خبرنگار جنجالی به عرصه رقابتهای شورای شهر می‌آید/عکاشه: سیاست زینل‌زاده تقویت طبقه مرفه جامعه گچسارانی بود

خبرنگار جنجالی به عرصه رقابتهای شورای شهر می‌آید/عکاشه: سیاست زینل‌زاده تقویت طبقه مرفه جامعه گچسارانی بود

قرار نیست حتی در این برهه از زمان نیز از رفتارهای غیرمتعارفش دست بردارد.

انتخاب یک محیط شلوغ که محفل جوانان است و مصاحبه در حضور آنها از آن دسته کارهائی است که فقط از او برمی آید. انتخاب مکان مصاحبه از او بود ولی هرچه کرد نگذاشتیم از زیر شلاق سوالات مان دربرود. او مانند همیشه آرام بود و البته جسور در گفتار.

بهنام عکاشه در یک قهوه خانه کاملا گچسارانی به همه سوالات ما پاسخ داد و البته برخی را به زمان انتخابات موکول نمود. چون به گفته خودش امکان برداشت تبلیغاتی از سخنانش می رفت. البته او آف رکورد می داد و ما فقط گوش می دادیم.

** سلام. شنیده شده این دوره کاندیدای شورای شهر هستید؟ سلام. شنیدن کی بود مانند دیدن. بله به احتمال زیاد این دوره خود را در معرض داوری گچسارانی ها قرار می دهم.

** پس همین است که این روزها به شورای شهر و شهردار گیر می دهی؟ توی دعوا حلوا که خیرات نمی کنند. اصولا هیچ گاه مجیزگوی کسی نبوده و نخواهم بود. همه بزرگان وقت انتخابات نقد می شوند. آقای روحانی هم وقت انتخابات در حال نقد شدن است، همانطور که پیش از او اقای احمدی نژاد شد. پس چیز عجیبی نیست و آقایان در شورا و شهرداری هم باید ظرفیت خود را بالا ببرند. تا دوماه دیگر خیلی چیزها مطرح می شود که دوستان فکرش را هم نمی کنند. پس باید منتظر ماند و دید. حداقل من چیزهای زیادی برای ارائه دارم تا مردم دقیق تر قضاوت نمایند.

** ولی شما همواره از انتخاب آقای زینل زاده حمایت کرده ای و در موضوع پتروشیمی و استعفا طرف ایشان را گرفتی. حالا چه شده است؟ سوالات که مطرح شد پاسخ این سوال هم در آن هم در عرایضم مستتر است. ببینید من از روز انتخاب شهردار در جریان همه امور بوده و حامی ایشان هم بودم به عکس شورای شهر، از سفر مالزی که فکر کنم در اوایل شروع به کارشان بود منتقدشان شدم. چون متوجه شدم روند کار در مسیر خوبی نیست.

** چرا مگر شورا چه باید می کرد که نکرد؟ اولا در شورای شهر انسان هائی خوب از رسته های اجتماعی و صنفی قابل احترام حضور دارند که همگی از دوستان من بوده و حساب عملکرد آنها را نمی توان در یک رده قرار داد. آنچه ما می گوئیم و زمان انتخابات قطعا شفاف تر خواهد شد آن چیزی است که درون این سیستم متبلور شد و برآیندی از عملکرد کلیت شورا می باشد و اگر قرار باشد نمره بدهیم از نمره خوب تا ضعیف داریم ولی اینجا شوراست که نقد می شود. همین گونه هم در سامانه شهرداری قرار نیست اگر بگوئیم فسادی بوده فقط یک نفر مقصر است. در همه چیز همه مقصرند. اینکه بگوئیم همه کارهای خوب را من کرده ام ولی در مصائب انسان های گرفتار را تنها گذاشته و خود جار بزنیم که فلان شد و بهمان، روش جوانمردانه ای نیست و در آینده گریبانگیر همه مان خواهد شد. اما به سوال شما برگردیم. شورا در انتخاب شهردار خوب عمل کرد. درست است که انتخاب زینل زاده در واقع پاسخی بود به بزرگنمائی نقش اصولگرایان در معرفی مهندس رحمانی در رسانه ها، ولی به هر حال انتخاب خوبی در آن برهه بود.

** شائبه تخلف در انتخاب شهردار چه بود؟ ببینید مهم نیست که چگونه به مکانیسم انتخاب شهردار رسیدند. درست است که روند چندان مطابق قانون نبود ولی به هرحال توافق بود و همه نیز پذیرفتند. شاید اگر مر قانون را می خواستند مکانیسم انتخاب این گونه نبود. اگرچه کسانی که در فضای آن زمان بودند می دانند که با هر مکانیسمی زینل زاده بیرون می آمد.

