-
نخبه کشی در کهگیلویه؛ نقض بدیهیترین اصل منطق در استانداری کهگیلویه و بویراحمد
حسن کریمی -
از پایان تاریخ تا دموکراسیِ محتضَر
محسن خرامین -
نا-ظفرمندیِ توسعه: اربابِ مردم یا نمایندۀ آنها؟
حسین موسوی -
روابط عمومی؛ تجلی فهم، تفسیر و راهبریِ اجتماعیِ
صیاد خردمند -
تأملی بر اقدامات پوپولیستی دولتها در استان کهگیلویه و بویراحمد
حسن کریمی -
چگونگی ایجاد تعلیمات عشایری از آغاز
سید ساعد حسینی -
تاجگردون؛ وکیل یا ولینعمت؟
یادداشت مخاطبان -
به اعماق برگرد «شیوا»
امراله نصرالهی -
وقتی شایستهسالاری قربانی تبعیض و روابط میشود
حسن کریمی -
دهن کجی شبکه دنا به جامعه ورزش استان و مردم کهگیلویه
سید ابوصالح دانشفر
یادداشتی از سیمین طاهری بویراحمدی؛
برای دنا
سیمین طاهری بویراحمدی طی یادداشتی نوشت:

اَفتونیوز|سیمین طاهری بویراحمدی طی یادداشتی نوشت:
سارا سر بر دامان مادر گذاشت. گفت: مادر، قصه ای برایم بگو، ولی قشنگ باشه. مادر گفت: چَشم دخترم.
روزی بود، روزگاری بود. به گمانم هزاران سال پیش، کوه «دنا» کوه نبود. مادری بود به نام دنا. یک روز، تنها پسرش برای شکار از خانه بیرون می رود و برنمی گردد. دنا نگران به دنبال او می رود، همه جای آن دو رو بَر را زیر پا می گذارد و او را نمی یابد. او از آن پس، هر روز زیر سروی کوهی روی تخته سنگی به انتظار برگشت او می نشیند . از غم ندیدنش اشک می ریزد. از شدت پریشانی خانه را فراموش کرده و به آنجا نمی رفت. فکر می کرد شاید فرزندش شبانه از اینجا بگذرد. از رهگذران ، از نسیم ملایم و بادهای گریزپا و پرندگان مهاجر می پرسید : شما که می آمدید در راه جوانی را ندیدید که سوار بر اسبی سفید و تیزپا باشد؟ جواب می دادند ما در راه به جوان های زیادی برخورد کردیم با اسب های مختلف، اما فرزند شما را ندیدیم. و همین طور شب و روز را با تمام سردی و گرمی اش سپری می کرد، طوری شده بود که پرندگان و جانوران از او وحشت نمی کردند و حتی با او انس گرفته بودند.
پرندگان به جاها و سرزمین های دور و نزدیک پرواز می کردند ، دانه های گوناگون درختان و گیاهان را با منقارشان می گرفتند ، همراه خود نزد دنا می آوردند و لای چین و تاخوردگی لباسش قایم می کردند. روی حاشیه دامن و شانه هایش می نشستند و می خوابیدند . دنا با آنها حرف می زد، درددل می کرد و آرام اشک می ریخت. آنها آنقدر جرأت پیدا کرده بودند که قطره های اشک دنا را که روی گونه اش می غلتیدند، به جای آب بنوشند. دنا آهسته دعا می خواند ، از خدا می خواست که قدرت و توان بیشتری به وی دهد تا در برابر برف و باد، سرما و گرما مقاومت کند . ولی او خیلی ضعیف شده بود ، بنابراین نتوانست بیش از آن دوام بیاورد . در شبی سرد که برف می بارید، در حالی که هنوز به انتظار نشسته بود، جان داد. صبح روز بعد کسی «دنا» را ندید.
بهار آمد و برف ها آب شدند. مردم به جستجو پرداختند، کنار تلی از قلوه سنگ و شن و خار و خاشاک ، ناگاه قسمتی از از گیسوان دنا را بین برف ها دیدند . فهمیدند که دنا جایی نرفته، ولی خداوند به خاطر مهر و عاطفه ای که در وجود دنا نسبت به فرزندش مشاهده کرده و این همه ازخودگذشتگی که نشان داده و زندگی را بر خود هیچ کرده بود، تصمیم گرفت که جان او را دوباره در قالبی دیگر بریزد که جاویدان باشد و مظهر پایداری شود.
سال ها گذشت و قرن ها طی شد. به مرور، باد و باران و سیلاب ها ، سنگ ها و شن ریزه ها را غلتاندند. پای آن تپه کوچک که دنا زیر آن دفن بود ، جا گرفتند و رسوب کردند و کم کم تپۀ گور «دنا» تبدیل به کوه شد.
