یادداشت
گفتگو و گزارش

انتخابات کهگیلویه؛ از ماست که بر ماست...

این عدم اجماع و تصمیم جدیِ واحد، حکایت خاربُن و خارکَن مولانا در مثنوی معنوی را به ذهن متبادر می کند.

انتخابات کهگیلویه؛ از ماست که بر ماست...

افتونیوز| یادداشت مخاطبان

دموکراسی با همه یِ کش و فَشی که برای خواست مردم قائل است در جوامع جهان سومیِ خاورمیانه ای اکثراً به واسطه یِ کش و قوس ها و دالان های هزارتوی سیاست، جامعه را به بیراهه کشانده است. 

دموکراسی الزامات و ملزوماتی دارد. مشارکت مردم در سپهر عمومی و سیاسی وجه تمایز دموکراسی با دیگر نظام های سیاسی است. یکی از نمودهای مشارکت سیاسی، انتخابات است. 

سیر تطوّر تاریخی انتخابات مجلس شورای اسلامی کهگیلویه را که پیگیری کنیم، فراز و فرودهای خواسته و ناخواسته ای دارد. از ابتدا تاکنون چهره های زیاد و متفاوتی در این کارزار حضور پیدا کرده اند، اما سید محمد موحد تنها چهره ای است که به جز دوره اول در تمامی ادوار انتخابات بعنوان کاندید و نماینده حضور فعال داشته است. 

موحد بعد از دو دوره ی متوالی شکست در دور چهارم مجلس در فروردین سال 1371، با رد صلاحیت بهرام تاجگردون رقیب نام آشنا و نماینده حال مجلس، برای نخستین بار وارد گودِ قدرتی شد که صحه بر گفته ی تاریخی تاجگردون مبنی بر *«موحد به مجلس رفت، توپ هم وی را بیرون نخواهد آورد»* گذاشت. 

این درخت نوپای سیاست در رد صلاحیت دوبارهٔ تاجگردون در انتخابات پنجمین دورهٔ مجلس در اسفند1374، بر مرحوم سید محمدحسن محقق بعنوان رقیب خود اگرچه با شائبه یِ دخالت فرماندار وقت در نتایج، پیروز گشت. 

اما تناور و تنومند شدن موحد و غیرقابل شکست شدن وی، محصول و برایند انشقاق اصلاح طلبان در دور ششم است. 

حُبّ قدرت و تعارض منافع نیروهای اصلاحات؛ مرحوم سید قادر لاهوتی و محمود منطقیان مانع از اجماع و وحدت آنان در کارزار انتخابات شد. 

این عدم اجماع و تصمیم جدیِ واحد، حکایت خاربُن و خارکَن مولانا در مثنوی معنوی را به ذهن متبادر می کند. 

*همچو آن شخص درشت خوش‌سخن*

*در میان ره نشاند او خاربُن*

*هر دمی آن خاربُن افزون شدی*

*پای خلق از زخم آن پر خون شدی*

موحد دیگر آن موحدی نبود که از حسنعلی نجفی در مجلس دوم شکست خورد. روز به روز دامنه ی قدرت و ثروتش رو به فزونی بود. 

در ادامه مردم از تفکر موحد و عملکردش ناراضی شدند و چشم امیدشان به اصلاح طلبان برای مجلس هفتم بود و خواهان حذف وی از سپهر سیاسی بودند. 

*چون به جِد حاکم بدو گفت این بِکن*

*گفت آری بر کنم روزیش من!!*

اما مجلس هفتم ادامهٔ همان سیاست انگلیسی «تفرقه بینداز و حکومت کن» بود و باز سران اصلاحات حاضر به مماشات و اتحاد نشدند و موحد به تعبیر مولانا:*«شد درختِ خارِ او محکم نهاد»*. 

خودخواهی های اصلاح طلبان و ملعبه ی دست خود کردن مردم محروم منطقه باعث شد:

*خاربُن در قوت و برخاستن*

*خارکَن در پیری و در کاستن*

*خاربُن هر روز و هر دم سبز و تر*

*خارکَن هر روز زار و خشک تر*

تُوسَن قدرت در جوامع جهان سومی جامعه و افراد را به ابتذال کشیده است. موحد فرزند متارکه ی جریان اصلاحات در کهگیلویه است. وی نه دانش تخصصی و نه کاریزمای خاصی داشت. موحد در کنار آیتم های سه گانه ی قدرت، در اسفند 1402 خان هفتم را هم مقهور خویش کرد. 

اما جریان اصلاح طلبی کهگیلویه که فقط نامش را یدک می کشند در سکوتی خودخواسته پشت کاندیدی که با عَلَم اصلاح طلبی آمده بود را خالی گذاشتند تا خاربُنی را که در مسیر توسعه کهگیلویه کاشته بودند، تنومندتر کنند.

جریان اصلاح طلبی اگر نه بیشتر نه کمتر از موحد در محرومیت کهگیلویه مقصّر نیست؛ غبارِ محرومیت سراپای کهگیلویه‌یِ فَکَسَنی را گرفته است. اگر ثبت احوال یاری کند دور از ذهن نیست که این فرزند متارکه از خان هشتم و نهم هم گذر کند. 

*از چه می نالی دلم«خود کرده را تدبیر نیست»*

*وقت شکوه کردن از دنیا و این تقدیر نیست*



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 0 نظر

شما اولین نظر دهنده باشید!

سایر اخبار
برگزدیدها