یادداشت
گفتگو و گزارش

نماینده کهگیلویه و آنچه هنوز تجربه نکرده است؛ آقای موحد آخرین جرعه این جام تهی را بنوش!

او قادر به غلبه بر وسوسه اش برای کسب قدرت نیست، حق هم دارد، سید محمد موحد برای تمایل به قدرت حق دارد، او هیچگاه جهان را از دریچه ای دیگر تماشا نکرده است و اصلا فرصت این کار را نداشته است.

نماینده کهگیلویه و آنچه هنوز تجربه نکرده است؛ آقای موحد آخرین جرعه این جام تهی را بنوش!

اَفتونیوز|  خنک آن قماربازی که بباخت هر چه بودش/ بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر

حضرت مولانا

میل به قدرت یا به تعبیر نیچه،((اراده معطوف به قدرت))، در وجود پاره ای از آدمیان یک رشد ناهمگون و سرطان گونه ای یافته است.

آنچنان که تمایل به کسب قدرت، بدل به محور اصلی زندگیشان شده است، توان دل کندن از این عرصه را ندارند، مدام با خود در کشمکشی آزار دهنده اند، تمایل به ماندن در قدرت یا رها شدن از صندلی قدرت، بودن یا نبودن در این ساحت دلفریب، مسئله این است، به نظر میرسد که سید محمد موحد اینگونه است، هر دوره انتخابات و ماهها قبل از ثبت نام، مدام در خفا و جلا اعلام میکند که قصد آمدن ندارم از لیدرها فرار میکند.

نزدیکانش قسم جلاله میخورند که او دیگر نمی آید اما باز هم در آخرین ساعت از فرصت ثبت نام، یکباره در صحنه حاضر میشود.

او قادر به غلبه بر وسوسه اش برای کسب قدرت نیست، حق هم دارد، سید محمد موحد، برای تمایل به قدرت حق دارد.

او هیچگاه جهان را از دریچه ای دیگر تماشا نکرده است.اصلا فرصت این کار را نداشته است.

تمام عمر را یا در حجره درس بوده است و یا در پی کسب قدرت، او هیچگاه،جهان را از فراز خائیز و دنا ندیده است.

هیچگاه پرواز زیبای تیهو در بلوط بنگان و آواز کبک ساورز را تجربه نکرده است، آوای شجریان را در دلشدگان نشنیده است و از رئالیسم جادوئی مارکز در صد سال تنهائی و رمانتیسم شگفت انگیز هوگو بی خبر است.حتم دارم آقای موحد، هیچگاه در این بیت حافظ، مداقه نکرده است که: ((مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو    یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو))

او هیچگاه با تکانه ای انگونه از عطار در تذکره الاولیا،تکان نخورده است که:  گفت: هرکه گرسنگی کشید شیطان گرد او نگردد، به فرمان خدای چون سیر بخوردید، طلب از حد در گذرید و طاغی شوید و گفت: سر همه آفتها سیر خوردن است.))

محمد موحد،به تنها چیزی که تجربه کرده، تکیه داده است،  قدرت و دیگر هیچ و چقدر برای آدمیان سخت و صعب  است دل کندن از تنها دارائی شان....

پشت کردن به امیال دنیوی دلی بزرگ میخواهد، دل کندن از امور مادی،سخت است باید روحی بزرگ داشت،روحی به بلندای مسیح  تا از هر چه وسوسه است دل کندو  البته که وسوسه، در ذات آدمیان است و هیچگاه آدمی را رها نمیکند.

آنچنانکه کازانتزاکیس، آخرین وسوسه مسیح را در پای دار بر روی تپه جلجتا ترسیم میکند:

«نشستن کنار رود و تماشا کردن خیزش آب به‌سوی دریا با درخت‌ها، پرندگان، ابرها، و شب‌هنگام ستارگان را که درون دریا منعکس می‌شوند و جاری می‌گردند چه صفایی می‌داشت! چه خوب بود اگر می‌توانستم من هم جاری شوم و نگرانی برای دنیا چون خوره به جانم نمی‌افتاد.»

اما موحد مانند مسیح نبود و نیست.او به تعبیر ویکتور فرانکل، در جستجوی معنائی برای زندگی است و این معنا را در تصاحب قدرت یافته است. آنگونه که مسیح، عشق به مردم را برگزید، امثال موحد،عشق به صندلی قدرت را انتخاب کرده اند.

آنکه در پی قدرت است از قدرت درون تهی است.و این خلا را در بیرون جستجو میکند.مگر نه این است که گفته اند:((هر کس بدنبال نداشته هایش میگردد))ومَن اَحَبَّ شیئاً اَکثَرَ ذِکرُهُ.» هر که چیزی را دوست دارد ذکرِ او بسی کند. اینجاست که موحد را میتوان کسی دید که بیشتر از حد معمول، به شدت دنبال چیزی است که فاقد آن است یعنی قدرت.

او از قدرت دیگران، هراسی عظیم دارد.از تنهائی بیمناک است، به او حق بدهیم که عرصه قدرت را رها نکند.

مجال را بر او تنگ نکنیم تا آخرین جرعه این جام تهی را بنوشد که قدرت گرچه شیرین است اما چونان آب شور،ولع آدمی را دو چندان میکند.

آن شنیدستی که در اقصای غور

بارسالاری بیفتاد از ستور

گفت چشم تنگ دنیادوست را

یا قناعت پر کند یا خاک گور



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 2 نظر

  • 1 علی 1402/9/4 12:40:48

    کارش تمام ، اگر آبروی چندین ساله اش رو میخواهد حفظ کند نباید بیاد هنوز فرصت کناره گیری دارد به ولله مردم خواب بدی واسش دیدن... همه جا بالای 70 درصد ریزش کرده شاید نفر سوم بشه

    پاسخ
  • 2 سینا 1402/9/1 0:49:6

    واقعا عالی بود و حقیقت محض، درود بر روان نویسنده

    پاسخ
سایر اخبار
برگزدیدها