مدیر یا بلاگر اینستاگرام؟/ مرز نازک مدیریت و نمایش در کهگیلویه و بویراحمد

در سال‌های اخیر، پلتفرم اینستاگرام در استان کهگیلویه و بویراحمد به ابزار غالبی برای ارتباط میان مدیران و مردم تبدیل شده است؛ روندی که می‌توان آن را به نوعی تقلید رسانه‌ای از سبک رفتاری غلامرضا تاجگردون، نماینده مردم گچساران و باشت دانست. او نخستین کسی بود که با قدرت رسانه‌ای، به‌ویژه در فضای مجازی، توانست مسیر جدیدی در نوع ارتباط با افکار عمومی تعریف کند.

مدیر یا بلاگر اینستاگرام؟/ مرز نازک مدیریت و نمایش در کهگیلویه و بویراحمد

افتونیوز| در سال‌های اخیر، پلتفرم اینستاگرام در استان کهگیلویه و بویراحمد به ابزار غالبی برای ارتباط میان مدیران و مردم تبدیل شده است؛ روندی که می‌توان آن را به نوعی تقلید رسانه‌ای از سبک رفتاری غلامرضا تاجگردون، نماینده مردم گچساران و باشت دانست. او نخستین کسی بود که با قدرت رسانه‌ای، به‌ویژه در فضای مجازی، توانست مسیر جدیدی در نوع ارتباط با افکار عمومی تعریف کند.

استفاده از شبکه‌های اجتماعی در دنیای امروز، یک ضرورت غیرقابل انکار است. در عصری که سرعت بر همه‌چیز پیشی گرفته، مدیران ناگزیرند برای ارتباط با مردم از تمام ظرفیت‌های رسانه‌ای بهره بگیرند؛ اما آنچه نگران‌کننده است، عبور از مرز تعادل و ورود به عرصه‌ای است که در آن، «پاسخگویی» به «نمایشگری» تقلیل می‌یابد.

آنچه امروز در میان بسیاری از مدیران استان دیده می‌شود، نه استفاده از اینستاگرام برای شفاف‌سازی عملکرد و ارتباط واقعی با مردم، بلکه بدل شدن آن به ویترینی پر زرق و برق از پست‌های تبلیغاتی، سلفی‌های مهندسی‌شده، و متونی احساسی است که اغلب بیشتر به «دل‌نوشته» می‌ماند تا پاسخ به مطالبات مردم.

پیج‌های شخصی مدیران با ظاهر حرفه‌ای، عکاسان همراه در بازدیدها، و پست‌هایی که گاه بیش از عملکرد، بر جلب توجه متمرکزند، نشان می‌دهد که رسانه‌های اجتماعی به‌جای آنکه بازتاب واقعیت‌های میدانی باشند، تبدیل به ابزار ساخت چهره‌ای مردمی از مدیران شده‌اند. این اتفاق نه تنها موجب فاصله گرفتن از واقعیات جامعه، بلکه باعث بی‌اعتمادی عمومی نیز می‌شود.

در مواردی، مدیران در مواجهه با نقدهای عمومی به‌جای پاسخ مستدل و منطقی، پناه می‌برند به مظلوم‌نمایی در یک پست اینستاگرامی؛ گویی قرار است افکار عمومی با چند جمله احساسی اقناع شود. این رفتارها بیش از هر چیز، نشان‌دهنده‌ی ضعف در مدیریت بحران و گریز از مسئولیت‌پذیری است.

از سوی دیگر، سلفی‌های پرشمار با کودکان یا شهروندان در مناطق محروم، که گاه با کپشن‌های احساسی همراه می‌شوند، بیش از آنکه نماد ارتباط صادقانه با مردم باشند، مصداقی از بهره‌برداری رسانه‌ای از اعتماد عمومی به شمار می‌روند. این رقابت رسانه‌ای میان مدیران، در نهایت به رقابتی ناسالم و غیرسازنده منتهی می‌شود.

باید پذیرفت که در دنیای امروز، فاصله میان یک مدیر و یک بلاگر سیاسی بسیار باریک است. اگر مدیران نتوانند مرز میان مسئولیت‌پذیری و نمایشگری را به درستی ترسیم کنند، ناگزیر در بلندمدت با چالش‌هایی جدی مواجه خواهند شد؛ چالش‌هایی که ریشه در از بین رفتن اعتماد عمومی و تهی شدن مفهوم پاسخگویی دارد.

در میان این فضای خاکستری، البته نباید از مدیرانی که با درک درست از ابزار رسانه، به تعادلی منطقی در استفاده از اینستاگرام رسیده‌اند، غافل شد. آنان که میان خودنمایی و اطلاع‌رسانی مرز قائل شده‌اند، توانسته‌اند از ظرفیت شبکه‌های اجتماعی به‌عنوان پلی برای شنیدن، پاسخ دادن، و پیگیری مشکلات استفاده کنند.

زمان آن رسیده است که مدیران استان نگاهی دوباره به نقش خود، انتظارات مردم و ابزارهایی که در اختیار دارند داشته باشند؛ و از خود بپرسند: آیا ما در حال مدیریت هستیم یا فقط مشغول بلاگری هستیم؟



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 0 نظر

شما اولین نظر دهنده باشید!

سایر اخبار
برگزدیدها