پرندگان دوباره در پناه صخره هایش آشیانه ساختند و دانه ها را زیر خاک هایش پنهان کردند. دنا با آب چشمۀ چشم هایش به آنها حیات داد. آنها جوانه زدند، سبز شدند و باز دانه دادند. در حاشیه اش درختان تنومند سبز شدند و سایه افکندند. آهوان و تمام جانوران، در کمرکش آن زاد و ولد کردند و به صورت گله ها درآمدند. انسان ها از دانه و برگ های گیاهانش شفا یافتند، از میوه های درختانش قوت گرفتند، از چشمانش نهرهای زلال و گوارا و از پستان هایش آبشارهای پرتوان و خنک جاری شد . اکنون از رایحه عطر گل هایش، کبک ها و آهوان و دیگر جانداران مست مست می شوند . سارا گفت: بَه، چه زیبا!! مادر گفت: آنقدر دنا مقاوم است که در تمام فصل ها قله اش پوشیده از برف است و تابستان ها آفتاب مستقیم سنگ هایش را سیاه می کند ، ولی هرگز دربرابر سختی ها سرتسلیم فرود نمی آورد، هرچه در مقابل دیدگانش، پاییز، گل ها و برگ های درختانش را تب دار و سرخ و زرد کند، بعد از جا برکند و به دست بادهای ویرانگر بسپارد و یا صیاد، ناجوانمردانه داغ غزال و کبک و کفتر و درنا را بر دلش بگذارد. اگر زمستان ها برق تازیانه زند و رعد نعره و فریاد برآرد، برف و باران ببارد، سیلاب با دهان کف آلودِ عصیانگر بیاید، او آنقدر باعظمت است که حتی خم به ابرو نمی آورد و باز می پرورد و می رویاند.
سارا گفت: مادر، به راستی دنا چه با غرور و پرهیبت و باشکوه است. آدم وقتی در دامنه آن می ایستد خودش را ناچیز و کوچک حس می کند. باید به سرزمینی که دنا در آن نشسته است ، به پسران و دخترانش، به دشت های سرسبز و حاصلخیزش افتخار کرد. مادر گفت: آفرین دخترم، همه ما کوه دنا را مظهر استقامت و پایداری می دانیم، به همین دلیل، تا کودکی می خواهد راه برود، یا به اصطلاح تاتی کند، دستش را می گیریم و می گوییم: دنا، دنا. یعنی چون دنا استوار و سربلند باش . دنا آنقدر برای مردم اینجا باارزش است که روی آن سوگند می خورند. سارا گفت: چطور؟ مادر گفت: می گویند قسم به سه قله دنا (سه قبه).
سارا گفت: کاشکی من به بزرگی دنا بودم و ابرهای آسمان را می دیدم که جلوی سینه ام چون پرهای نرم قو، باد آنها را به حرکت می آورد. مادر گفت: نه دخترم، تو بگو خدایا کمکم کن تا اراده ام را مانند دنا استوار و قوی کنم تا بتوانم دربرابر نامردمی ها و ناملایمات و حوادث روزگار، خود را مقاوم و سرفراز نگهدارم . بله سارا دختر عزیزم، این هم قصه ای که از من خواستی، یادت باشه دخترم این یک قصه بود. سارا آنقدر از قصه خوشش آمد که تند برخاست و نوار موسیقی کوه دنا را روی ضبط صوت گذاشت.
کوه دِنا نَه بِشکَنُم خاکشو بِویِزُم مُشک و عَنبرِش کِنُم، وَه زُلفِ یارُم بریزم
نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.
- 1 نقره داغ ۹۳۰ خودروی متخلف در کهگیلویه و بویراحمد
- 2 وجود ۹۱۲ خانواده دارای فرزند چندقلو در کهگیلویه و بویراحمد
- 3 هزار کنتور برق در کهگیلویه و بویراحمد تا پایان امسال هوشمند میشود
- 4 کاهش بارندگی و آسیب جدی به مزارع کهگیلویه و بویراحمد
- 5 گره کور بلوار جمهوری یاسوج با ورود دستگاه قضایی باز شد
- 6 پیام تبریک نادر منتظریان به فرمانده جديد سپاه استان
- 7 ۶ مجروح در پی تیراندازی در عروسی
- 8 نبود بالگرد مشکل جدی مهار آتشسوزی جنگلهای کهگیلویه و بویراحمد است
-
احترام به مردم به شیوه شبکه دنا! / از غیب شدن مجری تا عدم حضور شهردار یاسوج!
