یادداشت
گفتگو و گزارش

خالق رمان مشهور «دایی جان ناپلئون» درگذشت/ ایرج پزشکزاد؛ راوی توهم ایرانی

خالق رمان مشهور «دایی جان ناپلئون» درگذشت/ ایرج پزشکزاد؛ راوی توهم ایرانی

نامش بیشتر با عنوان نویسنده و طنزپرداز ایرانی شناخته می‌شود اما همه آنچه بود، این‌ها نیست؛ ایرج پزشکزاد سال ۱۳۰۶ در تهران به دنیا آمد؛ در خانواده‌ای که علم و فرهنگ در آن مهم بود؛ حسن پزشک‌زاد؛ پدر او به طبابت اشتغال داشت و مادرش شاهزاده فکری ارشاد دختر مؤیدالممالک فکری ارشاد از شاهزاده‌های قجری بود. ایرج، بعد از سپری کردن دوران ابتدایی و دبیرستان در ایران راهی فرانسه شد تا در آنجا حقوق بخواند؛ دانشنامه لیسانسش را که گرفت به ایران بازگشت و ردای قضاوت به تن کرد؛ پنج سال قاضی بود و در همه این ایام کوشید گام کوچکی بردارد در جهت تحقق عدالت؛ اینکه چقدر در این مسیر موفق بود را نمی‌دانیم اما همه اقدامات بعدی او در قامت دیپلمات، نویسنده و روزنامه‌نگار در همین مسیر برداشته شد. بعدازآنکه پنج سالی را به‌عنوان قاضی کار کرد، لباس قضا را از تن درآورد و به وزارت امور خارجه رفت. در این وزارتخانه مسئولیت‌های مختلفی را بر عهده داشت اما آخرین مقامش مدیرکلی روابط فرهنگی بود. علاقه‌مندی به نوشتن اما از همان سن و سال نوجوانی در ایرج تازه‌رسیده موج می‌زند؛ او در سال‌های آغازین دهه سی شمسی شروع به نوشتن داستان‌های کوتاه برای مجله‌ها و البته ترجمه آثار ولتر، مولیر و چند رمان تاریخی کرد. سال 1349 دایی جان ناپلئونش چاپ شد و 6سال بعد، در نوشتن فیلم‌نامه سریالی به همین نام، به ناصر تقوایی کمک کرد. هم‌زمان با کار در وزارت امور خارجه، در مجله فردوسی ستون طنز «آسمون ریسمون» را در اختیار داشت. البته دایی جان ناپلئون تنها اثر مهم او به شمار نمی‌رفت؛ پزشکزاد کتاب «ماشاءالله خان در بارگاه هارون‌الرشید» را هم نوشت که برخی قهوه تلخ مهران مدیری را یک کپی‌برداری ناشیانه از آن اثر می‌دانند.

