یادداشت
گفتگو و گزارش

لطمات اقبال گرایی و تکیه بر شانس در جوامع لر

در عصر حاضر که تصمیم گیری و اقدام و فعالیت های اقتصادی عمرانی بر پایه ی مدیریت واطلاعات و تجزیه و تحلیل آن ها صورت می گیرد ولازمه ی هر گونه عمران و آبادی و رشد اقتصادی بشمار می آید . جوامع یا قوم و سرزمینی که نتوانند طرز تفکر تکیه بر شانس و اقبال گرایی را به چالش بکشند ، لطمات جبران ناپذیری خواهند دید .

لطمات اقبال گرایی و تکیه بر شانس در جوامع لر

اَفتونیوز| جهانگیر ایزدپناه روزنامه نگار در یادداشتی نوشت: نقش شرایط جغرافیایی در این جوامع باران و سرسبزی طبیعت و وجود محصولات کشاورزی و علوفه ی دیمی در یک  یک سرزمین به خودی خود نعمت بزرگی است اما عواقب حاشیه ای هم دارد که از نظر جامعه شناسی ، مردم شناسی  و نحوه ی فکر و تلاش می تواند بر مردمان آن سرزمین تاثیری منفی هم داشته باشد و مانع سخت کوشی آنها شود . در عصر حاضر که تصمیم گیری و اقدام و فعالیت های اقتصادی عمرانی بر پایه ی  مدیریت واطلاعات و تجزیه و تحلیل آن ها صورت می گیرد ولازمه ی هر گونه عمران و آبادی و رشد اقتصادی بشمار می آید . جوامع یا قوم و سرزمینی که نتوانند طرز تفکر تکیه بر شانس و اقبال گرایی را به چالش بکشند ، لطمات جبران ناپذیری خواهند دید .

مردم استان ما  ( کهگیلویه وبویراحمد) و دیگر استان های لرنشین که شرایط ما را داشته و دارند دهه ها و قرن ها  بنا به شرایط جغرافیایی و طرز معیشتی خود ، جوامع اقبال گرا یا شانس گرا به حساب می آیند زیرا عمده محصولات کشاورزی و علوفه ای  - دامی آن ها بر پایه ی دیم بوده . اگر باران کافی بود،  سالی خرم و پربرکت از نظر کشاورزی – دامی داشته اند و اگر خشکسالی بود دچار نوعی بی عملی ودرنتیجه دچار تلاطم و فلاکت های بسیاری بوده اند.

همیشه به انتظار اقبال و شانس بارش باران چشم دوخته اند وآنرا جایگزین مقوله کار وچاره جویی  برای حل ناملایمات و   مشکلات وحوادث نموده اند  . این طرز تفکر اقبال گرایی و شانس آوری در دراز مدت یک نوع نگرش را باعث شده که باید از نظر روحی – رفتاری و تربیتی و فرهنگی به چالش کشیده شوند . استان هایی نظیر یزد ، اصفهان ، اذربایجان، تهران و .... گرچه همیشه سپاسگزار و خوشحال از بارش بوده اند ولی زندگی و فعالیت اقتصادی شان همانند استان ما دارای وابستگی تام وتمام و مستقیم به بارش  نزولات آسمانی  نبوده ونیست ، چاه ها و قنات ها و .... را ایجاد نموده  اند که در نهایت خشکسالی بر عمق  چاه ها می افزایند و مشکل را تا حدی بر طرف می نمایند و تلاش و رشد اقتصادی خود را محدود به کشاورزی – دامی آن هم از نوع دیم ننمودند و به صنعت هم روی آورده اند .

