یادداشتی سید ساعد حسینی؛


«پادنا» تکه گمشده از فرهنگ و هویت کهگیلویه و بویراحمد

صرفا بخاطر مشكل راه خاصه در زمستان ابتدا در محدوه فارس بود بعد به اصفهان و شهرستان سميرم تعلق گرفت در حاليكه با همه سختى هاى راه اغلب جوانهاى پادنا براى تحصيل و كار ياسوج را انتخاب و وطن خود شمرده اند و مردم آن براى كسب و سرمايه گذارى ياسوج را خانه خود دانسته اند زيرا آنها همه در اينجا قوم و خويش وبه نوعى ريشه و همبستگى دارند و خواست قريب به اتفاق مردم آنجا پيوستن به استان ما است.

«پادنا» تکه گمشده از فرهنگ و هویت کهگیلویه و بویراحمد

اَفتونیوز| “سید ساعد حسینی” پژوهشگر تاریخ و فرهنگ عامه با یادداشتی تحلیلی در خصوص حواشی واگذاری دنای شمالی به اصفهان نوشت:

 خدمت هم استانى هاى عزيز درمورد دناى شمالى و بحث اخير  صحیح است كه اداره پادنا ى شمالى  در اختيار اصفهان بود اما از ابتدا به علت بى دقتى مسئولين و مشكل صعوبت راه دسترسى  و بى صاحبى استان و ناآگاهى  متوليانى كه فقط به مقام و ميز خود چسپيده بودند يا اکنون هم چسپيده اند، از ابتدا موقعيت جغرافيايى استان كهگیلویه و بویراحمد از شش طرف پاره پاره و ناقص گرديد مثلا همين پادناى شمالى كه از نظر فرهنگى و زبانى و رابطه قوم و خويشى و حتی اقتصادى با ما بستگى و اشتراك از قديمترين ايام داشته اند.

اما صرفا بخاطر مشكل راه خاصه در زمستان ابتدا در محدوه فارس بود بعد به اصفهان و شهرستان سميرم تعلق گرفت در حاليكه با همه سختى هاى راه اغلب جوانهاى پادنا براى تحصيل و كار ياسوج را انتخاب و وطن خود شمرده اند و مردم آن براى كسب و سرمايه گذارى ياسوج را خانه خود دانسته اند زيرا آنها همه در اينجا قوم و خويش وبه نوعى ريشه و همبستگى دارند و خواست قريب به اتفاق مردم آنجا پيوستن به استان ما است.

زيرا آنطور كه بنده از اكثريت مطلق آنها حتی تا همين زمان شنيده ام مورد حسد و تحقير  و تبعيض سميرمى ها هستند كه بشدت بعلت غارت بخشى آن درجنگ ١٣٢٢ هنوز نسبت به لرها و بوير احمد تنفر دارند، چنانكه نام خيابان خروجى منتهى به ياسوج را كه وقتى ياسوج نام نهاده بودند فورا برداشته و امام عصر ع نهادند كه غيرقابل تغيیر باشد، بارى اکنون كه مشكل ارتباطى درهشت ماه سال از طريق گردنه بيژن كاملا حل شده  و بقيه سال هم از طريق پل قره  هم بسيار ساده و عادى است و مسافت و دسترسى آن نصف مثلا شاه غالب هم نيست و مهمتر به  گفته و پيشنهاد خود اهالى پادنا باوصل شدن پادنا به دژ كرد که قسمت اعظم آن خوشبختانه آسفالت هم شده دسترسى آنجا به ياسوج در زمستان وهر فصلى مقدور وكوتاه خواهد بود لذا بايد ابرا از سرچشمه بست و كارزارى باهمكارى مردم آنجا براى پيوستن اين پاره تن جدا شده به آغوش مادر راه انداخت بنده شخصا ب كمك و خواست دوستان و اقوامى كه در آنجا داريم بقدر وسع خواهم كوشيد روزهاى بعد درمورد  ديگر نواقصاتى كه دراستان كرده اند خواهم نوشت لطف كنيد بخوانید.

داستان تكه پاره كردن مرزهاى جغرافيايى كهگيلويه وبوير احمد بخش دوم.  

  علاوه بر نااگاهى و ناهماهنگى و حتی دشمنى بين نمايندگان استان و تاكيد براينكه نمايندگان با تنگ نظرى هرگز به نقاط مرزى دور افتاده صعب العبور كه از نظر انها واجد راى زياد و منافع اقتصادى نبود به ندرت سر کشی می‌کردند و  از اول  درسال ۱۳۴۲ بعد از شورش بويراحمد كه شاه ميخواست با عجله با فرماندارى كل كردن اين خطه به شورشهاى بعدى جلوگيرى كند به تيمسار آريانا كه كارشناس اين كارنبود دستور داد نقشه اى تهيه كند و او هم صرفا بنا بر ملاحظات امنيتى و دسترسى آسان و حتی براساس سند مالكيت خوانين  نقشه ناقص  و پراز اشكال فعلى را تهيه وتصويب كرد كه طى ان نقاط مهمى چون علا و صيدون كه بخش مهمى از تاريخ و هويت استان بود تا نقاط بظاهر كوچك ازپيكره اين استان بدون كمترين واكنشى جدا گرديد كه به آنها خواهم پرداخت.