آغاز غربت‌نشینی ابدی پس از انقلاب او ایران را ترک کرد و راهی فرانسه شد. او در طول دوران حضورش در غریبت البته نوشتن را ادامه داد. خودش، این‌طور آن دوران را توصیف می‌کند: «بعد از انقلاب از کار اخراج شدم به‌طوری‌که حتی حقوق بازنشستگی هم شامل حالم نشد. بعدازآن به فرانسه برگشتم و به کار روزنامه‌نگاری و قلم‌زنی و نوشتن اراجیف مشغول شدم.» پزشکزاد در دوران اقامت در اروپا هم فعالیت جدی داشت و به همین واسطه، سال 2014 برنده جایزه بیتا شد. حاج مم‌جعفر در پاریس» (خاطرات)، «ماشاءالله خان در بارگاه هارون‌الرشید» (رمان)، «بوبول»(طنزیات اجتماعی) «آسمون ریسمون»(طنزیات ادبی)، «دایی‌جان ناپلئون» (رمان)«ادب مرد به ز دولت اوست تحریر شد» (نمایش‌نامه)، «انترناسیونال بچه‌پرروها» (طنزیات سیاسی)، «شهر فرنگ از همه رنگ» (طنزیات سیاسی و اجتماعی)، «خانواده نیک‌اختر» (رمان)، «رستم‌صولتان»(طنزیات اجتماعی)، «گلگشت خاطرات» (طنزیات اجتماعی)، «پسر حاجی باباجان»(نمایش‌نامه)، «به یاد یار و دیار»(خاطرات) و «بلیط خان‌عمو» (نمایش‌نامه) از جمله آثار به‌جامانده از او و کتاب‌های «روزولت» نوشته سارا دلانو روزولت، «ملک مقرب در جمع شیاطین»، «دختر گرجی»، «زندانی کازابلانکا» و «ماروا» نوشته موریس دوکبرا، «دزیره» اثر آن ماری سلینکو، «افسونگران دریا» نوشته آلفرد ماشار، «جمیله» از هانری بوردو، «عدالت اجرا شده‌است» از ژان مکر، «دو سرنوشت» از ویلکی کالینز، «فردا گریه خواهم کرد» نوشته لیلیان راث و «شوایک سرباز پاکدل» از یاروسلاو هاشک توسط او منتشر شده است. «مروری در تاریخ انقلاب روسیه»، «مصدق بازمصلوب: چند مقاله سیاسی»، «مروری در تاریخ انقلاب فرانسه»، «طنز فاخر سعدی»، «حافظ ناشنیده‌پند»، «مروری در انقلاب مشروطیت ایران» و «ریشه‌های اختلاف چین و شوروی» هم در کارنامه ایرج پزشکزاد به چشم می‌خورد.

نویسنده‌ای که جملاتش ضرب‌المثل شد کمتر نویسنده‌ای این شانس را یافته که نوشته‌هایش به‌صورت تکیه‌کلام مردم کوچه و بازار دربیاید و وارد زبان و فرهنگ سیاسی و اجتماعی مردم ما شود. رویا صدر دراین‌باره می‌گوید: پیوند زبان زنده و عامیانه مردم کوچه و بازار با زبان ادب فارسی آثار طنز ایرج پزشکزاد را خواندنی‌تر کرده است. صدر در یادداشتی این‌گونه آورده است: «ایرج پزشکزاد چهره بی‌بدیل طنز ایران درگذشت.» می‌توانیم با تأسف از درگذشتش به یاد بیاوریم که رمان «دایی جان ناپلئون» او با طنز شیرین، هوشمندانه و کنایی‌اش رمان یکه طنز تاریخ ادبیات ما است. کمتر نویسنده‌ای این شانس را یافته که نوشته‌هایش به‌صورت تکیه‌کلام مردم کوچه و بازار دربیاید و وارد زبان و فرهنگ سیاسی و اجتماعی مردم ما شود.» همان‌طور که صدر معتقد است، او توانست جملات کتابش را در میان مردمان کوچه و بازار به‌مثل تبدیل کند؛ بارزترینش شاید همان جمله «کار، کار انگلیس‌هاست» باشد. «آقا تا قبر آآآآ» و «سانفرانسیسکو» هم از دیگر تکیه‌کلام‌های «دایی جان ناپلئون» پزشکزاد است که در میان مردمان ایران کاربردی شبیه به ضرب‌المثل پیدا کرد.به نوشته رویا صدر «می‌توانیم به یاد بیاوریم که پزشکزاد قلمی چندمنظوره داشت که در نمایشنامه، پژوهش، رمان، ترجمه، داستان کوتاه و نقد ادبی طنز توانست آثار ماندگاری از خود به‌جا بگذارد. پزشکزاد متولد ۱۳۰۶ و از نویسندگان دوران گذار ایران از سنت به مدرنیته بود. در خانواده‌ای اشرافی بزرگ‌ شده و در فضای زندگی مدرن تحصیل‌کرده بود و از رهگذر آشنایی نزدیک با تقابل این دو فضا توانست به روانشناسی اجتماعی و سیاسی عمیق آدم‌های دوران خود دست یابد و با دستمایه قرار دادن یافته‌های خود به آثار طنزش عمق بخشد. رمان «دایی جان ناپلئون» حکایتگر زوال اشرافیت در سایۀ رشد بورژوازی و تغییر ساختاری طبقات اجتماعی در دهه‌های ابتدایی قرن حاضر است. جاری ساختن لحن‌های متفاوت برای آدم‌های این اثر به‌تناسب کاراکتر، شخصیت و جنسیت آن‌ها به طنزِ عبارتی آن عمق می‌بخشد. طنزی شیرین، هوشمندانه، چندلایه و کنایی که بر بستر قصه‌ای سرراست و بی‌ادعا جاری می‌شود و شکل می‌گیرد و رمانی خوش‌خوان و مفرح می‌سازد. اثر در انعکاس رفتار و روابط آدمیان در سطح نمی‌ماند و به عمق رفتارهای فردی و اجتماعی نقب می‌زند تا رنگ اثری تمثیلی درباره جامعه ایرانی به خود بگیرد و اصطلاح «نگاه دایی جان ناپلئونی» به‌عنوان نماد توهم توطئه و جنون خودقهرمان‌پنداری در حافظه جمعی ایرانیان جا گیرد. ما در شخصیت‌های دایی جان ناپلئون خودمان را ‌دیدیم. شخصیت‌هایی که دقیق و هنرمندانه پرداخته‌ شده‌اند تا هر یک نمایندۀ یک تیپ اجتماعی و شخصیتی باشند و ذهن ایرانی در پس هاله طنز قوی و ماندگار اثر، شخصیت‌هایی باورپذیر و زنده را ببیند که با آن‌ها آشناست. این طنزپرداز در بخشی از یادداشتش با اشاره به غربت نشینی پزشکزاد، آورد: او در گفت‌وگویی گفته بود که باید در محیط باشد تا بنویسد و گفته بود اگر در ایران بود احتمالاً خیلی زیاد نوشته بود... ایرج پزشکزاد در ۹سالگی در لس‌آنجلس دارفانی را وداع گفت تا با آثار طنزش ازجمله «دایی جان ناپلئون» جاودان شود؛ اثری که آن را در وطنش نوشت تا بازتاب ویژگی‌های طنزآلودۀ زندگی ما باشد و در هر لحظه حس کنیم گویا تفکر دایی جان و پارانویایش همچنان در ذهن و زندگی ما حضور دارد...»

