یادداشت
گفتگو و گزارش

اندر احوال ما و محیط زیست

اندر احوال ما و محیط زیست

افتونیوز - امید نوروزی اصل ضلع جنوبی منطقه ییلاقی طسوج، تنگه ای دارد به نام المون. شکافی است در سوی باختری کوه ساورز. موسمی که برف بسیار بر بلندی های ساورز می نشیند، سرشار می شود از آبی که نیروی ثقل توفنده اش می کند. گویی از عرش می خروشد و بر فرش می نشیند. نهر بزرگ که سرمای برف را سوار بر خود دارد، خرامان از کنار کهن چناران تنومند و درختان تبریزی می گذرد، بخشی بزرگ از آن در جوی های طرفین جاری می شود، باغات سر راه را سیراب می کند و ته مانده اش به سوی رودخانه سرکرته سرازیر می شود. تاریخ این دره عمیق، بر خلاف تنگه های تامرادی و گجستان، با خون و خشونت پیوندی نخورده است. تفرج گاهی بود برای بزم و نه رزم آوری. بر سنگی بی حفاظ در حاشیه، که گذر تاریخ گرد ناملایمات بر چهره اش فشانده، به خطی خوش، نوشته ای حکاکی شده که حکایتگر اهمیت این بزم گاه است. قریب به یک و نیم قرن قدمت سنگ نوشته است. والی وقت، احتشام الدوله اویس میرزا، فرستاده مستقیم سلطان صاحبقران ناصرالدین شاه قاجار بود. هنگامی که پادشاه قجری به سیاحت بلاد فرنگ مشغول شد، از ملازمان ویژه ایشان بود. به وقت برگشت شاه، خبر خرابی منطقه کهگیلویه و بهبهان به دربار می رسد. شاه، شخص کذا را مأمور می نماید تا با ناامنی مقابله نماید و به آبادانی بپردازد. والی حین ماموریت، ییلاق را دید و پسندید. کنگر خورد و لنگر انداخت. شش سال در مصدر ولایت ماند و هر شش تابستان را اینجا سپری نمود. چنان احوال بر او خوش می بود که در سایه سار چناران متراکم، در مجاور آبشار بر مخده نشست، آنچه می خواست را انشا نمود و فرد خطاطی به هنرمندی نوشت و حکاک با قلم و چکش، به ظرافت تمام، برجسته اش نمود تا بماند به روزگاران. چند و چون کاشتن درختان چنار این دره بر ما معلوم نیست. از تنه های ستبرشان می توان تخمین زد بیش از چهار قرن از عمرشان می گذرد. لابد در عصر صفویه که شهر دهدشت و چرام برخوردار از رونقی خیره کننده شدند، این منطفه ییلاقی مورد توجه قرار گرفت. شایدم بیشتر. تعطیلات فرصتی شد برای اینکه شبی در آن اتراق نماییم. در خلوت شبانه آبشار، شبی بی مثال را با دو نفر از دوستان به صبح رساندیم. پارسال که چند بار آمده بودیم، سوز سرما سریعتر از وقت دلخواه ما را به چادر می فرستاد. امسال آسمان در باریدن برف و باران خست به خرج داد و ییلاق خیلی زود از طراوت خالی شد. شدت آب دره کاهش یافت و آنچه جریان دارد تنها در جوی ها جاریست. مسیر مجاور چنارها بی آب شد و همین هوای شبانه دره را نسبت به سال قبل، گرمتر کرد. اکنون که فرصتی فراهم شد تا از احوال آبشار المون برایتان بنویسم، لازم است نکته ای غم انگیز را، با دلی پرخون، عرض نمایم. به قول سعدی: کنونت که امکان گفتار هست/بگوی ای برادر به لطف و خوشی! من نمی دانم چه کرمی است که به جان ما آدمیان این دیار افتاده و وادارمان کرده تا بدیهی ترین اصول را در مواجهه با محیط زیست نادیده بینگاریم و رفتارمان آمیخته با بی مسئولیتی مطلق باشد. استفاده بی رویه از آب و انرژی و دیگر منابع به کنار، چرا در مواجه با طبیعت با بی مبالاتی آن را آکنده از آشغال می کنیم؟ یعنی فهم زشتی ناشی از انداختن زباله اینقدر دشوار است؟ حمل کردن نایلونی از زباله که خود مولد آن بوده ایم و گذاشتن آن در ماشین و انتقال آن به منزل، چقدر سخت است که از انجام آن امساک می کنیم؟ پارسال که با دوستی رفته بودیم، از صبح زود تا نزدیکی ظهر، انواعی از آشغال را در مسیر آب جمع آوری کردیم. تلی از زباله فراهم شد که دیدنش وحشتناک و منزجر کننده بود. تا سوختنشان چند ساعتی وقت صرف شد. امسال باز اوضاع چنان بود که پارسال، بلکه بدتر. بی مبالاتی ما محدود به این نقطه نیست. هر جا نهر، چشمه و سایه ای باشد، تا شعاعی از آن، آشغالها پخش و پلا شده اند. به گند کشیدن محیط زندگی خود، با پاشیدن پسماندهایمان حیف نیست؟! تکمله: اداره میراث فرهنگی محترم چرام و مدیر کل محترم! این سنگ نبشته ارزش و اعتباری کم نظیر دارد. به امان خدا رها شده. به آن بذل عنایتی نمایید!

کلمات کلیدی



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 0 نظر

شما اولین نظر دهنده باشید!

سایر اخبار
برگزدیدها