یادداشت
گفتگو و گزارش

«جیمی» وجودمان را دنبال کنیم

«جیمی» وجودمان را دنبال کنیم
افتونیوز - علی ضامنی‌بیشه

این روزها پسر جوانی با نام مستعار «جیمی جامپ» در شبکه های اجتماعی چشم وبگردها از جمله لرهای جنوب را به خود مشغول کرده، جیمی« قهرمان خود خوانده ای» که برای همه ایرانیان و گاه برای مردم دنیا دعای خوشبختی میکند، به هر جا که می رود چشمه ای از خود نشان می دهد، از درد گرفتن پایش تا مسافرت هایش! جیمی از پله های هواپیما که بالا می رود، تصور می کند راه ترقی را دارد می رود! چند سال پیش بازی فوتبال دو تیم لیگ برتری را به هم ریخت، دو ماه پیش هم کنسرت موسیقی را تا مرز آشوب پیش برد. او به سبک خودش برای مردم دعا می­کند، سبکی که احتمالاً از گزارشگران ورزشی وام گرفته است. وقتی دوربین را نزدیک چهره­ اش می گیرد و به لنز آن می نگرد، برای ما تصویرش واضح­تر می شود، او دنبال چیزی می­ گردد، ترس و حیرت او از این جهان پیچیده و در هم ریخته در آنی از لحظه آشکار می­ شود.

سؤال این است که آیا این تصویر آشنا نیست؟! این حیرت و ترس و سرگشتگی؟! این تصویر ساده، مسخره و دلقک را کجا دیده ایم؟! گویی قبلاً هم بوده! گویی او را جای دیگری هم دیده ایم! شاید هم اندکی خود ما باشد، نکند جیمی خود ما باشد!

او خود ما نیست؟! جیمی به خیلی از مردم جامعه امروز ما شباهت ندارد؟!

چرا! او خود ما است. او صادقانه «ابتذال» ما را به تصویر کشیده است و هر روز بخشی از آن را به نمایش می گذارد. او ابتذال شبکه های اجتماعی نیست، بلکه به ساده ترین شیوه «آن ابتذالی که همه به دنیال آنیم» را به تصویر کشیده است. جیمی به وسیله رسانه بالا آمده و نیز به روابط بالا و پایین «نه» گفته است. مادامی که شبکه­ های اجتماعی جریان دارد؛ جیمی هم هست! جیمی صدایی است که خاموش نخواهد شد، او «رسیدن» را دور زده است و در این «دور زدن و نرسیدن»، بیش از 60 هزار نفر او را دنبال می‌کنند.

اگر او دیوانه است؟ پس ما چرا دنبال دیوانه­ حرکت می کنیم؟ بسیاری از ما، آدم های محافظه کاری هستیم و از بی آبرویی ترس داریم و گرنه در وجود خود یک «جیمی خفته» داریم که اجازه بیدار شدن به آن را نمی دهیم. جیمی به لذت رفتن به سوی «ابتذال ما» پاسخ می دهد، به خوشی­ های لحظه­ ای، به «دم» را به ابتذال گذرانیدن، به بی­ مزگی رفتاری ما. او به حس «دیده شدن» ما پاسخ داده است! جیمی ساده­ ترین شیوه، بی پرده­‌ترین و نزدیک­ترین تصویر به خود «مبتذل» ما است. این است که درست در همان لحظه ای که از او متنفر می­ شویم به او می خندیم.

پس چرا به جیمی تاخته ایم؟

جیمی هویتی نامتمایز، شکل گرفته از بیرون (رسانه‌ها به خصوص)، آلت دست دیگران، شکل گرفته بر اساس رسانه‌ها و تهی از درون است که صورتک را درآورده است. می دانیم که در زبان لاتین personality یعنی «نقاب». پس «شخصیت» معادل نقابی است که افراد به صورت می زنند تا در موقعیت های مختلف رابطه برقرار کنند، و خود را پشت این نقاب پنهان کنند. جیمی آن personality را برداشته و بدون هیچ نقابی یا به عبارتی، بدون هیچ شخصیتی با مردم حرف می زند؛ به مردمی که نقاب به چهره زده اند.

نسل جوان امروز، وقتی که وارد شبکه های اجتماعی می­ شود، در غیاب دوربین­ های نظارتی خود را آشکار می­ کنند و نقاب را از چهره برمی­ دارند، تا در جایی بیرون از «بایدها و نبایدها» و در فضایی خالی از «دردهای واقعی رفتن و نرسیدن» با لذت­ های آنی خود رابطه برقرار کنند، اینجاست که جیمی به شکلی ابتذالی، مسخره، سطحی و بدون دستکاری، این خواسته را به نمایش می­ گذارد.

او نمادین است، نماینده یک تیپ هویتی است؛ هویتی که در آن افراد کتاب نمی‌خوانند، تاریخ نمی­‌دانند، برای کارهایشان برنامه ندارند، مأیوس و دل­خسته به صفحه‌هایی به اندازه یک کف دست پناه برده­ اند، «آد­م­هایی که مصرف می­ کنند، پس زنده‌اند» و دیگر هیچ! جیمی روایت می­ کند برای زنانی که در جامعه سرمایه‌داری ایران به ساده‌ترین تعریف فرو افتاده‌اند، برای جوانانی بیکاری که در این فضای گنه­‌آلود سیاست و اقتصاد، رسیدن به معنای ساده‌ترین شکل هم برایشان آرزو شده است.