-
مدیرکل میراث فرهنگی: اشیا تاریخی به درستی نگهداری نمیشوند/ برای تکمیل موزه نیاز به اعتبار داریم/ کاروانسرا و بافت تاریخی دهدشت احیا میشوند
-
حضور دو نماینده سابق و اسبق بویراحمد در مراسمهای عمومی/ فعالیتهای انتخاباتی «روشنفکر» و «زارعی» شروع شد؟!
-
کار جالب یک مرکز درمانی در راستای مسئولیت اجتماعی/ «درمانگاه صدرا» جور شهرداری یاسوج را کشید!
-
کمانه سیاست تهاجمی تاجگردون به خودش/ آقای تاجگردون! از صف اول نمایشها بترسید نه از جوانان گچساران و باشت!
-
پیشرفت طرح صنایع پلیمر گچساران از ۴۴ درصد عبور کرد/ جزییات
-
توضیحات فرماندار لنده در خصوص احیای معدن فسفات قیام
-
تشریح جزئیات تسهیلات ودیعه مسکن در کهگیلویه و بویراحمد
-
انتصاب عضو هیئت مدیره شرکت معدنی و صنعتی «گهر زمین»/ عکس و سوابق
-
معاون سیاسی استاندار: استادیوم قلعهرئیسی حدود ۹۰ درصد پیشرفت داشته اما هنوز افتتاح نشده است/ عمر مفید پروژه های نیمه تمام استان در حال از دست رفتن است/ پارسائی: آمده ام به ورزش استان خونی تازه تزریق کنم
نظرات ارسالی 7 نظر
درود بر خانم بویراحمدی با بیان شیرین و دلنشین در وصف استواری و مهربانی دنا و تاثیر آن بر مقاومت مردم این دیار قلم فرسایی کردید
پاسخدرود بر مهربانو سیمین طاهری بویراحمدی مایه افتخار کلک شیرینت مانند همیشه آنچه که تراوش میکند شهد وعسل کوه دنای سرافراز بوده و هست البته این کلک سحرانگیز از بانویی با آن پیشینه که در دامان بزرگمردی نکو نام زنده یاد کی عطا طاهری یگانه به گل عطر آگین گلهای رنگارنگ دنا دور از انتظار نبوده مایه افتخار بودید و هستید ونامتان ویادتان همیشه جاری و ساری خواهد بود و خواهد ماند مانند کی عطا طاهری در آخر به عمد بویراحمدی آورده نشده چون در محدوده نمیگنجد ونمیگنجید پیروز و شاد باشید
پاسخخیلی جذاب بوده. ارزشش داره حداقل روزی یکبار بازخوانی بشه
پاسخادمهای خوب از دیدگاه امام علی علیه السلام در نهج البلاغه مولای متقیان علی علیه السلام در کتاب شریف نهج البلاغه به بررسی صفات ادمهای خوب میپردازد از جمله در مورد افراد ذیل میگوید الف حباب بن ارت؛ از روی میل و رغبت اسلام را اختیار کرد و از روی اطلاعات و آگاهی امر ؛هجرت نمود و به روزی مقرر الهی اکتفا نمود ؛به یاد روز قیامت بود و برای روز حساب کار میکرد و به اندازه روزی خود قناعت میکرد و مجاهدانه زندگی میکرد ؛نسبت به آنچه که داشت قانع بود ؛همواره اهل حساب و کتاب دنیا و آخرت بود و نسبت به خداوند راضی بود.----(حکم ومواعظ-۴۱) ب؛ابوذر غفاری؛ "ابوذر" برای خدا به خشم آمد و امیدش به خدا بود ؛مردم به خاطر دنیایشان از او میترسیدند و او به خاطر دینش از مردممیترسید. جز به حق به هیچ چیز دیگری انس و الفت نداشت و از کارهای باطل و غلط وحشت داشت دنیای مردم (وابستگی به دنیا )را قبول نداشت و از دنیا چیزی را برای خود انتخاب نکرد (نهج البلاغه ص۱۳۰)استدعامندم این مطالب را به دقت مطالعه ودر حد توان در زندگی خود ازاین صفات برخوردار شوید ادامه دارد سید علیرضا خاضع
پاسخاحسنت بر بانوی خاص سیمین طاهری طاس احمدی بهت افتخار میکنم دَیَه عزیزم
پاسخبسیار عالی ،زیباودلنشین بود مرحبا به خانم طاهری موفق وسربلند باشی
پاسخدرود خدا بر این شیر بانو خیلی زیبا و پرمعنی
پاسخ