یادداشت
گفتگو و گزارش

یک مرگ و چند روایت / تحلیلی های در باب تجمع هزاران نفری/ «رزمجو» چرا و چگونه پدیده شد؟

یک مرگ و چند روایت / تحلیلی های در باب تجمع هزاران نفری/ «رزمجو» چرا و چگونه پدیده شد؟
اَفتونیوز _ فرزانه رخشا : در روزهای اَخیر نظرات و تحلیل های متعددی در رابطه با اجتماع هزاران نفری در محل مراسم تشیع و تدفین سجاد رزمجویی مطرح شده است.در میان بسیاری معتقدند این یک پدیده‌ تا حدی عجیب جلوه می کند و نیازمند بررسی های فرهنگی، اجتماعی است. در این راستا ” اَفتونیوز ” سراغ سه کارشناس و فعال حوزه اجتماعی و فرهنگی رفته است. حمیدرضا صفایی منتقد و تحلیلگر ادبی و هنری و دانش آموخته مطالعات فرهنگی، حامد وکیلی دانشجوی دکتری فلسفه علم و صیاد خردمند فعال رسانه و دانشجوی دکترای جامعه شناسی مسائل اجتماعی . اَفتونیوز : چرا واکنش ها به این مرگ غیر قابل پیش بینی بود ؟ و در کل این اتفاق را چگونه ارزیابی می کنید ؟ (صیاد خردمند ) : قبل از پاسخ دادن به سوال شما قصد دارم به یک اتفاق مشابه در سال‌های اخیر گريز بزنم. بعد از مرگ مرتضی پاشایی و سیل جمعیت در مراسم تشیع وی یوسف اباذری جامعه شناس مطرح مباحث جنجالی را مطرح کرد و واکنش های بسیاری را برانگیخت در طی روزهای اخیر برخی سعی دارند تحلیل های اباذری _ پاشایی را به رخداد اخیر در استان تعمیم داده و نسبت دهند. اباذری در آن نشست تحلیل های تلفیقی بوردیو و فرانکفورتی انجام داد و معتقد بود مردم، یک‌شبه طرف‌دار پاشایی‌شده و موسیقی وی به شدت مبتذل بود و در نهایت بر این باور بود در اثر سیاست زدایی جامعه از موسیقی و هنر والا و با ارزش فاصله گرفته و به سمت موسیقی مبتذل و سخیف سوق پیدا کرده اند خردمند در ادامه گفت، واقعیت هیچ‌وقت تا این حد یکدست نیست و سطحی نیست که بیایم ادعا کنیم این مردم ندانسته و نشناخته به این مراسم آمده اند یا اینکه مردم به دلیل تعلق به موسیقی سطح پایین محلی و حضور پرشور در این مراسم نکوهش کنیم نه این مرگ تلخ، نه جنس موسیقی‌اش و نه واکنش‌ها به مرگش هیچ کدام یک‌ پارچه نبودند. وی اشاره کرد : بنده سال ۹۷ تحقیق با عنوان تحلیل کیفی مصرف موسیقایی در بین جوانان شهر یاسوج انجام دادم و مصاحبه های متعددی در این زمینه انجام گرفت. نتیجه این تحقیق نشان داد برخلاف نظریه بوردیو ( به رابطه میان طبقه افراد و مصرف فرهنگی آنها می پردازد و هنر را به موسیقی فاخر و مبتذل تقسیم می کند ) در استان ما شاهد همه چیز خوارگی فرهنگی و سیالیت در حوزه مصرف موسیقی هستیم و به کرات با افرادی روبه رو بودیم که در کنار موسیقی های فاخر مانند شجریان و حتی موتزارت و بتهوون موسیقی محلی یا پاپ های سطح پایین گوش می‌دهند پس نمی‌توان یک خط طبقاتی کشید و افراد در طبقه بالاتر را فرهیخته و دارای فرهنگ والا تلقی کرد و بقیه را در جرگه مخاطبان با ذائقه های سطح پایین و سخیف قلمداد کرد. و به تعبیر زیگموند باومن نوعی سیالیت و تکثرگرایی در مصرف فرهنگی جامعه امروز مشهود و ملموس است و همه افراد تلفیق و ترکیبی از موسیقی های مختلف را گوش می‌دهند در ابتدا باید گفت،  مردم استان ما از لحاظ فرهنگي مردماني به شدت  عاطفی هستند و کنش های آنها معطوف به احساس و هیجان است. علاوه بر این، عرف و خرده فرهنگ محلی استان  همواره برای مراسم های عزاداری حرمت و احترام ویژه ای قائل بوده است. در