** چرا؟ چون آقای تاجگردون حامی ایشان بود؟ خیر. هیچ قرینه ای دال بر حمایت آقای تاجگردون نبود. واضح است که انتخاب آقای تاجگردون بین رحمانی که گزینه بسیار خوبی بود و زینل زاده نمی توانست جز همانی باشد که می بینیم ولی واقعا تلاشی صورت نگرفت. فقط ساعاتی قبل از انتخاب شهردار، تماسی از سوی یکی از حلقه پیرامون ایشان با قشقائی گرفته شد که در انتخاب نهائی هم چندان موثر نبود.

** ولی آقای مهندس زینل زاده شرطش برای پذیرش شهرداری رای 9 نفر شورا بود. پس چرا پذیرفت؟ اتفاقا من نظر دیگری دارم. آقای زینل زاده این را برای آن گفتند که بتوانند آرا را جمع کنند ولی سیاست غلطی بود، چون شاید اگر این را نمی گفتند جناح اقلیت که فکر می کرد ایشان رای لازم را دارد به خاطر رعایت حرمت های فامیلی، طایفه ای و سیاسی رای می داد. به هرحال کار ایشان نوعی سیاسی بازی بود و البته پذیرش شهرداری با 6 رای هم تصمیمی منطقی از سوی زینل زاده بود.

** شما در آن برهه حامی آقای قاضی فر بودید؟ من از کسی حمایت نکردم چون امکانش را نداشتم. ولی اصولا معتقد به حفظ وضع موجود تا رسیدن به وضع مطلوب هستم و آقای قاضی فر هم علیرغم کمبودها بالنسبه عملکرد خوبی از خود به جا گذاشت. اگر به عقب بازگردیم می بینیم هر انتقادی به عملکرد ایشان بوده در دوره جدید هم شاید بدتر می شود. منتها اشکال قاضی فر این بود که به تقابل با جریان حاکم آن هم در اوج قدرتش روی آورد.

** فکر نمی کنید انتقادهای اخیرتان از مهندس زینل زاده در نگاه فامیل و طایفه اش به شما تاثیر داشته باشد؟ من مثل شما فکر نمی کنم. شما بینید موافق و مخالف ایشان که از چه طیفی بودند؟ بلوطی کیسفی، قشقائی و حیدری ترک زبان، ناصحفرد لاری، رضائی سادات برمامیون و اسدپور گوروئی هیچ کدام گرمسیری نبودند. ولی آقای بخشائی که با ایشان نسبت داشت و آقای شکوهی که هم خط ایشان بود و مهم تر از همه، مرحوم خان پایه که آن روزها لیدر جریان اقلیت شورا بود و از لحاظ طایفه ای و سیاسی بیشترین تعلق خاطر را به مهندس زینل زاده داشت، به درستی منافع جریان را به منافع گذرا ترجیح دادند علاوه بر اینکه مرحوم خان پایه فردی کیاس بود و انتخاب های بعدی شهردار نشان داد هنوز دود از کنده بلند می شود. مرحوم خان پایه هنگام وفات به محبوبیتی دوچندان دست یافته بود. دوم اینکه من منتقد هستم و هیچ تعلق خاطری و منفعتی را به مصالح شهرم و مردمانش ترجیح نمی دهم.

** دلیل اختلافات در شورای شهر چه بود؟ به جز دلایل سیاسی و منافع فردی و جریانی، متاسفانه این دوره شورا، بیشترین آسیب را از مسائلی غیراداری و بیرون از شورا خورد و هنوز هم می خورد. بخشی از دلایل انتخاب، ابقا و عدم مشارکت در استعفای شهردار، پس زمینه خانوادگی داشت. مثلا امکان شهردار شدن یکی از اعضای شورا، در تردید اعضای دیگر نقشی تعیین کننده داشت تا جائی که گفته می شد شایعه انتخاب آن عضو را هواداران خود زینل زاده به راه انداخته اند که من شاهدی بر این مدعا ندیدم.

