پرونده ویژه ۱۹ آبان گچساران؛


شریعتی: تلاش کردم صدای فرودستان و بی‌صدایان باشم/ تاریخ را با دیدانتقادی و فارغ از نگاه ایدئولوژیکی بخوانید/ روایت وقایع ۱۹ شهریور تا ۱۹ آبان گچساران/ فیلم

محمدابراهیم شریعتی از بازاریان خوشنام گچساران و فعال در جریان انقلاب در یادداشتی به شرح این ماجرا پرداخته است:

شریعتی: تلاش کردم صدای فرودستان و بی‌صدایان باشم/ تاریخ را با دیدانتقادی و فارغ از نگاه ایدئولوژیکی بخوانید/ روایت وقایع ۱۹ شهریور تا ۱۹ آبان گچساران/ فیلم

افتونیوز| محمدابراهیم شریعتی از بازاریان خوشنام گچساران و فعال در جریان انقلاب ۵۷ در یادداشتی که در اختیار افتونیوز گذاشته به شرح ماجرای مبارزات مردم گچساران با حکومت پهلوی و قیام ۱۹ آبان مسجدشهیدان گچساران پرداخته است:

  به نام خداوند جان و خرد

مردم خوب گچساران، روستاییان زحمتکش و بردبار و جوانان عزیز

 در این ایام که بیش از ۶۰ سال از نود و اندی عمرم را در کنار شما سپری کرده ام، چه قبل از انقلاب و چه بعد از آن نیت، اراده و تلاشم آن بود که تا آنجا که توانایی داشته ام صدای مردم بویژه فرودستان و بی صدایان باشم. از شگفتیهای روزگار آنکه در این ۴۵ ساله فشارها و ناملایمات بیشتری (آنهم نه برای منافع شخصی و بلکه در جهت عموم مردم) از طرف مسئولین محلی بر من وارد شده است.  البته از حق نباید گذشت که در میان مسولین انسان های شریف و بزرگواری هم بوده اند که واقعا خدمتگزار صدیق مردم بوده اند و  حرمت نگه داشته داشته اند و مردم هم به نیکی از آنها یاد می کنند. اگر چه امروز که روایتی دیگر از دوران اتقلاب ۵۷ و پیش از آن در گچساران را باز می گویم، بسیاری از مشکلات و گرفتاری ها بخصوص فقر و بیکاری و مهمتر از همه سایه جنگ بر سر مردم سایه افکنده و در واقع زندگی مردم در ابربحران ها می گذرد، ولی با آمدن پزشکیان نسیم امیدی وزیدن گرفته است (البته اگر تندروهای داخلی و خارجی را بتوان مهار کرد). سخن کوتاه می کنم و با بازخوانی برگی از تاریخ گچساران، توصیه می کنم تاریخ بخوانید آنهم با دید انتقادی، البته نه آن روایتهایی که دستوری و فرمایشی گفته یا نوشته می شود یا آن دسته تاریخ هایی که با نگاه ایدیوژیکی راست و چپ نوشته شده است.  

 از ۱۹ شهریور تا ۱۹ آبان گچساران:

شهرستان گچساران بدلیل وجود معادن نفت یکی از مهمترین مراکز استخراج و بهره برداری نفت کشور به شمار می رود.  از سال ١٣٠٢ مطالعه و سپس اکتشاف به سرعت توسط شرکت نفت انگلیس و ایران انجام شد. واحد بهره‌ برداری شمارهٔ یک گچساران به عنوان بام نفتی ایران روزانه ۱۵۷ هزار بشکه نفت را از ۶۷ حلقه چاه جمع‌آوری و تفکیک می‌کند از طریق تلمبه خانه گوره برای صادرات به پایانه خارک انتقال می‌یابد. همچنین روزانه بیش از ۱۰۴ میلیون فوت مکعب گاز نیز از طریق این واحد به ایستگاه تقویت فشار گاز شماره یک گچساران تحویل می‌شود . شرکت نفت سابق نخستین ادارات  و تاسیسات خود را در گچساران بنیاد نهاد ولی چون جای مناسبی برای توسعه و خانه سازی  جهت سکونت کارکنان صنعت نفت نداشت بعد از ملی شدن صنعت نفت و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲  و تثبیت شرکت نفت انگلیس و ایران، مرکزیت به دوگنبدان منتقل گردید. در آن زمان گچساران و منطقه ی باشت و باوی و همینطوردهدشت و بهمئی (کهگیلویه) از توابع شهرستان بهبهان و جزئی از استان خوزستان بودند. دوگنبدان دهی بیش نبود و بجز محدوده کمی، تمام زمین ها در تصرف شرکت نفت بود. لذا امکان خانه سازی برای مردم نبود . شرکت نفت به سرعت برای کارگران و کارمندان و روسای خود خانه سازی کرد. تعداد زیادی پیمانکار و بنا و کارگر از اطراف به دوگنبدان آمده مشغول شدند. اکثر مردم بومی در خانه های گلی یا گچی محلی به زحمت زندگی می کردند. امکانات زندگی از نظر آب آشامیدنی یا برق و روشنایی یا گاز و سوخت نبود. آب آشامیدنی از چاه دستی که در خانه ها و در نزدیکی چاه فاضل آب بود تامین می شد. هیزم و زغال سوخت اصلی و نسبتا کمیاب بود، چون برای حفظ جنگل ها دولت از ورود هیزم و چوب به شهر جلوگیری می کرد.

بعد از سرکوب غائله و شورش عده ای از خوانین منطقه و دستگیری و اعدام آنها در شیراز و بهبهان ، در سال ۱۳۴۶ رژیم شاه برای پیشگیری از تکرار چنین حوادثی تصمیم گرفت. یاسوج را که دهستانی خان نشین بود تبدیل به شهر کند و آنجا را مرکز فرمانداری کل کهگیلویه و بویراحمد قرار داد.  البته ابتدا گچساران فعلی (دوگنبدان) را مرکز موقت اعلام کرد و با استفاده از امکانات شرکت نفت ادارات کل دایر و مشغول به کار شدند. زمین های شهری متعلق به شرکت نفت بود و بهیچوجه اجازه خانه سازی یا اماکن تجاری داده نمی شد. تا سال ۱۳۴۹ که منصورخان[باشتی] بخشی از اراضی را با بند و بست از شرکت نفت گرفت ، منصورخان کوهپایه های جنوب غربی گچساران که منابع طبیعی هم بود، برای ساخت مسکن بفروش می رساند.