مورد پدیده رزمجو  نیز می‌توان گفت انتشار خبر انفجار و آتش سوزی   در فضای مجازی و از همه مهم تر  انتشار تصاویر این حادثه سبب شد فضای عمومی بیش از پیش خود را آماده نوعی جوشش عواطف کند و نشر و بازنشر پی در پی  فيلم‌ها و کلیپ در شبکه های اجتماعی نیز  سبب به نقطه اوج رسیدن آن شد. مرگ رزمجو را باید یک فرا واقعیت تلقی کنیم، ژان بودریار اندیشمند پسامدرن براین باور است، جامعه امروز عصر وانمایی و شبیه سازی است. به زبان ساده تر، وی معتقد است فزونی  بیش از پیش  محتواهای  فرهنگی، نرم افزارها، شبکه های اجتماعی مجازی، رسانه‌های دیداری و...هر روز شکاف و فاصله مردم  از واقعیت و امر روزمره  بیشتر می شود  و درگیر " فراواقعیت " می شوند. در وضعیت فراواقعیت خودآگاهی و خود کنترلی فرد تحت شعاع قرار گرفته و وی  درک صحیحی از آنچه پیرامون اش می‌گذرد ندارد. به عبارت دیگر، شما ابتدا برای بار اول ممکن است  با مشاهده یک تصویر یا فیلم از یک سوژه مجازی احساسی و تعلقی به آن نداشته باشید و یا آنرا نادیده بگیرید اما بعد از تکرار مداوم تحت تاثیر آن قرار می گیرید. ترانه ها، آهنگ ها، تصاویر و فیلم های مربوط به مرحوم رزمجو مدام در حال باز نشر و باز ارسال بودند و این موضوع هر مخاطبی تحت تاثیر خود قرار می‌داد. در این بستر مجازی غم و شادی هر  فرد  قبل از آنکه حاصل  ‌تعامل و مواجه وی با حقیقت محض باشد نتیجه تقلید،  پذیرش و الگو پذیری است که فرد  با آن روبه رو است.  نمی‌خواهم ادعا کنم که مردمی که در مراسم حضور پیدا کردند مرحوم رزمجو را نمی شناختند یا صدای اش را نشنیده بودند اما حضور در شبکه های اجتماعی این احساس را به آنها داد که باید در این مراسم حضور یابند و دیده و شناخته شوند. امروزه تغییرات گسترده ای در سطح گروه های مرجع جامعه انجام پذیرفته که مردم را به سمت شخصیت های فرهنگی و هنری می کشاند.گرچه خود بنده از اواسط دهه هشتاد بواسطه یک کلیپ کوتاه آقای رزمجو را می شناختم و تعدادی از آهنگ های ایشون در این سال‌ها گوش دادم. در یک نگاه کلی مقایسه بی ملاحضه سجاد رزمجو با مرتضی پاشایی را خبط و اشتباه میدانم سجاد رزمجو را باید در بافت و بستر اجتماعی کهگیلویه و بویراحمد درک و فهم کرد و شاید موسیقی وی نمایان گر بخشی تاریخچه، خرده فرهنگ و فولکلور استان باشد البته همه این ادعا ها نیازمند پژوهش و تحقیق علمی و دقیق می باشد‌. (حامد وکیلی) در گفت و گوی اختصاصی با افتونیوز درباره علت مشارکت مردم گفت: به نظر من اول باید این مساله تبیین شود که چرا شرکت در مراسم سجاد رزمجو مساله دار شده است؟! این خود پدیده معناداری است که پیش از مساله حضور مردم نیازمند تبیین است. حوزه عمومی در فهم و درک سجاد رزمجوها و پاشایی ها عاجز بوده است و به همین دلیل سجاد رزمجوها دیده نشد غیره منتظره بودن اتفاق باعث تبیین این قضیه می شود. نشانه های زیادی در زمان حیات ایشان و دیگر خواننده ها این اقبال قابل رصد بود ولی رصد این ماجرا چشم مسلح می خواست. وی در ادامه افزود: این اتفاق پیش از این در زیر پوست شهر جریان و حضور داشت منتها انگار قرار است ما غافل باشیم. ما هشتاد میلیون جمعیتیم در این کشور و از این هشتاد میلیون عده زیادی فالوور و دنبال کننده تتلو هستند عده ای شیفته شجریان اند و عده ای خواهان سجاد رزمجو و پاشایی. تعداد زیاد و سلیقه های متفاوت باعث می