سدهای ماندگان و خرسان ۳؛ زخم تازه بر تن استان خاموش

اجرای این طرح‌ها یعنی غرق‌شدن جنگل‌های بلوط هزاران‌ساله، نابودی بسترهای آبی، کوچ اجباری روستاها، از بین رفتن زمین‌های کشاورزی و دامداری، و تخریب هویت تاریخی مناطقی که ریشه‌های مردم در آن تنیده شده است. اما شاید تلخ‌تر از همه، احساس عمیق تحقیر باشد؛ اینکه حتی برای سرنوشت خانه و زمین ما، از خود ما نمی‌پرسند.

سدهای ماندگان و خرسان ۳؛ زخم تازه بر تن استان خاموش

افتونیوز| سید آیت شفایی‌ در یادداشتی نوشت:

سال‌هاست کهگیلویه و بویراحمد تاوان تصمیم‌هایی را می‌دهد که در جایی دور از این خاک گرفته می‌شود. امروز نیز همان ماجرا تکرار شده است؛ سدهای ماندگان و خرسان ۳ قرار است بدون مجوز محیط‌زیستی، بدون مشارکت مردم و بدون یک گفت‌وگوی واقعی با نخبگان و دانشگاه، بر سر این استان تحمیل شوند. طرح‌هایی که نه «توسعه» می‌آورند و نه «عدالت»، بلکه نماد نوعی بی‌توجهی تاریخی به حقوق مردم این سرزمین‌اند.

این سدها فقط پروژه عمرانی نیستند؛ نماد بی‌عدالتی‌اند.

نمادی از اینکه منابع استان باید برود، اما خود مردم هیچ سهمی از توسعه ندارند.

نمادی از اینکه درِ اتاق‌های تصمیم‌گیری بسته است و صدای مردم شنیده نمی‌شود.

اجرای این طرح‌ها یعنی غرق‌شدن جنگل‌های بلوط هزاران‌ساله، نابودی بسترهای آبی، کوچ اجباری روستاها، از بین رفتن زمین‌های کشاورزی و دامداری، و تخریب هویت تاریخی مناطقی که ریشه‌های مردم در آن تنیده شده است. اما شاید تلخ‌تر از همه، احساس عمیق تحقیر باشد؛ اینکه حتی برای سرنوشت خانه و زمین ما، از خود ما نمی‌پرسند.

نبود استاندار بومی و ضعف مدیریت استانی این زخم را عمیق‌تر کرده است.

وقتی مدیری از دل همین مردم نباشد، درد آنها را نمی‌فهمد؛

و وقتی مدیریت ضعیف باشد، استان در برابر پروژه‌های فرادستی بی‌دفاع می‌ماند.

در چنین شرایطی، طبیعی است که مردم احساس کنند بار دیگر کنار گذاشته شده‌اند.

اعتراض‌های اخیر یاسوج فقط واکنش به یک سد نبود؛

فریاد نسلی بود که دیگر نمی‌خواهد در حاشیه بماند.

اعتراض به سال‌ها نادیده‌گرفتن.

اعتراض به این نگاه که استان فقط «منبع تأمین» است؛

منبع جنگل، منبع آب، منبع طبیعت…

اما نه منبع تصمیم، نه منبع قدرت.

 

پیشنهادها و مطالبه‌های صریح مردم استان

برای عبور از این بحران، راه روشن است:

۱. صدای مردم شنیده شود.

نه در یک گزارش صوری، بلکه در قلب تصمیم‌گیری.

تشکیل نشست عمومی با حضور دانشگاه یاسوج، کارشناسان مستقل، فعالان محیط‌زیست و مردم محلی باید فوراً انجام شود. تصمیم درباره آینده این استان بدون مردم، فاقد مشروعیت است.

 

۲. تغییر استاندار، یک ضرورت برای آرام‌سازی فضای اجتماعی است.

استان نیاز به مدیری بومی، مقتدر و آشنا با درد مردم دارد؛ مدیری که بتواند در برابر فشارهای سیاسی بایستد و منافع استان را مطالبه کند.

تغییر استاندار مطالبه سیاسی نیست؛ نسخه‌ای برای ترمیم اعتماد مردم است.

۳. توقف فوری پروژه‌ها تا زمان صدور مجوز محیط‌زیستی.

اجرای طرح بدون مجوز، تخلف از قانون و تهدیدی برای امنیت زیست‌محیطی است.

تا تکمیل مطالعات شفاف، هیچ کار عمرانی نباید ادامه یابد.

۴. تشکیل «کمیته حقیقت‌یاب استان».

کمیته‌ای مردمی–تخصصی برای بررسی پیامدهای انسانی، تخریب‌های طبیعی، وضعیت آثار باستانی و منافع پشت‌پرده پروژه.

مردم حق دارند بدانند چه چیزی قرار است فدا شود و چه کسانی سود می‌برند.

۵. تضمین کتبی و رسمی درباره سهم استان از منافع آبی.

هیچ طرحی که منجر به انتقال آب بدون سهم مردم باشد، قابل قبول نیست.

توسعه بدون عدالت، نامش توسعه نیست.

۶. انتشار عمومی و کامل تمام قراردادها و مطالعات فنی.

شفافیت، تنها راه جلوگیری از تنش اجتماعی است.

مردم باید بدانند چه امضاهایی پای این طرح است و چه خطراتی پنهان شده.

۷. احترام به احساسات مردم؛ نه برخورد امنیتی، نه بی‌اعتنایی.

اعتراض مردم امنیتی نیست؛ فریاد حق‌خواهی و دفاع از زیست‌بوم خود است.

احترام به مردم، آغاز آرامش است.

جمع‌بندی

سدهای ماندگان و خرسان ۳ تنها یک پروژه عمرانی نیستند؛

یک آزمون هستند.

آزمونی برای سنجش اینکه آیا صدای مردم این استان به رسمیت شناخته می‌شود یا نه.

آیا محیط‌زیست ارزش دارد یا نه.

آیا مدیریت استان برای مردم است یا نه.

 

اگر این سدها ساخته شوند، فقط خاک و رود و درخت را نمی‌برند؛

اعتماد مردم را هم با خود خواهند برد.

 



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 0 نظر

شما اولین نظر دهنده باشید!

سایر اخبار
برگزدیدها