-
واکنش فعال اجتماعی به خبر شکایت موحد از وزارت نفت/ چه اتفاقی برای امید و اعتماد عمومی میافتد؟!
رفعت کاظمی
-
پشت پرده حاشیه سازی ها علیه هلال احمر کهگیلویه و بویراحمد/ لطفا ما را متفاوت ببینید
محمد رخ فیروز
-
آقای استاندار زمان خداحافظی فرا نرسیده است؟
محمد نجفی نژاد
-
یاسوج فاقد المانهایی با موضوعات ادبی و فرهنگی است
یادداشت مخاطبان
-
سعدی؛ جامعهشناسی شاعر
امراله نصرالهی
-
از زندگی تا مرگ؛ در سوگ برادر/ «جمال» همه دار و ندار ما بود
محمد طاهر اکوانیان
-
انتخابات در کهگیلویه و مسئولیت جامعه (قسمت دوم)
نوروز پرندوار
-
استاندار؛ تنگ پیرزال؛ سقوط مرگبار
حسین بویراحمدی اصل
-
صبر استراتژیک جمهوری اسلامی نباید نقطه ضعفی در قبال دشمن باشد
سید علی کشاورز
-
سکوت برهها، زوزهی مرگ/ فاجعهی مدیریتی یا خطای انسانی؟؟!
یعقوب درویشیان
- معتمدی: شعر من زاییده «عشق» و«تنهایی» است/ اعتقادی به انتخاب اسم برای اشعارم ندارم/ با نوشتار زبان لری به دستورالعمل دستور فارسی مخالفم
- کاسبی با سلامت شهروندان با کلینیکهای غیرمجاز در یاسوج/ به نام زیبایی به کام سودجویان
- ابتلای بیش از ۴۰ نفر از اهالی روستای«رودریش» به یک بیماری/ «دیشموک» در تسخیر « تب مالت»
- عشایر «دیلگون» بویراحمد خطاب به مدیرکل امور عشایر استان/ آقای «آذرفر» جادههای ما توجه میخواهند
- بلوطهای بخش پاتاوه ایستاده جان میدهند/ منابع طبیعی کهگیلویه و بویراحمد کجاست؟
- جوانان کهگیلویه وبویراحمدی در گیرو دار مشکلات ازدواج
- تلههایی که در کهگیلویه و بویراحمد جان میگیرند
- عکس| خورشیدگرفتگی آمریکای شمالی از نگاه ایستگاه فضایی بینالمللی
- ساخت سد، آری یا خیر؟
- مصائب ناتمام مدارس دیشموک/ سازمان نوسازی مدارس کجاست؟
آستانه تحملی نمانده برایمان، باور می کنید؟
حساب روزهایی که با بغض بیدار می شویم و شب هایی که با بغض سر بر بالشت می گذاریم، از دستمان در رفته است.
اَفتونیوز| "فاطمه استیری "روزنامه در یادداشتی نوشت: حساب روزهایی که با بغض بیدار می شویم و شب هایی که با بغض سر بر بالشت می گذاریم، از دستمان در رفته است، مبادا فکر کنید غم از دست دادن عزیزی از خانواده به بغض مان رسانده است، خندهدار است فکر کنید با بغض شکست عشقی و عاطفی سر بر بالشت گذاشته ایم، مبادا گمان کنید غم نان و گوشت سر سفره داریم یا کرایه آخرماه، اصلا اصلا هم فکرتان به این سمت نرود که احساسی هستیم و دل نازک که پوست کلفت هایی شده ایم در این زندگی که خودمان هم تصورش را نمی کردیم.
مبادا، مبادا، مبادا...
حساب روزهایی که این بغض مهمان زندگی خود من شده هم از دستم در رفته است، نمی دانم از کی شروع شد اصلا، از غم در زندان بودن رفیقی که همین سال های نه خیلی دور کنارمان قلم می زد و با نوشتن زندگی می کرد،، یا غم مادر و پدرهایی که دخترها و پسرهایشان را در همین خیابان ها از دست دادند و ما بیچاره تر از آن بودیم برای درک غم بزرگ نشسته بر قلب و روحشان!
شاید هم آن روزی شروع شد که همین داروخانه چند کوچه پایین تر داد و بیداد آن مرد بر سر مسئول داروخانه بخاطر قیمت چند میلیونی یک داروی ایرانی، چرت روزمرگیم را پراند.
از کی شروع شد را حتما نمی دانم آنقدر که سخت گذشت این یک سال و اندی زندگی برایم و برایمان اما می دانم که این روزها بهانه ها برای بغض کردنمان کم نیست، مرور کردن و واگویه کردنش هم بیفایده است و تنها بار این غم را بیشتر می کند.