شود تا ایده متحدالشکل شدن ما با شکست مواجه شود. ما در جامعه با دو صدای غالب مواجهیم یکی صدای رسانه رسمی که تتلو، شجریان و رزمجوها را به رسمیت نمی شناسد و دیگری رسانه های روشن فکری، مستقل و تحول خواه. که باز درگیر یک سری نرم هاست که شجریان در صدر باشد و امثال رزمجو دیده نشود. در رسانه تحول خواه صدر شجریان است و جایی برای سجاد رزمجوها وجود ندارد. چرا رسانه ها این سوال را برای شجریان مطرح نکردند و حالا دوربین و قلم کاغذ به دست برای رزمجو مطرح کردند؟!؟! وکیلی در ادامه تصریح کرد : لحاظ روش شناختی موضعی دارم و معتقدم دیدگاه رایج درست است مگر اینکه خلاف آن ثابت شود یعنی مردم و شهود عمومی اشتباه نکرده است مگر آنکه شواهد مختلفی نشان دهد که این تفکر یا موج اشتباه بوده است. ما مثل یک توپ چل تکه ایم. با تسامح می توان گفت ما چیزی به عنوان مردم و جامعه به درستی نداریم. بخش بخشیم متحدالشکل نیستیم و مثل یک توپ چل تکه ایم و وجه اشتراک بین ما به سختی پیدا می شود عده ای سجاد رزمجو را می پسندند و عده ای نمی پسندند این حضور تو دهنی به کسی نیست. این کارشناس شرح داد: در حوزه عمومی برای قابل فهم شدن سجاد رزمجو دوگانه های جعلی درست نکنیم. سجاد رزمجو در دل دوگانه متولد نشد و معروف نشد که حالا بخواهیم دوگانه اش کنیم و بگوییم این حضور تو دهنی به کسی است.این حضور تو دهنی به هیچ کسی نیست. باید خاضعانه تر به این موضوع نگریست. حوزه عمومی صلاحیت ندارد به سجاد رزمجو کتگوری بزند اگر فهم پذیر بود قبلا می دید و می فهمید کتگوری برای فهم سجاد رزمجو در کشکول جامعه نیست. اَفتونیوز: حضور مردم از استان های دیگر را چگونه می بینید؟ وکیلی: سجاد رزمجو با ظرفیت و با استعداد بود اگر در جایی با امکانات بیشتری رشد می کرد امکان داشت معروف تر باشد. سال ها پیش در اصفهان بچه هایی که حتی هم زبان رزمجو نبودند صدای رزمجو را می شنیدند و پیگیری می کردند. تا زمانی که پدیده ها عریان نشود و روی سطح نیاید توسط حوزه عمومی دیده نمی شود. ما نمی توانیم پدیده های زیر پوست شهر و جامعه را ببینیم. چرا عادت نداریم پدیده ها را این چنین ببینیم که موسیقی فولک، مبتذل و فاخر را به رسمیت شمردن اشتباه نیست و قدر شجریان یا رزمجو را دانستن اشتباه نیست. در همه حوزه ها همین است. آلارم های ما روشن نمی شوند هیچکس به رسمیت شناخته نمی شود و فهمیده نمی شود و یک دفعه در قالب مراسم تشییع، کنش فیزیکی و ... نمود داده می شود. حوزه عمومی باید خانه تکانی کند و پدیده های زیر پوست شهر را ببیند. حمیدرضا صفایی در صفحه اینستاگرامی خود نوشت: معنای امروز عامه پسندی در ذهن ما نتیجه فهم ناصواب مدرنیسم در روزگار ماست. خصوصا روشن فکران برج عاج نشینی که اقبال عامه به نوعی برایشان ضد ارزش محسوب می شود‌. هر اثر عامه پسندی لزوما سخیف، عوام زده و بی ارزش نیست. امر عامه پسند می تواند عرصه بروز تعارض های فرهنگی باشد و راه گشای ما در تخلیل جنبه های پنهان حیات اجتماعی. در تحلیل عامه پسندی از منظر مطالعات فرهنگی بیشتر به کارکردهای آن به منزله نوعی متن عنایت داریم و نه تایید یا رد آن. یک مد خاص، نوعی شعر یا رمان، آرایشی خاص و حتی نوع تفریح و خرید افراد جامعه را می توانیم مصداقی از عامه پسندی بدانیم ولی حداقل از منظر مطالعات فرهنگی نمی توانیم دست به تحلیلی از منظر داوری اخلاقی