-
وعده «فوقالعاده خاص» همچنان در انتظار اجرا/ فشار تورم بر دوش کارمندان دولت
ناشناس -
کنشگران مرزی
ناصر اقبالی -
از تسلی تا نمایش رنج
علی ضامنی پور -
جوشوخروش «ملت» در آرامستانها
محسن خرامین -
گفتم مرو رفتی و بد بیراه رفتی!
علیرضا کفایی -
قطع انشعاب آب در یاسوج؛ بیتوجهی آب و فاضلاب به بحران معیشتی مردم
حسن کریمی -
عروسی دختر شمخانی؛ آیینهای از تضادها و زوایای پنهان جامعه
محمد خونچمن -
در مذمت آیینهای سوگواری؛ وقتی مرگ به تماشا بدل می شود
علی ضامنی پور -
شكاف انتظارات از دكتر بهرامي
ناصر اقبالی -
فرماندار کهگیلویه و بازتعریف جلسات شورای اداری؛ از هماهنگی تا مطالبهگری جدی
ناشناس
خانم معلّمها و آقا معلّمها
تازه آن تُف زمانی بر من نثار شد، که توسن تورّم اینگونه لگام پاره نکرده بود که نیاز به مهار یابد؛ خدا به داد خانممعلمها و آقامعلمهای این روزگار برسد!
اَفتونیوز| محمد علی فیاض بخش در یادداشتی نوشت، سالها پیش در اواخر دههی شصت در خیابان به یکی از معلمان دوران دبیرستانم برخورد کردم؛ بلندقامتی نستوه، آزاده و اهل فکر، که در همان زمان تدریس، برازندهْمعلمی بود در این اوصاف. این روزها در سالخوردگی و خانهنشینی سر میکند- عمرش دراز باد.-
مرا که دید، نه گذاشت و نه برداشت و با غیظی آشکار گفت: «به شماها هم میتوان گفت شاگرد!؟» دستپاچه شدم و گفتم: «استاد! چه خطایی از ما سر زده!؟» گفت: «در حق من نه، بیا بنشینیم گوشهای تا بگویمت»؛ و ادامه داد: «آقای….را یادت هست»؟ «گفتم: آری؛ مرحوم شدند؟» گفت: «کاش خبر مردنش را برایت میآوردم؛ نه، بشنو….»
آقای….در همان دوران تدریس، سالخوردهمردی بود با موهای انبوه و ابروان و سبیل پرپشت سپید؛ و یکی از دروس پایه و تخصصی را مثل آب خوردن تدریس میکرد. بچهها آن زمان میگفتند: بیدست درس میدهد!»؛ یعنی بدون دست و پا زدن؛ اینقدر مسلّط.
آقا معلم اوّلی روی نیمکت کنار خیابان ادامه داد:
«روزی آقای….را در گذری دیدم؛ کیسهای توبرهمانند در دست و درونش شیئی سنگین. گفت: فلانی! میخواهی بدانی این چیست؟ و توبره را باز کرد؛ یک آبمیوهگیری برقی مستهلک. گفتمش: لابد میبری برای تعمیر. گفت: نه؛ این آخرین تکهی ارزشمندی است که در خانه برایم ماندهبود؛ میبرمش سمساری برای گروگذاری؛ بلکه با پولش زخمی از زندگیام را در دوران بازنشستگی مرهم گذارم.»
رفتم در دوران پرشور دبیرستانی، با آن آقامعلمها، که وجداناً یک تار موی اصل در سر و ریش و سبیلشان قیمتیتر بود از سرهایی آشفته با گیسوی به بدل کاشتشده؛ و گذشت آنچه گذشت.
…سر به زیر افکندم. آقا معلم رکتر و بیپرواتر از آن بود که مراعات خجالتم را بکند، و حق داشت. گفت: «میدانی که من از مال دنیا بینیازم؛ اما تُف به شما شاگردانی که از حال و روز این معلمهاتان بیخبرید.»
تازه آن تُف زمانی بر من نثار شد، که توسن تورّم اینگونه لگام پاره نکرده بود که نیاز به مهار یابد؛ خدا به داد خانممعلمها و آقامعلمهای این روزگار برسد!
نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.
- 1 پیام تسلیت جبهه اصلاحات کهگیلویه و بویراحمد به تاجزاده
- 2 توزیع ۱۰۰ تن جو دولتی بین عشایر شهرستانهای دنا و مارگون
- 3 ۹۷ متهم در بهمئی به دام پلیس افتاد
- 4 هفت هزار تن بذر اصلاحشده برای کشت پاییزه در کهگیلویه و بویراحمد تامین شد
- 5 ۹ درصد جمعیت کهگیلویه و بویراحمد سالمند است
- 6 رشد ۶ برابری کشفیات ماینرهای غیرمجاز در کهگیلویه و بویراحمد
- 7 قاچاقچی لوازم دندانپزشکی و موبایل در یاسوج نقره داغ شد
- 8 خرید و ذخیرهسازی گندم در کهگیلویه و بویراحمد بیش از ۶۰ درصد کاهش یافت
-
دعوت فرماندار بویراحمد برای حضور در مراسم باشکوه راهپیمایی ۱۳ آبان
-
کشف دو دستگاه فلزیاب و دستگیری سه متهم در شهرستان دنا
-
۱۰ طرح زیربنایی در هشتمین جلسه کارگروه امور زیربنایی کهگیلویه و بویراحمد تصویب شد
-
سرپرست ورزش و جوانان بویراحمد منصوب شد/ عکس
-
بررسی مشکلات بیش از ۱۳۰ واحد تولیدی کهگیلویه و بویراحمد در ستاد تسهیل
-
استاندار کهگیلویه و بویراحمد بر تقویت پژوهش و فناوری در دستگاهها تأکید کرد
-
سرمایهگذاری ۵۰۰ میلیارد تومانی برای تکمیل زنجیره تولید شیلات و ماهیان سردآبی در کهگیلویه و بویراحمد
-
تخریب پارک محلهای توسط شهرداری یاسوج؛ وقتی ساختمان جای نفس شهر را میگیرد/ تصاویر
-
تاجگردون: چرخه مالی حساب سرمایهگذاری نفت شفاف نیست/ ضرورت ارائه الگوی کشت متناسب با نیازهای واقعی اقلیم
-
استاندار: همه دستگاههای دولتی برای توسعه صادرات به بخش خصوصی کمک کنند/ تأکید رحمانی بر ضرورت تحول در زیرساختها و توسعه صادرات غیرنفتی
نظرات ارسالی 1 نظر
آن تف نثار مسوولان ریاکار تصمیم گیر باد که فقط زبانند و زبان و زبان نفت و گاز و خاک و آب مملکت رو می فروشند و همچنان بر گرده مردم ستم کشیده سوارند جناب دکتر همه تحت فشارند معلم بیشتر و بیشتررررررر درود بر شما که این روایت تلخ رو به گوش خوانندکان رساندی
پاسخ