قصد من این نیست که همه ی مشکلات و عدم توسعه صنعتی – کشاورزی جوامع و قوم لر  را به گردن شرایط جغرافیایی و زیستی شان بیندازم و عدم توجه  کافی حکومتگران به سرمایه گذاری و ایجاد زیر ساخت های صنعتی را  نادیده  بگیرم بلکه خواسته ایم به آن چه که به تغییر رویه خودمان لازم است بپردازیم .  هدف ریشه شناسی فرهنگ ومدیریت  کاری مردم مان خودمان وتکیه شان بر شانس واقبال الهی میباشد .                                                  البته این اقبال گرایی و تکیه بر شانس بطور نسبی   شامل ساکنان فلات ایران ( بطور کلی )می شود که بتدریج این روحیه را به چالش کشیده اند ولی در جوامع لر میزان  این چالش و غالب آمدن بر این فرهنگ  چشمگیر نبوده  . البته این فائق آمدن  بدون تغییر زیر ساخت جامعه و تبدیل شدن به جامعه ای  صنعتی کمتر امکانپذیر است زیرا این خصیصه و رفتار فرهنگی بر یک زیر ساخت اقتصادی – معیشتی معین  شکل گرفته  و  لزوم ایجاد زیر ساخت  های صنعتی  لازم را می طلبد .

-- تقدیر گرایی سطحی  وقضا وقدری که اهمیت تلاش و تصمیم های همه جانبه و عملی را کمرنگ وتحت الشعاع قرار می دهد هم مشکل دیگری است که جامعه  ما بطور کلی  با آن دست به گربیان است  و سردمداران دینی به آن دامن زده ومیزنند هم بحث دیگری را می طلبد .

علاوه بر عوامل مذکور و نبود زیر ساخت های اقتصادی کافی  باید به عوامل دیگری نظیرتکیه  بیشتربر ستیز  با حکومتهای مرکزی  و تعامل کمتر قوم لر با  آنها در ادوار گذشته و ضعف قدرت تعامل وگفنگو و عواقب اقتصادی – اجتماعی آن نیز اشاره کرد ، زیرا خیلی از مواقع ستیزها با حکومتهای مرکزی قابل اجتناب بوده و تعامل  با آنها  مثمر ثمرتر  می بود .

تعامل سازنده  با حکومتهای مرکزی  به معنی تسلیم و تحقیر نیست بلکه یکی از راه های مهم رسیدن به خواسته های یک جامعه  ومنطقه است. نمی توان بدون استفاده از بودجه  وامکانات حکومتهای مرکزی به عمران وآبادی و توسعه دست یافت .

کوچ نشینی و سکونت موقت مردم در محل های مختلف در ادوارگذشته هم نوعی عدم دلبستگی به عمران و آبادی و ایجاد تأسیسات را بدنبال داشته است .

         

نکته پایانی

حال که بحث برسر شانس واقبالگرائی است یاد محقق اطریشی آمریکایی، آقای هانس افتادم که محققی بود سخت کوش که پیرامون زندگی ایلات وعشایر خودمان تحقیق میکرد وبا خانم ودختر کوچکش آمده بود.(سالهای  ۴۰ و۵۰). یک روز صبح موقع کشت نزد عموی ما آمد وبه دقت نگاه میکرد که چگونه با یک جفت خر و خیش زمین را شخم میزند.نگاهی به اطراف زمین انداخت ودید که هیچ رودخانه مسلط بر زمین نیست  وپمپ آب هم وجود ندارد. بااشاره به عموی ما گفت که آب  و پمپ آب برای این گندم لازم است وعموی ما با اشاره میگفت بارون، بارون می بارد انشاءا... .  هانس اشاره کرد که اگر بارون نیامد چی؟ عموی ما هم میگفت خدا کریمه خدا خدا کریمه. از هانس اصرار بر ضرورت آبیاری و از عموی ما هم پشت سرهم تکرار خدا کریمه  خدا کریمه . با تکرار خدا کریمه خدا کریمه خدا کریمه خدا خدا.یک دفعه آقای هانس  عصبانی شد وبا دهنش یک شیشکی محکم بست. راستی  خودمون به شیشکی چه می گوئیم. ببخشید فکر کنم "ای ری..  " باشد.  

       

جهانگیر ایزدپناه



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 0 نظر

شما اولین نظر دهنده باشید!

سایر اخبار
برگزدیدها