یادداشت
گفتگو و گزارش

زنان گوجه چین؛ پایانِ شب ِ نابرابری سپید نیست!

آن کیسه‌های برنج، آن لنگه دمپایی، آن بطری‌هایی که هنوز تکه یخی در دل دارند همگی حاملِ این‌ پیام‌اند که پایانِ شبِ نابرابری‌ها سپید نیست؛ یلداوار، سیاه و طولانی‌ست، تمامی ندارد..

زنان گوجه چین؛ پایانِ شب ِ نابرابری سپید نیست!

اَفتونیوز| رفعت کاظمی فعال اجتماعی با یادداشتی در خصوص سانحه تصادف زنان گوجه چین نوشت:

اشتباه نکنید این صحنه‌ی یک تصادف نیست. این انباشتِ حقوق‌اساسی اجابت نشده‌ی مردم این خطه است که به این روز افتاده. نقش‌های مردانه، هیبت‌‌های زنانه، مرگِ قهرمان‌ها؛ اما این پایان تراژدی نیست. ما روی یک دور قرار داریم که به‌‌خاطر فقدان نظارت، مواخذه و پاسخگویی، تکرار و تکرار می‌شود. آن کیسه‌های برنج، آن لنگه دمپایی، آن بطری‌هایی که هنوز تکه یخی در دل دارند همگی حاملِ این‌ پیام‌اند که پایانِ شبِ نابرابری‌ها سپید نیست؛ یلداوار، سیاه و طولانی‌ست، تمامی ندارد..

آب که گل‌آلود می‌شود دیگر صدا به صدا نمی‌رسد، لاجرم‌ باید منتظر ماند تا املاح ته‌نشین شوند، آن‌وقت نشست و روضه‌ی مکشوف خواند. روزی که رئیس قوه‌ی قضائیه به استان آمد را خاطرتان هست؟ از نماینده‌ی عالی دولت در استان تا نماینده‌ی مجلس تا تشکل‌ها آن‌قدر مطالباتِ اجرایی بر سرش ریختند که اصل تفکیک قوا از خجالت آب شد. یادتان هست چطور همگی مثل باران‌ بهاری، تند و رگباری از سدسازی‌ها در استان گفتند؟ باران بهاری‌ست دیگر، آباد که نمی‌کند، بی‌رحمانه می‌شوید و می‌برد، فقط آمده تا ابرازِ وجود کند، تا بگوید من هم‌ هستم، تا بعدش دستش پُر باشد که استوری بگذارد و گزارش‌کار رد کند برای فرداهایی که کسی نتواند یقه‌اش را بگیرد که چرا از حقوق پایمال شده‌ی مردم‌ات نگفتی. اژه‌ای اما باهوش بود که گفت باید اول در استانتان به یک جمع‌بندی برسید، باهوش بود که نماینده‌ی مجلسی را که سال‌هاست پایش به دانشگاه باز نشده در ردیف دوم نشاند، باهوش بود که بازیِ آبریز‌آبریز گفتنِ این جماعت را نخورد و گفت مشخصا به ما بگویید مشکل از کجاست؟! و اما هیچ‌کس از همه‌ی مشکل نگفت چون بخشی از مشکل، سکوت و بی‌تفاوتی چندساله‌ی خودشان بود. فقط تا آنجا گفتند که پای خودشان گیر نباشد. هیچ‌کس نگفت مسئله‌ی اصلی این سد به تغییر کارفرمای آن در سال ۹۶ برمی‌گردد. هیچ‌کس نگفت چه کسانی و چرا هفت سال پیش کارفرمایی این سد را از استان گرفته و به تهران منتقل کردند تا حضرات مرکزنشین درطول این سال‌ها نتوانند یا نخواهند که مجوز ماده ۲۳ را برای این سد اخذ کنند و کار را روی غلتک بیندازند.

مسئله عقلی و منطقی‌ست نه احساسی و عاطفی. استدلال‌های علمی می‌خواهد. فریادهای مقتدرانه می‌خواهد. این ننه‌من‌غریبم‌بازی‌ها چیست که در می‌آورید. استانداری که اشکش دم مشک است و شکایت از دوستان دولتی‌اش را در چنین محافلی مطرح می‌کند به درد ما نمی‌خورد. نماینده‌ی مجلسی که بعد از دو دهه هنوز نمی‌داند گیر آبریز در وزارت نیروست و باید عزت‌مندانه از طریق استیضاح و عزل، حقِ مردم‌اش را وصول کند نه با التماس و گدایی، به درد ما نمی‌خورد. آن تشکل‌های دانشجویی که سال‌به‌سال برای آبریز نه مطالعه کرده‌اند و نه مطالبه و فقط دنبال چنین محافلی‌اند تا علائم حیاتی‌شان را بروز دهند و بگویند ما زنده‌ایم به درد ما نمی‌خورند.

جامعه‌ی محلی باید بداند که عبارت زنان_گوجه‌چین برای این جماعت نام رمز‌ی‌ست تا بدون به زحمت انداختنِ خود و چالش کشیدن سیاست‌های ضدِ عدالت نظام، تنها وجهه‌ی خود را نزد توده‌های بی‌قدرت ترمیم کنند. جامعه‌ی محلی چاره‌ای ندارد جز اینکه به حقوق‌اساسی خود آگاه شود، متشکل شود و برای کنش‌گری قانون‌مند، قوی شود و خودش دلسوز خودش باشد..



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 1 نظر

  • 1 کهگیلویه بی شفاخو 1403/3/12 12:26:5

    تحویل بگیر طلوع هفتم سناتور

    پاسخ
سایر اخبار
برگزدیدها