او روایت­گر لشکری از آرزومندان دو دهه­ 60 تا 80 است که البته در زمانی نزدیکتر، دهه 90 هم به آن­ها اضافه می­‌شود. او سه نسل را به جایی می‌برد، جایی ناشناخته، صحرایی پر از رفتارهای بی­‌ریشه. اندکی بالاتر از دیگران می­ ایستد، آینه را نشان‌شان می­‌دهد، آنچه در این آینه دیده می­ شود «جماعتی جیمی شده» است. او در پایان خود را تکثیر می­ کند.

جیمی وجه مشترک ابتذال همه ما است، این جوان شوریده که دچار جنون شده، خود ما است، همه ما در نهادمان یک جیمی داریم. که در بسیاری از شرایط به ما دستور می­ دهد، او تمثال آن «ابتذال» ما است.

جیمی چنین نمی­‌خواست و بلد نبود که چنین کند، این ما هستیم که نشانه‌ها را به او آموختیم. جیمی به واسطه دیگران و اطرافیانش این الفبا را یاد گرفت و به این وادی رسید. دیگران در «حس دیده شدن» او دمیدند. چون دیگران آرزو داشتند دیده شوند ولی ترس آن را داشتند.

جوان امروز« انسان از بیرون هدایت شده» دیوید رایزمن است.

دیوید رایزمن اندیشمند آمریکایی یک تقسیم بندی به لحاظ تاریخی و از منظر ارتباطی دارد، خلاصه اینکه او می­ گوید دوره اول، دوره انسان سنت راهبر است، هر چه سنت بگوید او بی چون و چرا اطاعت می­ کند. بر اساس روایت سنت به دنیا می آید، زندگی می­ کند و می­ میرد. انسان دوره دوم، دوره رنسانس، دوره خردگرایی، دوره نوزایی و از 500 سال به این سو است؛ چون کتاب می خواند، بحث و گفتگو می کند، تعقل می ورزد، انسان درون راهبر است و بر اساس تعقل و خرد تصمیم می­ گیرد. اما انسان دوره جدید؛ انسان برون راهبر است، رسانه­ ها به او می­ گویند، چگونه و از چه طریقی و به چه موضوعاتی فکر کند، انسانی که چشم به رسانه ها دوخته است؛ این انسان پاره پاره شده است، او چیزی غیر از رسانه و آنچه رسانه نمایش می­ دهد، نیست. نه می­ بیند و نه نمی­ داند. افسون شده، از خود بیگانه، بی هویت و عروسک خیمه شب بازی شده­ ای است که هر روز به دنبال خویش می گردد و نمی­ یابد. جوان امروز، انسان دوره شبکه های اجتماعی است، افسون شده است، رسانه­ ها «چیزخورش کردند» او نه دامنه لغات خوبی دارد، نه ضرب المثل می­ داند، نه پدیده­ ها را عمیق می­ کاود، نه تنه اش را به تنه روزگار می­ زند.

در سطح دیگری از تحلیل «جیمی جامپ» این سوال مطرح می شود که شاخ های مجازی چه کسانی اند، آیا اینان نیز کسانی اند که به قول اقبال «گوسفندند و نوا آموخته اند»

در تکمیل جیمی«دنیا جهانبخت» چه می­ گوید؟ او که چیزی نمی­ گوید! «دنیا» تنها کاری که می­ کند جسمش را به نمایش می گذارد. با همین نمایش ساده 12 میلیون را به دنبال خود کشانده است، این امر، مگر غیر از ابتذال است؟! همانگونه که دنبال کننده های او «خودِ جهانبختشان» را در او می جویند و دنبال می کنند، ما نیز جیمی خود را دنبال می کنیم.

و آخر اینکه، بی خود به او تاخته‌ایم

چرا دیوار جیمی را کوتاه می‌بینیم؟! به او فحش می­‌دهیم؟ تهدیدش می‌کنیم و به او سنگ می‌زنیم؟ مگر کم­‌اند کسانی که در پست­‌های کلان مدیریتی کشور تکیه زده اند، در حالی که الفبای آن را هم نمی­‌دانند، چه بسا وزیر، وکیل، استاد، روانشناس و تحلیلگر جیمی شده در جامعه داریم.

آیا ما در سیاست جیمی نداریم؟ در اقتصاد چه؟ در منصب­‌های دینی و فرهنگی چه؟ آیا ما در همه سطوح جامعه جیمی نساخته‌ایم؟ چه بسا کسانی که به نام مردم، به نام دمکراسی و به نام سیاست وارد عرصه‌های مدیریتی شده‌اند و دست کم خود یک جیمی‌اند.

 
کلمات کلیدی



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 1 نظر

  • 1 آبتین 1400/10/5 22:6:27

    مطالب کاملا مفید و تفحص شده بودن، دمتون گرم 👏👏👏👍

    پاسخ
سایر اخبار
برگزدیدها