-
از همدلی تا امید آفرینی؛ روایت هفته دولت ۱۴۰۴ در کهگیلویه وبویراحمد
ادریس کشاورز -
مردم آزاری با هندوانههای شیرین
پیام واحد -
فریادی از دل دیشموک/ مرثیهای برای یک خانواده بیبضاعت+ فیلم
علی سینا رخشنده مند -
چرا مدیران جامانده از دولت قبل هنوز بر مسندند؟ / بیمه سلامت و پرسشهای بیپاسخ مردم و کارشناسان امر
علی صاحبی -
«در دفاع از پزشکیان»
علیرضا کفایی -
سید سعادت حسینپور خطاب به تاجگردون: آینده جوانان گچساران و باشت را ارزان نفروش، چرا بدنبال رنگ کردن گنجشک و بجای قناری فروختن هستید؟
یادداشت مخاطبان -
گذری برروزهای طلایی حاکم براستادیوم نوستالوژی ازادی دهدشت ویادی از رفیقان سفرکرده
سید ابوصالح دانشفر -
کهگیلویه و بویراحمد: زخمهایی عمیقتر از یک روز تعطیلی!
سعید صفا دوست -
فریاد بیآبی در چهار شهر کهگیلویه
سید آیت شفایی -
پروژههای کلنگی!؟ چرا هیچ طرحی برای افتتاح در هفته دولت نیست؟/ به بهانه عرایض نماینده کهگیلویه در شورای اداری استان
علی صاحبی
یادداشتی از هجیر تشکری؛
دیدهبان
«هدایتالله دیدبان» رسالت سبز و سرفرازانهی خود را بدواً با تقدیمِ جوانی و بعداً پیشکش جانش به جنگل و جلگه به پایان برد. مرگی سرخ در راهی سبز. او هوای زمین را داشت و حالا آسمانی شد.

“هجیر تشکری” در یادداشتی نوشت:
بر قلّه ایستادم.
آغوش باز کردم.
تن را به باد صبح،
جان را به آفتاب سپردم.
روح ِ یگانگی
با مهر، با سپهر،
با سنگ، با نسیم،
با آب، با گیاه،
در تار و پود من جریان یافت!
موجی لطیف، بافته از جوهر ِ جهان،
تا عمقِ هفت پردهی تن را ز هم شکافت.
«من» را ز تن ربود!
«ما» ماند،
راه یافته در جاودانگی!
و سلام بر «زاگرس» خستهجانِ شکستهدل!
گفتهاند هر کسی آنگونه میمیرد که زندگی میکند. و درست گفتهاند. او صلیبش را بر پشت داشت و جانش را بر دوش میکشید. وینک، بسا آرزو که خاک شدست! زیستبوم ایران باز هم غمزده و غصهدار شد. خزان با گندمزاران گرمسیر گرم گرفت و خائیز در خرداد پاییز شد. پدر پرندگان و ناجی درندگان طعمهی طعم و تیر زهرآگین آدمی و طمع و درندگی همنوع خود شد. و همتبار؛ و همزبان؛ و همولایتی! صفیر گلوله بر درّه طنین افکند. جنگل در خون نشست. کمرِ کوه شکست. «گشت غمناک دل و جان عقاب؛ کبک، در دامن خاری آویخت؛ مار پیچید و به سوراخ گریخت؛ آهو استاد و نگه کرد و رمید؛ دشت را خط غباری بکشید؛ لیک صیاد سر دیگر داشت!» آمده بود تا خون دیدهبان دشت را در طشت بریزد! به شکار انسان آمده بود. نه هر آدمیزاده از دَد به است! صد رحمت به مور و مار! به آن افعی که او در طبیعت رهایش کرد. که دد ز آدمیزادهی بد به است!
کوهمردی که جانش برای جنگل میسوخت و قلبش برای قلّهها میتپید و دستش مرهم آهوها بود و پایش به پای بلوطها میرفت، و چشمش گلها را میپایید، دیوانهوار گلولهباران شد. دردا و دریغا که در این بازی خونین، او گل کاشت، امّا گلوله برداشت!