قله رمان طنز ایران شهرام شهیدی هم از پزشکزاد به‌عنوان قله رمان طنز ایران یاد می‌کند و می‌گوید: «او علی حاتمی ادبیات ایران است زیرا جزییاتی که علی‌ حاتمی در سینما داشت، پزشکزاد در نوشتار خود داشت و با جزییات به مسائل می‌پرداخت‌.» او افزود: شاید بشود گفت در سالی که روانشاد پزشکزاد رمان «دایی جان ناپلئون» را نوشت، این اثر، جدی‌ترین رمان طنز ایران بود و فکر می‌کنم هنوز هم هست زیرا در زمینه رمان طنز اثری به این قدرت و قوت اصلاً نداشتیم و تا امروز هم نداریم. جالب این‌که پزشکزاد در این اثر مرز مشترکی بین طنز و فکاهه ایجاد کرده، یعنی می‌توان گفت این کتاب هم طنز است و هم فکاهه و هر دو را با هم دارد. این طنزپرداز شناخته‌شده ادامه داد: پزشکزاد در شوخی‌نویسی بسیار قدرتمند است. در شخصیت‌پردازی و فضاسازی هم بسیار قدرتمند است؛ در فضاسازی می‌توانم بگویم علی حاتمی ادبیات ایران است زیرا می‌توانید با خواندن کارش تصویرسازی کنید. اگر سریال «دایی‌جان ناپلئون» ناصر تقوایی را با کتاب پزشکزاد مقایسه کنید - نمی‌خواهم بگویم ساخت این سریال راحت بوده، تقوایی اثر درخشانی خلق کرده - پزشکزاد چنان شخصیت‌ها را ساخته‌وپرداخته و چنان فضاسازی درست توصیف‌شده، آن خانه و حیاط‌ها، ورودی و خروجی و بازار چنان قشنگ تصویر شده که می‌توان گفت مثل جزئیاتی که علی ‌حاتمی در سینما داشته، آقای پزشکزاد در نوشتار خود داشته و با جزئیات به مسائل ‌پرداخته است، برای همین سریال «دایی‌جان ناپلئون» موفق شد زیرا یک زیرساخت بسیار قوی وجود داشته، هرچند آقای تقوایی زحمت کشیده است. این کتاب همه‌چیز را توأم داشته؛ داستان بسیار قوی، جزئیات دقیق، شخصیت‌سازی قدرتمند و داستان تاریخی. شهیدی خاطرنشان کرد: پزشکزاد کلاس طنزنویسی نداشته و با آثاری که به‌جا گذاشته نه‌فقط با «دایی‌جان ناپلئون»، بلکه با دیگر آثارش «حافظ ناشنیده پند» یا «هارون‌الرشید» یا «ادب مرد به ز دولت اوست تحریر شد» که همه قدرت و قوت دارند آموزش می‌داده است. «دایی‌جان ناپلئون» شاید به‌واسطه اینکه اثر تلویزیونی شده، شهرت پیداکرده است. پزشکزاد نویسنده تک‌اثر نیست که بگوییم این اثرش قدرتمند است و بقیه آثارش قدرت ندارد؛ «حافظ ناشنیده‌پند» یکی از قدرت‌مندترین رمان‌های طنز دوران ما است. او دوره حافظ و عبید زاکانی را به زبان شیرین بیان و مسائلی را مطرح می‌کند که هم بامزه ‌است و هم آدم را به فکر فرو می‌برد و باعث می‌شود زمانی که طنزنویسان بعدی به آثار او برمی‌گردند از خواندن اثر یاد بگیرند از چه زاویه‌ای وارد شوند و زاویه دیدشان چگونه باشد، چه شوخی‌ای بنویسند و چطور شوخی را ورز بدهند. پزشکزاد در قله بوده که بعدی‌ها ‌توانستند خیلی چیزها از او یاد بگیرند.

