یادداشت
گفتگو و گزارش

اختتامیه‌ای برای یک سوگواری بی‌حاصل

اختتامیه‌ای برای یک سوگواری بی‌حاصل

افتونیوز - علیرضا صدقی سپهر سیاست ایران این روزها هر چقدر که برای اصولگراها و تندروها آبی و بدون ابر می‌نماید، برای اصلاح‌طلبان مه‌آلود و خاکستری است. آن سوی میدان سراسر دلخوشی از رسیدن بی‌دغدغه و بدون مشکل به پاستور، جشن پیش از یوم‌الفتح به راه انداخته‌اند و در این سوی، سرها در گریبان و چشم‌ها در برابر آینده‌ای ناروشن دودو می‌زند.

اما این میدان هر چه که بود و هست و رقیب با هر ترفندی پیش از مسابقه برنده شده باشد، اصلاح‌طلبان وظیفه‌ای سنگین و سترگ را این بار به تنهایی به دوش می‌کشند. در این ایام نباید و نمی‌توان سفره آسیب‌شناسی پهن کرد و اصلاحات و اصلاح‌طلبی را به دادگاه کشاند؛ که دستِکم ۴ سال آینده این فرصت فراروی تحلیل‌گران و کنش‌گران سیاسی و اجتماعی فراهم است. با این همه بخشی از «تنهایی» امروز اصلاح‌طلبان محصول و پیامد برخی عملکردهای آن‌ها طی ادوار گذشته است و آن‌ها به طور حتم باید نسبت به آن‌چه کرده‌اند که نمی‌بایست و آن‌چه نکرده‌اند که باید، با تیغ تند و تیز نقادی بنگرند و چه در حوزه «استراتژی»، چه در «راهبرد»، چه در «تاکتیک» و حتی چه در «اندیشه» به یک بازخوانی همه‌جانبه دست بزنند.

این نوشتار اما بنا ندارد که به دام آسیب‌شناسی بی‌موقع بیافتد. موضوع اصلی مورد بحث همان «بار سنگین اصلاح‌طلبی» در ایام پیش رو است. نخست باید به تعریفی از چیستی و چرایی ایجاد و وجود این بار سنگین پرداخت.

این بار سنگین را می‌شود از واهمه و هولی که بخش اعظمی از جریان اصلاح‌طلبی و بدنه اجتماعی این جریان را فراگرفته است، فهمید. هراسی که به نظر می‌رسد بخش اعظمی از جامعه ایران را درنوردیده، چشم‌ها را نگران آینده‌ای موهوم و بدون تعریف ساخته و می‌رود تا آرام‌آرام بذر یاس در دل‌ها بکارد. یاسی که بدون تردید در فاصله‌ای نه‌چندان زیاد به خشمی غیرقابل مهار تبدیل خواهد شد و یافتن راهی برای خروج از آن بسیار سخت و صعب می‌نماید.

بی‌شک ترس موصوف نه از سر رد صلاحیت گسترده کاندیداهای اصلاح‌طلب در این دوره از انتخابات ریاست جمهوری است. چه این‌که جریان اصلاحات وضعیت مشابهی را پس از مجلس ششم شورای اسلامی تجربه کرده است. بلکه باید این ترس را از نقشه راه جریان تندرو برای ساخت و ساختار قدرت جستجو کرد. آن‌چه طی روزهای اخیر از زبان پیاده‌نظام جریان اقتدار و انحصار شنیده شده، موید این نکته است که انحصارطلبان این بار به قصد «اختتام امر سیاسی» در جمهوری اسلامی ایران به میدان آمده‌اند. آن‌ها بی‌واهمه تلاش می‌کنند تا تمامی ارکان قدرت را به نفع خود مصادره کرده و به امر سیاسی ـ به مفهوم مردم‌سالارانه آن ـ در کشور پایان دهند. این موضوع البته با اقبال و استقبال برخی جریان‌های رادیکال برانداز نیز همراه شده است. چه این‌که براندازان رادیکال مدت‌ها است از پایان امر سیاسی در ایران سخن می‌گویند و هیچ نوع اصلاحی را در این ساختار متصور نیستند.

لذا در شرایط فعلی و با همسو شدن برآیند نیروی تندروهای داخلی با براندازان رادیکال در میدان فعل سیاسی، مخاطره‌ای جدی و نگران‌کننده برای کنش‌گران قائل به اصلاحات پیش آمده است. در حقیقت این کنش‌گران قائل به اصلاحات دیگر تنها اصلاح‌طلبان به مفهوم متعارف آن نیستند، بلکه این کنش‌گران را باید مجموعه‌ای از نخبگان عقل‌گرای سیاسی قلمداد کرد.

حال در این صورت‌بندی است که برای اصلاح‌طلبان وظیفه‌ای خطیر، سخت و پر پیچ و خم را باید متصور بود. از یک سو بدنه اجتماعی آن‌ها به دلایل متعدد بسیار نحیف و ضعیف شده و از سوی دیگر با به هم پیوستگی دو لبه قیچی تندروهای داخلی و براندازان رادیکال در میدان عمل و بی‌توجهی هسته سخت قدرت به این جریان، اصلاح‌طلبان بیش از همیشه تنها و ضعیف شده‌اند و درست در میانه این ضعف و تنهایی آن‌ها باید پرچم‌دار دفاع از امر سیاسی در کشور باشند و اجازه ندهند که این مسئله به محاق فراموشی و تمامیت‌خواهی بیفتد.

از این رو، چهره‌های برجسته و تئوریسین‌های اصلاح‌طلب باید به سرعت سوگواری برای آن‌چه پیش آمده را به کناری نهند و هر چه سریع‌تر راهبردهای عملیاتی و اجرایی خود را برای تداوم امر سیاسی در کشور به بدنه اجتماعی متبوع منتقل کنند. چه این‌که در غیر این صورت «حیات سیاسی» در فردای ایران یقینا حیاتی علیل و مریض خواهد بود./ابتکار

کلمات کلیدی



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 0 نظر

شما اولین نظر دهنده باشید!

سایر اخبار
برگزدیدها