بزنیم. بری ریچاردز در کتاب درخشان روانکاوی فرهنگ عامه می گوید التذاذ ناآگاهانه ما از تماشای فوتبال، شنیدن موسیقی پاپ، تب خرید به ویژه در خانم ها، تماشای سریال های تلویزیونی، خواندن رمان های بازاری و... نگرشی روانکاوانه است که باعث می شود ما در سطحی فراتر از اگاهی، احساس لذت کنیم. پس می توان گفت التذاذ عامیانه هم لزوما مفهومی سخیف و مبتذل نیست و تا حد زیادی متاثر از مختصات روحی اکثریت مردمان یک جغرافیا است؛ و چه بسا بسیاری از مردم لر زبانی که ما به ازای آهنگین غم و رنج روزمره خود را در آهنگ های رزمجو یافته و به آن دلبسته اند. اصولا طبقه بندی هایی از قبیل عامه پسند و نخبه گرا همیشه واجد عنصر گفتمانی است؛ با تحول گفتمان ها و شیفت جایگاه آنها از مسلط به حاشیه و بالعکس. برای مثال حدود دو پهه پیش رمان «چراغ ها را من خاموش می کنم» زویا پیرزاد بخش مهمی از ادبیات عامه پسند ایران در دهه هشتاد بود ولی بعدها همین رمان واجد سویه های معنایی ژرف تلقی شد و سوژه چندین پایان نامه دانشگاهی و چند جایزه ادبی مهم؛ یا مثلا تئاتر لاله زار که قبل از کودتای ۳۲مرداد، مهد تئاتر جدی کشور بود اما در دهه چهل و پنجاه به ورطه ابتذالی مطلق افتاد. یا حتی سینمای قبل از انقلاب که بازیگران توانایی همچون فردین، بیک ایمانوردی، سعید راد، بهروز وثوقی، ایرج قادری نماد سینمای عامه پسند یا همان مفهوم فیلم فارسی اش هستند. در عرصه موسیقی عامه پسند وضعیت کمی متفاوت است. به این معنا که اینجا الگوی استاندارد این است که شما باید کنسرت بدهید تا سی دی و ترک بفروشید نه اینکه سی دی بدهید تا کنسرت هایتان بفروشد. مهم ترین نماد این نوع موسیقی در چهار دهه اخیر برای ما خواننده های موسوم به لس آنجلسی بودند و البته گروه هایی که از اواخر دهه هفتاد در کشور پا گرفتند. از این منظر، سجاد رزمجو اما گونه ای متفاوت و نامتعارف که بررسی دیگر گونه ای را می طلبد؛ زیرا او نه به واسطه کنسرت هایش مشهور و محبوب شد و نه رسما کاستی منتشر کرده کع بتواند از نظر مالی از آن منتفع شود. بسیاری از خواننده ها و آهنگ هایی که در این چند دهه به اصطلاح « محبوب القلوب» شدند نه از منظر فرم و تکنیک و نه از نظر محتوا قابل دفاع نبودند. یعنی این پدیده نه ربطی به مرغوب بودن شعر و ترانه داشت و نه کیفیت موزیک ساخته شده. دقیقا همان اتفاقی که برای بسیاری از موزیک های سجاد رزمجو افتاده است اما در عین حال او را به یکی از پر طرفدارترین خواننده های مرکز و جنوب کشور تبدیل کرده است و شاید مهم ترینش همان التذاذ ناآگاهانه و ناخودآگاه ما از پدیده های پیدا و پنهان فرهنگ عامه است. عاشق موسیقی لری هستم و از کودکی با صدای بزرگانی چون سهراب شفیعی و ایرج موسوی شاد شده ام، بغض کرده ام و حتی گریسته ام، دیوانه وار، عاشق و دلباخته بهمن علا الدین هستم و یک ترک مال کنون را با همه نبوغ گروه پینک فلوید در آلبوم دیوار تاخت نمی زنم. حتی در انتخاب مجموعه آثار شجریان و بهمن علاالدین هم دست و دلم نمی لرزد و بی شک با مال کنون زلف گره می زنم زیرا همین چند ترک حیرت انگیز، مهم ترین و لذت بخش ترین موسیقی های همه زندگی من بوده اند و هستند و خواهند بود. اما با احترام به همه هواداران مرحوم سجاد رزمجو، هیچ گاه نتوانستم با موزیک هایش ارتباط برقرار کنم و لذت ببرم. گزارش : فرزانه رخشا
کلمات کلیدی