برای منی که هیچ ادعایی در فهم هنر ندارم اما در حد یک دنبال کننده عادی هنر هم شوکه کننده بود دیدن خبر قتل هولناک استاد مهرجویی بر روی صفحه لپ تاپ در آن دقایق بامدادی.
و تلخ تر آنکه حتی شک نکردم به دروغ بودنش، آنقدر که این غم های بزرگ و بزرگ و بزرگ، عادی شده اند برایمان، برایم.
راستش همین لحظه که فیلم دختر استاد مهرجویی را دیدم که می گفت«تنها احساسی که دارم این هست که مامان بابا کنارم ایستادن و شانههایم را گرفتند و از من میخواهند سرپا بمانم.» احساس می کنم چقدر سرپا ایستادن برای ما نسل پوست کلفت سخت شده است دیگر.
دیگر توانی نمانده برای تحمل کردن این بغض ها و بغض ها و بغض ها...
حتما توانی نمانده که اشک مان بند نمی آید این روزها.
مبادا، مبادا، مبادا فکر کنید این بغض شکسته شده تنها بغض سلاخی کردن بیرحمانه دو انسان بود، این اشک ده ها و ده ها بغض پنهان شده پشتش دارد.
بزرگی در سوگ استاد مهرجویی نوشته بود«واژهها بیتاب است، دردناک است، تند است و ناخوش. مردم تا کی و کجا باید خبرهای ناخوش را تحمل کنند؟ آستانه تحمل جامعه تا کجاست؟» بزرگی دیگر در مراسم تشییع پیکر استاد گفته بود «آستانه درد سیاستمداران بالاست اما آستانه درد هنرمندان پایین است.»
و من فکر می کنم که برای ما غیر سیاستمداران و غیرهنرمندان که دیگر اصلا آستانه تحملی نمانده!
این تظاهر به تحمل کردن ها، این پنهان کردن بغض ها را هم مبادا به حساب صبر ما بگذارید، به حساب بی تفاوت شدنمان بگذارید، به حساب....
و من فکر می کنم به این حجم بزرگ اندوه در کوچه پس کوچه های این شهر.
و این جمله استاد نصیریان عزیزرا زمزمه می کنم که...این چه روزگاری است؟!
*روزنامه نگار
نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.
- 1 سارقان احشام با ۳۸ فقره سرقت در گچساران دستگیر شدند
- 2 تسویه حساب مطالبات سال1402 داروخانه های خصوصی استان
- 3 کهگیلویه و بویراحمد رتبه دوم تحقق شاخص جوجهریزی کشور را کسب کرد
- 4 راه اندازی دو مرکز شبانه روزی خرید گندم در کهگیلویه
- 5 دومین جلسه قرارگاه جوانی جمعیت سال 1403 برگزار شد
- 6 رئیس دانشگاه علوم پزشکی یاسوج« روز ماما» را تبریک گفت
- 7 امداد رسانی هلال احمر استان به ۲۴۰ شهروند سیل زده
- 8 فرماندار مارگون: ساخت استخر شنا در دستور کار قرار گرفت
- هشتمین جشنواره ملی فرهنگ عشایر ایران در یاسوج برگزار می شود
- کهگیلویه و بویراحمد و کشف ۹۵۰ دستگاه ماینر غیر مجاز
- هفته آینده خرید گندم شروع می شود/ قیمت هر کیلو ۱۷ هزار و پانصد تومان
- بیقراری ها برای«سبحان» ۱۵ روزه شد/ رودخانه«خرسان» این کودک را پس نمیدهد!
- صادرات بیش از ۳۳۲ هزار تن کالای غیرنفتی طی یکماه
- جهاد کشاورزی ما با یک نیرو اداره می شود/ در پرداخت تسهیلات مشکل داریم/ خروجی نشست پارسال چه بود؟
- سد کوثر گچساران پر شد
- افزایش تعداد نمایندگان بویراحمد حق مردم است/ استاندار و نماینده منتخب پیگیری کنند/ تأخیر 25 ساله در افزایش تعداد نمایندگان پارلمان را شاهدیم
- موضوع دو نماینده ای شدن بویراحمد را بسیار دنبال کردیم/اکثریت نمایندگان و دولت مخالف بودند
- پرداخت ۲۰۰ میلیاردتومان مالیات و حق آلایندگی به شهرداری های استان
نظرات ارسالی 0 نظر
شما اولین نظر دهنده باشید!