** چرا شما به یکباره به مخالفت با آقای زینل زاده پرداختید؟ مخالفت من به عنوان یک روزنامه نگار با جریان ها و اشخاص طبق عملکرد و کاملا تدریجی است و اگر مطالبم را به دقت بخوانید می بینید که انتقاد من از رفتارهای شهردار روز به روز بیشتر می شد. همان ماه های اول، ایشان رو به سیاستی آورد که احتمالا نگاهی به آینده سیاسی خود داشت و آن تقویت طبقه مرفه جامعه گچسارانی بود. ایشان شمشیر را از رو برای بساط داران، دستفروش ها، دکه دارها و به طور کلی اقشار آسیب پذیر بستند و از همان روزهای اول دیدیم که تجمعات بی نتیجه ای نیز در محل کار ایشان بود. حالا پس از چهارسال باید دید نتیجه این بدرفتاری ها با طبقه متوسط و فقرا، خروجی اش چه بوده است؟ ساماندهی دستفروش ها و دکه ها به کجا کشید؟ ما می بینیم کارگران شهرداری در این چهارسال روزگاری بدتر داشتند. به خصوص هر چه از ساختمان شهرداری دورتر می شدند توجه به آنها نیز کمتر می شد. مثلا فضای سبز، رفتگران، نقلیه و... البته این مشکلات کم و بیش در باقی جاها مشاهده می شود و شاید این را توجیه این امر بگذارند ولی خیر من می گویم همه جا انتقاد می شود اینجا هم باید بشود. پرونده گردانی بیشتر شد. تصمیمات بیش از آنکه در اتاق های شهرداری گرفته شود در حیاط آن گرفته می شد. افزایش عوارض که موجب رکود کسب و کار در حوزه عمرانی بود چه عایدی برای شهر داشت؟ فشاراین سیاست غلط بر دوش طبه متوسط شهری و ضعیف بود. منفعت این سیاست این بود که زمین های برخی متنفذین شهر، ارزش کاذبی پیدا کرد. تخفیفات در دوره زینل زاده از بین رفت و خیلی از کارگران و پیمانکاران ساختمانی بیکار شدند و رکود ساخت و ساز در این دوره رقم خورد. کسی که مثلا می دانست عوارضش بیست سی میلیون می شود از ساخت خانه منصرف می شد و به معامله ملک، ماشین یا... روی می آورد.

** یعنی هیچ عملکرد مثبتی در شورا و شهرداری شاهد نبودیم در این چهارسال؟ اتفاقا کارهای خوبی شد که بی نظیر نگویم ولی کم نظیر بود. همین انتخاب شهردار در آن برهه نمی توانست کاری کوچک تلقی شود و حتی منتقدترین آدم های امروز هم آن روز خوشحال بودند. به هرحال حفظ شهردار هم حرکت خوبی بود چون به هرحال زینل زاده وقت داشت خود را به خوبی تثبیت نماید و به قول معروف بهانه ای نداشته باشد. در بحث فضای سبز کارهای خوبی شد. در مبحث کارهای عمرانی با حمایت اعتباری جریانات سیاسی، شاهد فعل و انفعال خوبی بودیم. اما واقعا در بحث نظارت که وظیفه ذاتی شورا و شهردار بود بد عمل کردند و خیلی از مشکلاتی که بوجود امد از همین جا بود. منفذها و مفرهای شهرداری را هیچ کس ندید و متاسفانه هنوز هم نمی خواهند ببینند. زینل زاده فردی پاکدست، خانواده و طایفه دار و چشم و دل سیر بود. اما یادمان باشد که در دوره ایشان با اعتماد بیش از حد به برخی حوزه ها اتفاقات بدی افتاد و می افتد و مردم فقط بخشی از آن را شنیده اند. به هرحال مقایسه حجم کارهای انجام شده با قبل نشان می دهد کارهای خوبی شده است ولی وجود یک منبع موقت اعتباری و سیاسی قوی در گچساران و باشت، قضاوت ها را سخت می کند. وقتی دیده می شود این حجم کار در روستاها و شهرستان شده است مردم دوگنبدان احساس خوبی بهشان دست نمی دهد.

وقتی می بینند که در اکثر روستاهای دارای خانوار زیاد، ورزشگاه های کوچک تاسیس می شود ولی استادیوم تختی گچساران که نماد نوستالژیک شهر است، نابود می شود و کشتی و ورزش های رزمی و... هیچ حمایتی نمی شوند جوانان چه احساسی پیدا می کنند؟ وقتی دیده می شود در روستاهای گچساران جشنواره هائی مثل مشک و ملار و... برگزار می شود ولی هنرمندان و ورزشکاران گچسارانی باید در شهرهای و استان های دیگر شب را در ماشین هاشان به صبح بگذرانند یا خیلی هنر کنند توسط برخی خیرین ورزشی یا مدیران کل دیگر جاها پذیرائی شوند. به جرات می گویم ورزشکاران و هنرمندان ما در سطح کشور سری بین سرها داشته و حرف های بسیاری برای گفتن دارند. مدیریت شهری به جای جشن های خرج بالای چندساعته باید فکری به حال آینده فرهنگ این شهر کند. خوشحال می شوم که شهردار و شورای شهر بگویند چه حمایت تشکیلاتی از ورزش و هنر این شهر کرده اند؟ این را می دانم که برخی اعضای شورا کمک هائی غیرتشکیلاتی به برخی انجمن های غیردولتی کرده اند که جای سپاس دارد ولی آیا این کافی است؟ چرا نیم درصد را به امور فرهنگی تخصیص نمی دهید؟ امور فرهنگی شده محلی برای کسب درآمد برای شهرداری. اگر کسی خواست تبلیغات کنسرتی یا فعالیتی فرهنگی و هنری نصب کند پول بنر را هم روزانه از او می گیرند. البته نمی توان از زحمات بچه های امور فرهنگی بویژه در مراسمات و اعیاد گذشت اما تعریف سیستم از فرهنگ تعریف دقیقی نیست و نگاه سنتی و اداری به این مقوله وجود دارد. بعد از این همه سال سینمای گچساران خاک گرفته مانند آئینه دقی در گذر شهید کیامرثی به شهید بشارت شده است و من از مدیران شهرداری خواهش می کنم حالا که آم قلی همین هفته درگذشته، آن یکی باقله فروش ترک را هم دستور ندهند بردارند و بهداشت هم گیر ندهد. من مطمئنم تک تک مدیران این شهر حتی شده یک بار از این باقله ها خورده اند و هیچ چیزشان هم نشده...

