری از مهاجرت که مورد انتقاد اقلیت شورای اول شهر تهران نیز قرار گرفت است، منجر به افزایش نرخ زمین و مسکن در تهران شد، به تبع آن شهرستان‌ها هم که معمولا از مواهب تهران محروم، اما از اشتباهات آن آسیب می‌بینند، شاهد همان میزان تورم بودند؛ به نحوی که از تیر 81 تا اسفند همان سال افزایش 20 برابری قیمت زمین در بسیاری از مناطق کشور رخ داد.اصل سیر نزولی اما از این به بعد رخ داد. در پی قهر کردن مردم با صندوق‌های رای، طیفی از راست سنتی وارد صحنه شده بدوا نام «آبادگران» را بر خود نهادند. جریانی با کمترین سابقه اجرایی و انقلابی، که ابتدا واقعا بعضی را گمان بر آن بود قومی ساده‌زیست و مردمی هستند، ولی خروجی شورای دوم با رای نفر اول آنان به کسری از برنده اول دوره پیش نمی رسید. خروجی این طیف محمود احمدی‌نژاد بود که سکان بلدیه پایتخت را در دست گرفت. ولی پیش از آنکه فرصت قضاوت وی به مردم داده شود، به شیوه ژاک شیراک سودای ریاست جمهوری در سر پروراند و ناگهان احمدی‌نژاد رئیس جمهور شد.یعنی اگر تا آن روز فقط شهر تهران از مواهب معجزه هزاره سوم بهره می‌برد، از مرداد ۸۴ این همه ایران بود که باید در معرض تصمیمات برق‌آسای وی قرار می‌گرفت. این گونه بود که ایران و تهران هر روز که می‌گذشت، شاهد جدایی و فاصله بیشتر میان خود و ‌هاشمی‌ها، کرباسچی‌ها، خاتمی‌ها و طیف بسیاری از مدیران توانا کاردیده بود. این جدایی هرچند در خرداد ۹۲ و سپس اسفند۹۴ تا حدی برداشته شد، اما نباید فراموش شود که ایران و تهران در آن دوره سرد و خاکستری مدیریت فرصت‌های طلایی بی‌شماری از کف دادند، چرا که سخن از 700 میلیارد دلار درآمد نفتی در میان است. همان که قطره‌ای از دریایش کافی بود تا آتش پلاسکو را در نطفه خفه کند. بافت‌های فرسوده را در همه شهرها بسامان کند، با توسعه زیرساخت‌های کشور افق‌های تازه برای نسل فعلی و نسل آینده بگشاید. در وصف شهردار فعلی تهران هم که نقد و نظرات آن‌قدر هست که اینجا نیازی به پرداختن نیست، شاید بتوان در ترازویی به نام پلاسکو عملکردش را به درستی وزن کرد.

آیت‌الله‌ هاشمی هرچند نماند تا شاهد آوار دهشتناک پلاسکو باشد، اما در روز تشییع او مردم تهران که در سایه مدیریت نیروهای زیردستش دوره قابل قبولی را پشت سر نهادند، او را فراموش نکردند.

*منبع:همدلی

کلمات کلیدی



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 1 نظر

  • 1 دیوجام 1395/11/11 9:41:3

    درود وسپاس از جناب زرین ک روشنگری کردن بسیار متین و منطقی

    پاسخ
سایر اخبار
برگزدیدها