 اگر چه وضعیت شهری دوگنبدان بهتر شده بود و ادارات دولتی مستقر شده بودند و شهرداری برق ضعیفی داشت که فقط شب‌ها نیمه حاله روشن بود. آب لوله کشی هم از یک حلقه چاه تامین می شد که همه توانایی خرید انشعاب را نداشتند. وضعیت بهداشت و رفاه مردم بد بود، این در حالی بود که در همین شهر امکانات رفاهی و خدماتی شرکت نفت مانند آب، برق، گاز، بیمارستان، سینما و .... فقط به کارکنانش اختصاص داشت و غیر شرکت نفتی ها مجاز به برخورداری حتی از سینما و امکانات تفریحی آنجا نبودند. در واقع شهر به دو بخش مجزا و با فاصله زیاد از هم تقسیم شده بود. یکی «شهری» و دیگری «شرکتی» معروف بود. جالب آنکه بخش شرکت نفت هم دو بخش کاملا مجزا و با فاصله زیاد از هم بودند. بخش کارمندی که خانه های ویلایی بزرگ  با فضای سبز وسیع و همه امکانات حتی فروشگاه و باشگاه و بخش کارگری با خانه های کوچک و بدون حیاط. در بخش کارگری بازار کوچکی بود که فروشگاه های آن اجاره داده می شد و هر فروشگاه یک واحد کوچک مسکونی داشت. بخش شرکتی از آب و برق و گاز مجانی برخوردا بود. شهری ها فقط از طریق یک شرکت نفتی میتوانستند از سینما شرکتی استفاده کنند. در سالهای اولیه دهه ۱۳۴۰ گشتی های شرکت از ورود دیگران به بخش کارمندی جلوگیری می کردند. و آنچه که در قسمت شهری آزاد بود دکه های مشروب فروشی، شراب خواری و بد مستی و میدانداری اراذل و اوباش که امنیت مردم را مختل کرده بودند تا جایی که این افراد آشکارا از مردم و بازاریان اخاذی می کردند. فساد اجتماعی به بدترین نوع ابتذال آن رواج داشت .  هیچ کتابخانه، مرکز فرهنگی و مسجدی وجود نداشت. این شیوه مدیریت شهری را انگلیسی ها در دوران حاکمیت شرکت نفت انگلیس و ایران بنا گذاشتند. در واقع شهروندان به درجه ۱ و ۲ تقسیم می شدند. یرواند آبراهامیان در کتاب [کودتا] که در آن به تاریخچه ملی شدن صنعت نفت و رفتار شرکت نفت انگلیس و ایران و همچنین کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ می پرداز، می نویسد : «شرکت نفت از جهاتی دیگر نیز زمینه ساز ناخشنودی عمومی شده بود . بسیاری از کارگران پالایشگاه آبادان در حلبی‌آباد و بسیاری از کارگران میادین نفتی هم در چادرهای صحرایی زندگی می‌کردند. با آبادان همانند یک شهر شرکتی برخورد می‌شد و کارکنان سطوح مختلف آن در محلات خاص و با امکانات خاص جای گرفته بودند. گروهی از کارکنان بریتانیایی طی نامه محرمانه به وزارت امور خارجه از این موضوع شکایت کردند که مدیریت شرکت دیدگاه‌های «نژادپرستانه» دارد. در مورد مسکن کارکنان تبعیض قائل می‌شود و در ۱۵ سال گذشته تنها شمار اندکی از ایرانیان را استخدام کرده است. در حالی که شمار کارکنان اروپایی را به دو برابر رسانده است. پروفسور لارنس الول در کتاب نفت ایران نوشته است که شرکت نفت به نوعی به یک شرکت استعماری شباهت دارد. تفکیک نژادی تقریباً تمام و کمال اجرا می‌شد چه در مسائل عمده نظیر استخدام یا اسکان چه در استفاده از اتوبوس سینما و باشگاه‌ها» (صص۴۵-۴۸). به لحاظ جغراقیایی- اقتصادی از جمله اکتشاف، استخراج و صدور نفت و همچنین شرکتهای نفتی خارجی منطقه گچساران از حساسیت فوق العاده ای برخودار بود. کنترل این منطقه با ساواک پر قدرت گچساران با تعداد زیادی خبرچین در اقشار مختلف اجتماعی صورت می گرفت.  چند ژاندارم همه نظم شهری را با قلدری و اخاذی آنگونه که می خواستند مدیریت می کردند به گونه ای که کوچکترین حرکت آشکار یا مخفی نامطلوبی (از نظر آنها) مخفی نمی ماند. سایه این کنترل شدید اوضاع بسیار بیشتر از واقعیت آن بود. البته این وضعیت در اکثر مناطق نفتخیز کمفرما بود. با این وجود فعالیتهای مذهبی به شکل سنتی بیشتر توسط مهاجران شهرهای دیگر مانند بهبهان و اصفهان جریان داشت و در سالهای پیش از انقلاب بستر مناسب و منحصربفردی برای نهضت فراهم آورد. رویدادهای مهم و تاثیر گذاری که به شکل تظاهرات و اعتراضات در سالهای ۱۳۵۶ تا پیروزی انقلاب بوقوع پیوست و تاثیر زیادی در آگاهی بخشی و جهتگیری اقشار مختلف مردم داشت و در گزارش های ساواک  نیز منعکس شده است، میتواند درس آموز و عبرت انگیز باشد.