** کمی احساسی نشدید بهنام خان؟ چرا قبول دارم کمی احساسی شدم. نمی دانم فضای قدیم گچساران را تجربه کرده اید یا نه؟ اگر دزدکی از دریچه دیوار پشتی استادیوم تختی وارد ورزشگاه شده اید به عشق ممد بربره و خلف آبادانی(باشت باوی) و فرخ بهادری و... باید به من حق بدهید. اگر دبیرستان کوروش کبیر و امام خمینی و آیت الله خامنه ای را به یاد داری باید حق بدهی. آیا نام حسن غیاثیان و حسین عباسی و... از پیمانکاران قدیمی را شنیده ای؟ امکان ندارد دهه شصتی باشی و نام و چهره آقای فقهی و میرعلمدار را نشنیده باشی و حداقل عمو یا دایی ات را آن بزرگان عقد نکرده باشند. منظورم ازدواج های ماندگار و سفت قدیمی است نه ازدواج های امروزی که بیش از نیمی شان به طلاق می کشد. همه اینها را بشنو و به من حق بده. حق بده شور باشگاه کارگری و کارمندی نفت قدیم را با رخوت و سستی امروز نتوانم مقایسه کنم. جوانان باید بدانند این شهر چگونه شهر شده. در این شهر چه کسانی صاحب جایگاه بوده اند و اینک در حضیض به سر می برند. تا ندانیم بنیانگذاران این شهر، چه کسانی با چه ارزش هائی بوده اند هیچ گاه نخواهیم توانست به منزلت خود پی ببریم. چرا دیگر بچه های کمپ شصت نفره و سینوس را نمی بینیم. چند هفته پیش در راهروهای شهرداری، پدر یکی از شهدای اصفهانی را دیدم. از بزرگی شنیدم که می گفت من بچه بودم و فلانی در همین سن و سال در خیابان عمران مغازه داشت! زشت است این پیرمرد بزرگوار در راهروهای شهرداری ویلان بماند و فلان شخص بواسطه داشتن آشنائی در همه اطاقها از بالا تا پائین به رویش باز باشد. اگر بچه گچساران باشی می فهمی که بهترین حس دنیا نشستن بر آهن داغ پل بردستانی بین غروب تا نصف شب است. آیا در عاشورا تا الان لبنان بوده ای و صدای شاهرخ رحیم زاده و حسین شهبازی در گوشت زمزمه کرده است؟ تو می دانی نازش بنازوم کیست؟ می دانی قدیمی ها به یادش گریه می کنند؟ این حسی است که فقط یک گچسارانی دارد و بس. آقای کرمی و آقای ولایت! احتمالا خود شما هم ندانید تقریبا هشتاد سال پیش در گچساران کهنه، پتروشیمی بوده است. این را می دانید؟ حالا بعد از تقریبا یک قرن همه سامانه اجتماعی و سیاسی گچساران به صف شده و بعد از بیست سال هنوز گچسارانی ها، فقط تصویری ذهنی از پتروشیمی دارند. برای خیلی چیزها به من حق بده. این حس الان من در همه مردم گچساران روزانه تجربه می شود. فکر نکن با این حرف ها همه چیز درست می شود و فکر هم نکن اگر اینها بروند و آدم های دیگری بیایند گچساران گلستان می شود ولی وظیفه من و ما، یادآوری دوران طلائی مان حداقل چیزی که به یاد دارم در دهه شصت و هفتاد است....

پایان بخش اول

کلمات کلیدی



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 0 نظر

شما اولین نظر دهنده باشید!

سایر اخبار
برگزدیدها