ما اصطلاح يا ضرب المثل مهمى درمورد هرمرز جغرافيايى داريم كه ميگويد مرز را يا دره. يا نره يعنى ستيغى ازكوه كه بصورت طبيعى ميتواند بعنوان مرزى مشخص باشدملاك كار است حال من ازاردكان شروع ميكنم قاعدتا بايد مرز ما از گردنه مله بلوط يا سروان كشته يا نام ديگر ان جلب يا جلوگير است و ساكنين آن لرهاى غورى وابسته به بويراحمد هستند و آبریز آن هم بطرف بويراحمد است شروع و همزبانان همريشه هاى غورى به استان ما مى پيوستند.

٢- درانتهاى آبريز كاكان روستاى كوچكى بنام جو خله وجود دارد كه مالكيت آن متعلق به حاج خليفه محمدى بويراحمدى و پسران بود و ساكنين هم اكثرا بويراحمدى و از جمله از خود روستاى ما بودند دركنار اين روستا آبشار فوق العاده مهم مارگون جزيى از خاك جوب خله بود اما درتقسيمات كشورى صرفا به خاطر سختى راه درموقع الحاق كاكان اين نقطه فوقع العاده مهم وتوريستى درحوزه فارس باقى ماند.

 ٣_ ما ناحيه اى با چندين روستا در مسير زيلايى بنام چاهن داريم كه برودخانه خرسان ميرسند و آخرين روستاى ان بنام طلایه كه بزبان لرى بمعنى مرزاست آخرين روستاى مرزى ما با بختيارى بود  اما نماينده وقت ما درسال هشتاد يك يا دو مثل اينكه بخواهد يك شي  مزاحم را دور بيندازد به بهانه اينكه راه دسترسى به آن مشكل و هر سال مستلزم تعمير است دودستى تقديم بختيارى كردند اما بنده در همان موقع طى ياداشتى در هفته نامه اميد مردم  با اين عنوان [هرچيز كه خوار آید روزيت بكار آید] از اهميت اين روستاى بنظر خوار براى آینده اين استان نوشتم  و از قضابعد محل سد بزرگ خرسان در كنار همين روستا تعين شد و بختياريها به يمن همين تك روستا آن سد را بنام محدوده بختيارى ثبت وازمزاياى سدى بادوميلياردمتر مكعب از امتيازات ويژه اى كه در اين خصوص است بهرمند ميشوند در حاليكه اين سد كلا در خاك بويراحمد و دهها روستا و زمينهاى زراعتى بويراحمد را نابود ميكند ودخاك بختيارى بدون اسيب منفعت آنرا مى برد اما جالب همين بختيارى روستايى داشت بنام نارمه كه دراصل متعلق به استان ما بوده زيرا در فارسنامه در مورد پهناى كهگيلويه مى نويسد پهناى آن ازقريه نارمه تابولفريس اينقدر فرسخ. همين قريه ازطرف بختيارى راه نداشت واسان ما به ان خدمات ميداد از جمله خانه بهداشت آنرا امكانات نيرو و غيره ميداديم من چندين بار بعنوان رئیس مركز بهداشت و معاون آموزشى از آن بازديد كردم ولى  هرگز اجازه ندادند كه آن روستا ضميمه بوير احمد شود بقيه آن ادامه دارد، لطف كنيد براى درك و شناخت بهتر تاريخ وجغرافياى خود مطالعه فرماييد.



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 3 نظر

  • 1 🤔 1403/6/7 16:55:9

    عرض ادب دارم خدمت استاد حسینی عذر خواهی میکنم از محضر جنابعالی به جای دنای شمالی، شمال دنا بکار ببریم بهتر نیست؟

    پاسخ
  • 2 سعیدی بلهزار 1403/5/23 19:38:47

    پدر طبیعت چرا از طبیعت بی‌خبر هست. آیا این همان هوای تازه ای بود که ورد زبانش بود. هوایی که دیگر نسیم دنا در آن نباشد. واقعا باید تاسف خورد به حال استان شهرستانی که بخشی ازخاکش که دقیقا مانند پاره تن ملتش میباشد را ازآن جدا می‌کنند.

    پاسخ
  • 3 سجاد 1403/5/20 5:2:22

    دنا سال 1398 فروخته واگذار شد. چرا جلوی سد ها را نمیگیرند. سد تنگ سرخ و سد خرسان.

    پاسخ
سایر اخبار
برگزدیدها