دو رویداد مهم و سرنوشت ساز:

فضای عمومی کشور در شهریور ۱۳۵۷ روزهای پر التهاب و پر شوری را تجربه می کرد. تظاهرات پی در پی در شهرهای مختلف با خشونت بی سابقه رژیم شاه مواجه شده بود. فعالیتهای ضد رژیم در تعطیلی دانشگاهها و بعد از ماه رمضان گسترده تر و جدی تر شده بود. در یکی از شبهای ماه رمضان، آقای معلمی واعظ بیت العباس سخنرانی کرد و با هدایت ایشان تعدادی از جوانان تظاهرات همراه با شعارهای تند برگزار کردند.  نماز عید فطر فرصتی فراهم نمود تا اقشار و قومیت های مختلف  گچساران  از پیر و جوان، زن و مرد در کنار هم قرار گیرند و صدای انقلاب رساتر و فراگیر شود. در این ایام نیروهای نظامی ویژه از استانهای خوزستان و فارس به گچساران آمده تا اوضاع را کنترل کنند. برنامه ریزی شده بود که نمازگزاران نماز عید فطر را در خارج از مسجد و فضای باز برگزار کنند. روز عید فطر (۱۶ شهریور) جمعیت زیادی از زن و مرد برای اقامه نماز عید در مسجد صاحب الزمان  و بیت العباس جمع شدند. عده ای از نیروهای مسلح ضد شورش مسجد را محاصره کردند و مانع از حرکت به خارج شهر شدند. در اثر اعتراض مردم و تدبیر دست اندرکاران بشرط آنکه شعار ندهند اجازه حرکت داده شد. نماز عید با جمعیت انبوه و پرشکوه در حاشیه غربی منازل کارگران شرکت نفت توسط آقای معلمی و خطبه خوانی توسط آقای مصباحی مقدم انجام شد. بعد از نماز، عده ای از جوانان با شعار از بیراهه به طرف داخل شهر حرکت کردند. نیروهای نظامی با تعقیب جمعیت و تیراندازی هوائی آنها را متفرق نمودند. به دنبال آن دو نفر از فرهنگیان فعال (آقای تاجگردون و ...) دستگیر و زندانی شدند.

پس از جمعه سیاه تهران در ۱۷ شهریور، سکوت سنگینی همراه با وحشت در شهر حاکم شده بود. در این ایام فرزند سرباز یکی از بازاریان که از دستور تیراندازی به سوی مردم بوشهر سرپیچی کرده بود، توسط فرمانده اش کشته شد. برای بزرگداشت این شهید و شهدای ۱۷ شهریور،مراسمی در مسجدصاحب الزمان اعلام عمومی شد.  .آقای بهبهانی (محمد زید) که نقش بی بدیلی در روشنگری و هدایت انقلاب در گچساران داشت بهمراه چند تن از دانشجویان و بازاریان، برای مراسم برنامه ریزی کردند. ساواک خانواده سرباز را از برگزاری مجلس ختم منع نمود. پارچه نوشته ای توسط زنده یاد شاهپور بهمنی دانشجوی خوش خط دانشگاه شیراز و پسرم در منزل ما (نگارنده) تهیه و مخفیانه به مسجد صاحب الزمان (ع) رسانده شد. حدود ۳۰، ۴۰ نفری از بازاری، دانشجو و دانش آموز در مسجد حاضر شدند. در شبستان بسته شده بود.  خادم مسجد مرتبا اخطار می داد که مسجد را ترک کنید. آقای بهبهانی سخنرانی کوتاهی کردند و به دنبال آن اولین تظاهرات خیابانی در گچساران شکل گرفت. پارچه نوشته توسط همان دو دانشجو پیشاپیش آن جمع کوچک قرار گرفت. بازار از روز ۱۸ شهریور نیمه تعطیل بود. معمولا در عصر روزهای تابستان پیاده رو خیابان ها، محل گشت و گذار مردم بویژه جوانان بود. همه آنها مات و مبهوت این جمع کوچک را نظاره می کردند ولی کسی جرات نمی کرد به جمع بپیوندد. مسیر خیابان شهید بلادیان تا چهار راه و از آنجا تا مسجد شهیدان (شرکت نفت) همراه با شعار در بدون حادثه ای طی شد. مقابل مسجد شهیدان ژاندارم های مسلح با باطوم حمله کردند . جمع متفرق شد. آقای بهبهانی و دو فرزندش، من و پسرم (محمد تقی)، هدف ضرب و شتم قرار گرفتند. استوار ....  رئیس پاسگاه یوزی به دست یقه مرا گرفت و گفت : بکشمت. وقتی به او گفتم  " استوار .... کار رژیم به آخر رسیده اگر می خواهید در این کشور زندگی کنید کاری نکنید که قریباً به دست مردم اعدام شوید " ناگهان شل شد و رفت. دو مامور دیگر آقای بهبهانی و ۳ نفر دیگر را زیر باطوم گرفتند.