سفر به سلامت صفحه انتشارات فرهنگ معاصر هم در یادداشتی درباره مرگ ایرج پزشکزاد، نوشت: «عالی‌جناب پزشکزاد عزیز در سوگ شما که تلخ‌ترین‌ها در شیرینی کلامتان شربتی می‌شد تا بی‌مرثیه‌خوانی علاج درد کند، شرم داریم که به ماتم بنشینیم؛ که این طریق شما نبود و ما از شما آموختیم که زندگی را ستایش کنیم، رنج‌ها را به استهزا بگیریم و به‌جای تسلیم ماتم شدن با سلاح شادمانی به جنگ سیاهی برویم. دل‌تنگی نبودنتان را چون سرو استوار قامتتان بر ادبیات ایران‌زمین ارج می‌نهیم تا جنگلی شود سرشار از شادمانی، عشق به زندگی و فرهنگ این مرزوبوم. سفر به‌سلامت

سلام ما را به هفت‌هزارسالگان برسانید. انتشارات فرهنگ معاصر ناشر رسمی آثار زنده‌نام ایرج پزشکزاد.» ایرج خان الان در هزاران کیلومتر دورتر از وطن، در شهری که بسیاری دیگر از هنرمندان معاصر ایران هم همان‌جا به خاک سپرده شده‌اند، آرام‌گرفته است؛ حتماً روحش الان در شادمانی است که بسیاری از ما را با طنز زیبایش خنداند و البته به فکر فرو برد. ادایی جان ناپلئونش تصویری بود از خود خود ما؛ او توهم ما ایرانیان را در این اثر به‌خوبی پیش چشمانمان قرار داد؛ شاید هم همین نکته این اثر را در ادبیات معاصر ایران، ماندگار کرده باشد.

کلمات کلیدی



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 0 نظر

شما اولین نظر دهنده باشید!

سایر اخبار
برگزدیدها