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 3 نظر

  • 1 محمود باشنگ 1400/8/29 11:32:35

    با احترام به شما و طول تفسیر بلند بالایتان باید خدمتتان عرض کنم بنده هم از نزدیک رزمجو رو ندیدم و مثل خودتان با فیلم کوتاه دهه هشتاد ایشونو میشناسم و جسته گریخته صدای غمدارش را تو ردیف پلییرم پلی میکردم ولی گویا شما از بیرون گود دارین میگین لنگش کن،دوست عزیز موسیقی بقول خودت فولکلور و مبتذلی که از بالا نگاهش میکنی به این دلیل به دل اکثریت مردم دلنشینه چون برخاسته از فرهنگشونه،دوست عزیز نمیخواد از مال هر جامعه شناسی بالا برید،بهترین جامعه شناس خود مردم هستن ،مردم این استان با وجود مشکلاتی مثل بیکاری و فقر در زندگی روزمره خود جایگاه خاصی برای غم دارند . شما نمیتونی با پاس کردن دو واحد تو دانشگاه موسیقی محلی این استانو با سلیقه خودت کوک کنی،شما با صدا و سیمای میلی فرقت اینه که موسیقی محلی که به واسطه نزدیکی با گویش و رفتار مردم رو هم ندید میگیری هم نهی میکنی،دوست عزیز به نظر بنده شما شبیه میمونی هستین که دلقک وار برای خود نمایی قلم میزنی،اومدی پایین دوتا نارگیلم با خودت بیار پایین میمون زشت

    پاسخ
  • 2 کامرانی 1400/8/29 10:58:27

    تحلیلی بسیار ضعیف و بسیار بی جا بود هر سه نفر علی رغم اینکه انواع واژه ها را خرج کردن تا مدعی روشنفکری و سواد شوند، اما یا خوب قضیه را نفهمیدند یا وقتی ماجرای رزمجو بزرگ شده خواستند اعلام موضع خودشان کنند بدون توجه به واقعیت ماجرا ... اینکه خواننده ای محور خوانندگی اش اسب و قطار و تفنگ و عروس ایل و ...باشد و طرف اسم اورا کنار تتلو بی بند و بار بیاورد و اینکه نویسنده اذعان میکند من نتواستم ارتباط برقرار کنم با کسی که محور خوانندگی اش فرهنگ و رسوم و خاطرات ما بود نشان از بی درکی و بیسوادی نویسندگان است... چگونه نویسندگان میتوانند با موسیقی پاپ و رپ و لاتین و ..‌ارتباط برقرار کنند نتوانستند با موسیقی و خواننده ای که از اسب و برنو و گل و ...که نماد لطافت و شجاعت و حرکت زندگی مردمان اصیل لر هست ارتباط برقرار کنند . به قیمت زیر سوال بردن خیلی چیزها، ژست دانایی و روشنفکری نباید گرفت

    پاسخ
  • 3 ناشناس 1400/8/29 0:13:42

    چرا دنبال این هستین که شلوغ شد برین مشکلات دیگه جامعه رو حل کنید

    پاسخ
سایر اخبار
برگزدیدها