در تابستان و پاییز ۵۷ فعالیتهای ضد رژیم به اشکال گوناگون در گچساران ادامه داشت که شرح آنها در نوشتارهای دیگری آمده است. مهمترین رویداد تاثیرگذار که نقطه عطفی در این حرکت بود. واقعه ۱۹ آبان ۵۷ است.

فاجعه ۱۳ آبان دانشگاه تهران و شهادت ۵۷  نفر که اکثر آنها دانشجو و دانش آموزبودند و بیانیه امام، مبارزه اوج گرفت. سخنرانی شاه و جمله معروف " من صدای انقلاب شما را شنیدم " مهر تاییدی بود بر تمامی مخالفتها و مبارزات گذشته. به منظور اعلام حمایت و همبستگی با انقلاب و مبارزات مردم، روز ۱۷ آبان ۵۷ جمعیت زیادی در مسجد صاحب الزمان تجمع و بعد از سخنرانی آقای بهبهانی تظاهرات بزرگی برگزار شد. در پایان، برای روز بعد هم اعلام تظاهرات شد. در این روزها بازار به عنوان مرکز فعالیت اقتصادی شهر تعطیل بود. این موضوع به خاطر نمود عینی مخالفت با رژیم، ساواک و نیروی ضربت اعزامی از اهواز را بشدت عصبانی کرده بود و بهر طریقی سعی می کردند بازاریان را تحت فشار قرار دهند.

