یادداشت
گفتگو و گزارش

یادداشتی از قاسم یزدانی؛


«یعقوب غفاری» و آیین خردورزی

او از جمله نیکنامان خردورزی ست که در مسیر میانه روی و تعادل اسب غضب را از جاده ادب بیرون نرانده و براین باورست،تا زمانی که ما ایرانیان "مرگ افراط" را جشن نگیریم روزگار خوشی در انتظارمان نخواهد بود.

«یعقوب غفاری»  و آیین خردورزی

اَفتونیوز| قاسم یزدانی فعال سیاسی و اجتماعی در یادداشتی نوشت: 

او از جمله  نیکنامان خردورزی ست که در مسیر میانه روی و تعادل اسب غضب را از جاده ادب بیرون نرانده و براین باورست،تا زمانی که ما ایرانیان "مرگ افراط" را جشن نگیریم روزگار خوشی در انتظارمان نخواهد بود.

با همه ی بیمهری ها و تلخکامی هایش کلیدواژه رفتاری او خردورزی و تعادل پیشگی ست. در طی این سالها با کوشش فراوان توانسته است آثار ارزشمندی در حوزه ی تاریخ ،فرهنگ بومی و زندگی اجتماعی ایلات به یادگار نهد. کتاب' تاریخ اجتماعی کهگیلویهوبویراحمد" او یکی از آثار جاودان و مرجع قابل اعتمادی برای علاقمندان تاریخ، اجتماع و فرهنگ خواهدبود. او در میان رخدادهای سیاسی- اجتماعی، واقع نگاری بی غرض  را جایگزین وقایع نگاری هدفمند نموده است. به خاطر همین صراحت بیان،گاه مخالفت‌هایی جدی را به جان خرید است.

دمدمه های تحویل سال بیدرنگ نام او بر صفحه گوشی نقش می بندد. سالهاست که حسرت پیش دستی یک شاد باش نوروزی را بردلم نشانده،فروتنی و خاک مّنشی اش این فرصت را همواره ستانده است.

این بار اما گفتگو "از لونی دیگر آمد". سخنی داشت که می بایست از نزدیک می شنیدم. به همین خاطر به کاشانه اش می روم. به آیین معهود انباشته از مهمان بود.

به هوای دیدار نوروزی و دنا آمده بودند،همراه با بانوی شریفش به استقبال مان می آید تا جایگاه زن و مادر را در ذهن و ضمیرمان  خاطر نشان سازد. سر سخن می گشاید. تک تک آن جملات ارزش ثبت داشت.

تجربه گرانبار و دانش اجتماعی که در پس واژگانش خفته است جرقه های روشنی در دل  آدمیان بر می افروزد. بس از آن که سکوتی برجمع می پاشد، به نرمی و به همراه اندکی شرم اظهار می دارد که:

از گذشته دوستان و اساتیدی در دانشگاه های تهران داشته و دارم. طی این مدت چندین نفرشان تماس گرفتندو بیان داشتندکه در طی حوادث گذشته فرزندان کهگیلویه و بویراحمد در آزار زنان و دختران در تهران نقشی جدی داشته اند. گرچه من با جدیت تمام تکذیب کردم و چنین امری را نتوانستم باور کنم.

اینک بر این انتظارم تا جایی که میسر هست پیام بنده را به همتباران دلاورم در هر کجای ایران برسانید که زن در فرهنگ ما و در فرهنگ عشایر از دیرباز تا کنون جایگاهی آسمانی و اهورائی داشته است. این جایگاه تا آنجا ممتاز بوده که حتی راهزنان در  گذشته ی ایل حرمتی یگانه برای آنان قائل بودند. عیاران که اغلب جوانمردی فطری را یدک می کشیدنداگر به همراه کاروان زنی می بود حتی بی رحم ترین شان بیدرنگ سپر انداخته و راه بازگشت می پیمودند.نه تنهازن از کمترین تعرض در امان می بود،که بودن او خودسببی برای نجات عدم تعرض به همراهان نیز میشد.

آب و خاک زن از مهر و مهربانی سرشته شده است.

خاک وجودش چونان "غبار نشسته بر ضريح "مقدس است.

اگر این فرهنگ اهورایی را پاسداری نکنم و اگر آن را تکثیر و به نسل های آینده منتقل نکنیم، خواسته یا نخواسته به گسترش خوی اهریمنی کمک کرده ایم. تمنای مرا به همتبارانم ابلاغ نمایید:

در هر مقامی که باشند به داشته هایشان می بالم، به هر باور و ایمانی که هستند برایم گرامی ند و قابل احترام، اما یاد مان باشدکه ما میراث دار این فرهنگ هستیم،فرهنگی که زن در آن آینه جادوی زمان و مام زمین آسمان ست.

مبادا بی پروا کمانی به زِه کنیم و دامن دشت این نگاه آسمانی را به پلشتی بیالاییم. مبادا برحریر این عشق و محبت سیلی سرد ناآگاهی بنوازیم. چرا که هر مهربانو "صدقافله دل همره اوست". مبادا در این مسیر دلی بیازاریم.

برای پاسداشت هر باور و هر شغل، راه ها بسیار است،این یک قلم را خط قرمز خویش پنداریم که رضای خلق و خدا نیز در آن است.

باید بار دیگر به همه ایرانیان ثابت کنیم که فرزند این فرهنگیم ونگاهبان نکو داشت مادران امروز و فرداییم.

مادرانی که "نشینند و زایند شیرانه نر"

پس از گوش سپردن به این خطابه موثر،از انتشار آثار تازه اش میپرسم؛

با  تأملی عمیق میگوید:بر آن بودم تا بخشی از رخدادهای ۵۷ و پس از آن را به نگارش در آورم،

اما پس از تأمل بسیار،به این باور رسیدم که انتشار برخی از آن رویدادهامیتواند در نسل جوان ما تولید نفرت و کینه نماید،از خیر آن گذشتم.

تجربیات تاریخی گذشته مرا به این نتیجه قطعی رساند که مردم استان کهگیلویه و بویراحمد مردمانی سرشار از دوستی و محبت اند،

پیوندهای عاطفی و خویشاوندی در میانشان بسی مستحکم بوده و هست،هر گاه خلاف این افتاده،

دستهایی از بیرون کارگردانی آن را عهده دار بوده وگاه آتش کینه برافروخته و در آن دمیده اند.

بیان هر اتفاق ناگوار میتواند در نسل امروزین ما ناامیدی و اثراتی ناخوشایند برجای گذارد.

امروزه بیش از هر روزگاری دیگر نیازمندگسترش مهر و دوستی هستیم،تنها با زدودن کینه هاو تلاش برای همبستگی ملی ست که می‌توان روی به آینده خوشتر داشت.

پس باید در کشتزار درون،درخت دوستی نشاند،

و به گفته مولانا:

در این خاک،در این خاک در این مزرعـه پاک/به حز مهر به جز عشق دگر تخم نکاریم.



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 1 نظر

  • 1 سعید محمد حسینی 1403/1/15 12:51:6

    بسیار عالی و زیبا درود بر استاد یزدانی

    پاسخ
سایر اخبار
برگزدیدها