در سپهر فرهنگی و بستر تاریخی ما، این گونه میراندن، شرمآور و ننگین است. و رسوایی و روسیاهیست. گفت آخر از خدا شرمی بدار! شاید امثال این مرگ، تأمل در «تئودیسه» را فرایادمان آورد.
«هدایتالله دیدبان» رسالت سبز و سرفرازانهی خود را بدواً با تقدیمِ جوانی و بعداً پیشکش جانش به جنگل و جلگه به پایان برد. مرگی سرخ در راهی سبز. او هوای زمین را داشت و حالا آسمانی شد. آسمان نیز هوای او را دارد؛ که اگر نداشت چنین سخاوتمندانه جان شیدا و روح آبگونش را در آغوش نمیکشید.
او غمخوار و غمگسار طبیعت بود. با اذان باد بیدار میشد. با لالایی باران میخوابید. با «جَفت» موهایش را رنگ میکرد. «با کوه حرف میزد.» با درخت سخن میگفت. در دشت میگشت. با کبک میرقصید. از قفس بیزار بود. بال در بال «دال» داشت. از پرواز عقاب جان میگرفت. با پر پرندگان مینوشت؛ و «از بوی میخکهای باران خورده سرمست» میشد. او با طبیعت که مادر آدمیست، اینهمانی داشت. آری، او تیماردار مادری رنجور بود. و حالا فرزندان طبیعت، بچّهآهوهای سیهچشم و کفتران شاد و جغدهای شنگ خائیز یتیم و غمین شدهاند.
خوشا مردن، خوشا از عاشقی مردن. بلاشک او روزگاری عاشق بودهست. که در دشت، خرگوش خواب داشت و خواب خرگوش به خواب یار میمانست. و در کوه، آهو ناز داشت و خال آهو به خال یار میمانست. و در باغ، قمری تاب داشت و چرخ قمری به چرخ یار میمانست. و در قلّه عقاب «چال» داشت و چنگ عقاب به چنگ یار میماند هنوز! و مگر میتوان عاشق نبود امّا این همه عشق به زیستگاه خود و رستنگاه گُل داشت؟!
باری، اروپاییها اخیراً (از سال ۲۰۰۴) اماکنی به نام «کافههای مرگ» تأسیس کردهاند! این ایده را نخستین بار جامعهشناس و انسانشناس سوئیسی «برنارد کرتاز» مطرح کرد. «کافۀ مرگ محلی است که افراد در آن گرد هم میآیند…و دربارۀ مرگ صحبت میکنند.»
(سوگ: بهایی که برای عشق میپردازیم، سوِند برینکمن، ترجمهی علی کریمی، ترجمان علوم انسانی، ص ۳۵)
حالا که زندگی در زاگرس به تعویق افتاده و داس مرگ به دست ماست، بیایید زیر بلوطهای خائیز «کپر مرگ» بزنیم و بر دیدهبانانِ ستمدیده و رنجکشیده و مقتول زاگرس و «البرز» زار زار بگرییم. شاید این سوگ اندکی از اندوه و داغ ما بکاهد. «اگر قرار باشد فلسفه تسلایی به ارمغان بیاورد، چنین تسلایی نه در کشتنِ سوگ، بلکه در این است که یاد بگیریم به طریقی شایسته و بایسته سوگواری کنیم.» (زندگی دشوار است: کیرن سیتا، ترجمهی حامد قدیری، ترجمان علوم انسانی، ص ۸۸)
جای خالی «دیدبان» تا همیشه در زاگرس خالی خواهد ماند. جایش سرسبز. «دنیس رایلی» شاعر به هنگام مرگِ ناگهانی پسرش از آشفتگیهای موقت سوگ نوشته بود: «من او را نه یک مُرده، بلکه صرفاً یک «رفته» حساب میکنم.» (پیشین، ص ۹۲)
او به وصل رسیده بود و حالا به قتل صرفاً رهید! او نه مُرده، که تنها، رفته است. خون بر خاک ریختهی او «گویاترین حماسهی پیروزی» گُل است. بر گور او بلوطی بکارید تا پرندگان هر صبح بر مزارش جیک جیک کنند و او جان جان بگوید و روحش شاد و آزاد و تازهتر شود.
نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.
- 1 متلاشی شدن باند حفاری غیرمجاز در یاسوج/ یک تبعه بیگانه دستگیر شد
- 2 بلکو محلهای فراموشدشده در سایه بیتوجهی مدیران شهری؛ روایتی تلخ از زندگی در حاشیه توسعه/+تصاویر
- 3 وعدههای نافرجام؛ ۱۷ سال انتظار بیپایان برای افتتاح تالار فرهنگ و هنر یاسوج
- 4 آتشسوزی منزل مسکونی در دهدشت؛ فاجعهای که ماینرهای غیرمجاز رقم زدند
- 5 افتتاح و کلنگزنی ۷۴ پروژه آب و فاضلاب در کهگیلویه و بویراحمد
- 6 مشکل توزیع کود یارانهای در کهگیلویه و بویراحمد مرتفع شد
- 7 کاهش ۱۸ درصدی سرقت در کهگیلویه
- 8 شهرک صنعتی خورشیدی در کهگیلویه و بویراحمد افتتاح می شود
-
آیا شورای شهر یاسوج منحل میشود؟! / واکنش رییس شورا/ قانون چه میگوید؟
-
سرپرست معاونت جوانان اداره کل ورزش و جوانان استان منصوب شد+ عکس
-
پایان انتظار طولانی؛ نخستین استخر تخصصی بانوان گچساران افتتاح شد
-
مجتمع خیرساز آموزشی و درمانی دندانپزشکی گچساران افتتاح شد/ تصاویر
-
با حضور استاندار: ۹۵ پروژه عمرانی در شهرستان گچساران افتتاح و کلنگزنی شد
-
رئیس شبکه دامپزشکی کهگیلویه منصوب شد/ جزییات
-
ابهامات برگزاری مزایده نمایشگاه پاییزه اتاق اصناف یاسوج/ دفتر نماینده بویراحمد شفافسازی کند
-
حمایت قاطع جبهه اصلاحات کهگیلویه و بویراحمد از مواضع جبهه اصلاحات ایران/ مخالفان بیانیه بیشترین هزینه را بر مردم و کشور تحمیل کردهاند/ تعامل سازنده با جهان بر اساس منافع ملی راه برون از مشکلات است
-
افتتاح و کلنگزنی ۵۱ پروژه بزرگ راهداری و حملونقل جادهای کهگیلویه و بویراحمد در هفته دولت با اعتباری بالغ بر ۲ هزار و ۲۶۰ میلیارد تومان
-
۱۹۰ پروژه نهضت مدرسهسازی در کهگیلویه و بویراحمد در حال اجراست
نظرات ارسالی 5 نظر
درودبردکترهجیرتشکری ورحمت خدابه هدایت دیده بان که جانش به طبیعت زاگرسی گره خورد وجانش رادراین راستا تقدیم جامعه کرد آیامامردم نسبت به این شهید راه زندگی همه وظیفه خودرامیشناسیم.وبدرستی دیده بان زنده است چون خونش فدای رفاه جامعه شد ومابایدقدردان این شهداباشیم
پاسخایشان و امثالهم جز نوشتن الکی کاری بلد نیستند.
عظمت درقلم تان رسانی و شیوایی دربیان تان درخصوص فضایل وشخصیت حقیقی و حقوقی این حافظ امنیت قلعه حیوانات موجودات زنده ای که به انسان ها ی دارای روح زنده زندگی و سخن می گویند فهم و درک این موضوع را شهید حامی وناجی موجودات درک می کند ولاغیر دکتر تشکری شخصیتی فهیم دانا واگاه در موضوعات مختلف روایتگر خوبی است البته قلم وقدم این بزرگوار همیشه دردابره انصاف بوده
پاسخآقای تشکری سلام این نوشته هم مثل حمایت پشت پرده ات از روشنفکر در انتخابات بی محتوا است. بازی با کلمات دیگر در ذهنمردم اثری ندارد
پاسخواسه امثال جنابعالی که مغرضانه جواب میدین چه فرقی میکنه که چی مینویسه؟ هر متن دیگری هم مینوشتند باز هم همین گونه پاسخ میدادین