  صبح روز ۱۸ آبان جمعیت بیشتری در مسجد و بیرون آن اجتماع کردند. هنوز تظاهرات شروع نشده بود. ناگهان چند تانک و زره پوش و چند کامیون ارتشی که گروهی از افراد بدنام و بزهکار و زنان بدکاره را حمل می کردند مسجد را محاصره کردند. آنها عکس هایی از شاه و ولیعهد را همراه داشتند و شعارهایی به حمایت از شاه سر می دادند. نظامیان نیز با شلیک هوایی با آنها همراهی می کردند. بلند گوی مسجد مرتب اعلام می کرد که مردم با آنها درگیر نشوند. عده ای از این گروه که توسط ژاندارمری محل سازماندهی شده بودند به مردم ناسزا می گفتند و سنگ پرتاب می کردند.  اگر چه عده ای ترسیده بودند ولی این تحرکات اثری نبخشید. پس از آن دو ماشین آتش نشانی شهرداری آمدند تا با آب مردم را متفرق کنند. شاید اولین بار بود که کارگران آتش نشانی از این وسیله استفاده می کردند، چون با باز شدن شیر آب، دو کارگر که سر شیلنگ را بطرف مردم گرفته بودند با فشار آب نقش بر زمین شدند و یکی از آنها مجروح شد. هنگام ظهر تجمع پایان یافت و بعدازظهر  در مسجد شرکت نفت (شهیدان کنونی)ادامه یافت.  هدف از این تجمع ها اطلاع رسانی، تقویت روحیه و همبستگی و اعلام مخالفت با رژیم بود. این اتفاق در روز بعد هم تکرار شد. جمع زیادی روز ۱۹ آبان ۱۳۵۷در مسجد شرکت نفت و بیرون آن حاضرشدند. کارگرانی که در شرکتهای بزرگ نفتی خارجی کار می کردند هم به جمع اعتصاب کنندگان پیوسته بودند. شعارها  هر لحظه تندتر و رساتر می شد. عده ای از پیشکسوتان در شبستان مسجد مشغول تهیه تلگرام هایی به مراجع بودند. گروه ضربت مسجد و جمعیت را محاصره و تهدید کردند که متفرق شوید . ناگهان با دستور فرمانده گروه ضربت به روی مردم آتش گشودند. جوانان زیادی که جلوی درب ورودی مسجد  بودند به داخل هجوم آوردند. امیر حسین کیامرثی جوان کارگر همانجا تیر خورد و به شهادت رسید. گلوله ای از درب کوچک مسجد عبور کرد و فاصله زیادی را طی کرد و در شبستان به سید نجف بلادیان اصابت کرد.  غریب پرویزی (کارگر)، مذکور پارسی (دانشجو)، محمد فراشبندی (دانش آموز) و حسین امینی (دانش آموز) نیز در آن روز به شهادت رسیدند. جوانانی که این صحنه و جنایت دلخراش را دیدند تحریک شدند و به شرکت های آمریکایی و چند ملیتی حمله نموده دفاتر و ماشینهای آنها را به آتش کشیدند. بانک صادرات و سینما و اماکن مشروب فروشی و مشروب خوری را تخریب و آتش زدند. مأمورین در تعقیب آنها چند نفر را زخمی کردند شهر یکپارچه درشیون و عزا فرو رفت. مردم وحشت زده شدند. تیمسار نصیری فرماندار نظامی گچساران در شهرحکومت نظامی اعلام کرد. تانکها و زره پوشها همه چهار راهها  و اماکن حساس شهر و شرکت نفت به محاصره درآمد. نفربرهای مسلسل دار با نیروهای ضد شورش در رفت و آمد بودند. ۹ نفر از بازاریان، آقای جزایری امام جماعت مسجد شهیدان و فرزندش، آقای بهبهانی و من دستگیر و روانه زندان کارون اهواز شدیم. در همین ایام بود که  کارکنان صنعت نفت دست از کار کشیدند .

سخن پایانی:

اگر چه اکثریت جمعیت شهر به دو قوم لر و ترک اختصاص دارد ولی مهاجران شهرهای بهبهان و اصفهان از دیر باز حتی زمان گچساران قدیم نقش بی بدیلی در فرهنگ و اقتصاد جامعه شهری داشته اند. اولین شهدای گچساران از این چند گروه اجتماعی و شغلی بوده اند. در ترکیب زندانی های (زندان کارون اهواز) آن ایام هم میتوان این تنوع را مشاهده کرد. این موضوع نشانگر اتحاد و همبستگی این جامعه در دوران انقلاب بوده است. این پدیده، اگر به درستی مدیریت شود، میتواند دستمایه سرمایه اجتماعی این شهر شود، سرمایه ای که در چند دهه های اخیر متزلل شده و در این زمان بشدت به آن نیازمندیم. باید درسی باشد برای همه مردم بویژه گروههای مرجع جامعه، مانند نمایندگان مجلس، شورای شهر، مدیران و مسولان شهر و استان. امتیاز دادن به یک شهر در استان یا به گروهی از جامعه که با روح قانون اساسی و حقوق شهروندی مورد نظر این دولت مغایرت دارد، نه صواب است و نه ثواب. مطمئنا قانونمداری، و مقدم بر همه توسط دستگاههای حکومتی، مانع بروز و ظهور عصبیت ها و گرایش ها در جامعه خواهد بود و رشد و شکوفائی جامعه را در پی خواهد داشت.  

محمد ابراهیم شریعتی

۱۹ آبان ۱۴۰۳



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 0 نظر

شما اولین نظر دهنده باشید!

سایر اخبار
برگزدیدها