جنگ بزرگ تنگ تامرادی – علل ، چگونگی و پیامدهای آن (بخش اول)

جنگ بزرگ تنگ تامرادی – علل ، چگونگی و پیامدهای آن (بخش اول)
اسلام رسایی نسب 86 سال  قبل در چنین روزهایی نبرد هولناک تنگ تامرادی رخ داد. جنگی که هیچگاه از یاد و خاطره بویراحمدی ها پاک نخواهد شد و در ذهن برخی همسایگان ما و اهالی تاریخ نیز مانده و خواهد ماند.نبرد هولناک و نابرابر تنگ تامرادی را می توان سنگین ترین و پرتلفات ترین درگیری داخلی ایران دانست اما به مانند دیگر امورات اجتماعی - تاریخی منطقه ما کمتر به آن پرداخته شده است که در جای خود موضوعی مهم و در خور توجه و تامل است. در این نوشته سعی بر آن است تا مستند و مستدل و فارغ از حب و بغضهای معمول به علل و عوامل وقوع این جنگ خونین پرداخته شود. ایل بویراحمد از ابتدای قاجار روند احیا و قدرت گیری خود را شروع می کند و سرعت این تغییرات به گونه ای است که به زودی به عنوان قدرتمندترین ایل در جغرافیای کنونی استان خود را مطرح می کند و هر چه به پایان دوران قاجار نزدیک می شویم این تثبیت و تسلط بیشتر نمایان می شود. رهبران توانمندی چون محمد طاهر خان، خداکرم خان و کریم خان بویراححدی موجبات ترس و تشویش و پیامد آن تحریک همسایگان شده بودند.توطئه منجر به قتل کریم خان بهادرالسلطنه تنها ایلخانی بومی استان در دوره قاجار را نیز می توان در این فضا تحلیل کرد. برای ورود به بحث می بایست فضای قبل از وقوع نبرد تنگ تامرادی در سال 1309 مورد دقت قرار گیرد. در اواخر قاجار و با تضعیف قدرت مرکزی، قدرت ایل بویراحمد علیرغم قلت نفرات و کمبود امکانات و تجهیزات بروز و نمود بسیار  می یابد. از سویی دو همسایه قدرتمند ایلی دیگر یعنی بختیاری و قشقایی با ارتباطات شهری و درباری و بعضا خارجی علیرغم امتیاز گیری های مختلف، کم کم از توان رزمی آنها کاسته و به سمت سیاست ورزی پیش می روند. حضور قدرتمندانه بویراحمد در سرکوبی شیخ خزعل و نمایش توان رزمی آنها ایلات مجاور و دولت مرکزی را نگران می کند. کشف نفت و شروع به کار انگلیسی ها در حوزه نفتی گچساران و نیاز به تامین امنیت تاسیسات و خطوط لوله بر اهمیت منطقه می افزاید. تضعیف ممسنی ها که از ابتدای قاجار کلید خورده بود با تلاش معین التجار بوشهری و همراهی صولت الدوله قشقایی به نقطه بحرانی خود نزدیک شده و در این میان تنها نیروی مقاومت بویراحمد است که مانعی در برابر مصادره نهایی ممسنی شده است. سیاست خلع سلاح و تخته قاپوی عشایر توسط عمال حکومتی با شدت و خشونت و بی قانونی بسیار در حال انجام است و شورشهایی در نقاط مختلف ایجاد می کند. رضاخان از دوران سردار سپهی مصمم به سرکوب ایلات و عشایر و برچیدن نظام ملوک الطوایفی بوده و تمامی عشایر ایران بخصوص زاگرس نشینان که عمده نگرانی از شورش و توان رزمی آنها بود را سرکوب کرده و نظامیان گوش به فرمان او اکنون با کوله باری از تجربه نبردهای عشایری و شکست پی در پی مقاومتهای عشایری در گوشه کنار ایران در اوج قدرت و غرور، می رود تا آخرین و احتمالا قدرتمندترین نقطه را به همراهی چریکهای همسایه هدف قرار دهد. بویراحمد! 81_berevayat_3 اکنون نگاهی به اسناد و مدارک و دلایل این تهاجم داریم و ابتدا نقش مهم انگلیس و منافع تجاری و نفتی آن:
  • بیست سال قبل از جنگ تنگ تامرادی یعنی در سال 1289 شمسی "مستر بیل" کنسول انگلیس در شیراز به "سر جرج بارکلی" سفیر وقت در تهران از بویراحمدی ها شکایت می کند .سر جرج بارکلی در نامه ای به "سر ادوارد گری" وزیر خارجه وقت انگلیس چنین می آورد:" این طایفه بویراحمدی بواسطه بهره و نتیجه‌ای که از اعمال خود برده و مخصوصاً از اثر حمله‌ای که جدیداً به "مسیو پاسک ]کنسول روس در بوشهر؟[ کرده‌اند جسارت زیاد و نفوذ کلی حاصل کرده‌اند و عقیده مستر بیل آنست که تنبیه آنها جداً لزوم پیدا کرده و این طور اظهار عقیده می‌کند که فقط قوه‌ای که‌ بتوانند چنین خدمتی را به عهده گیرند اردویی خواهد بود متشکل از سوار قشقایی و بختیاری متفقاً".  همچنین در نامه و شکایت در نامه «مستر بیل» آمده است که: "... فقط موافقت و همدستی بین قشقایی و بختیاری برای مطیع کردن این ایل خونخوار غارتگر لازم و مفید است... زیرا که اگر از دو طرف به آنها تهاجم نشود بی‌نهایت مشکل خواهد بود که یک طایفه‌کوه‌نشین به این رشادت و فعالیت را بتوان در تنگنا انداخت...".
  • در گزارش کنسول انگلیس در بوشهر به سال 1917 میلادی برابر با 1296 شسمی نیز آمده است: "در فوریه 1916 برای پایادن دادن به اغتشاش کهگیلویه به امیر مجاهد و سردار محتشم ]بختیاری [یک کمک مالی شد. ...امیر مجاهدکه در راس قوایی بر ضد بویراحمد وارد عمل شده بود با مقاومت آن ها روبرو شد و در اواخر مارس 1916 بدون حصول به نتیجه ای عقب نشست." این فشارهای چندین ساله نشان از توجه خاص انگلیس برای سرکوب بویراحمد و اطمینان خاطر از امنیت خطه جنوب برای فعالیتهای نفتی و تجاری آنها دارد.
  • در تاریخ‌ پنجم تیرماه 1309، مدیر کمپانی نفت انگلیس ـ ایران،‌ در نامه‌ای به «تیمورتاش» وزیر دربار رضاشاه می‌نویسد: "حضرت اشرف: الآن تلگرافی از آبادان بتاریخ دیروز رسیده و مشعر است که عملیات ما در ناحیه گچ پوکاک در نزدیکی گچ کروقلی که در شمال غربی بوشهر واقع است از طرف عده‌که بالغ بر یکصد و پنجاه نفر بویراحمدی بودند مورد حمله واقع شده و در نتیجه آنجا را غارت کرده و صدماتی به مؤسسات ما وارد آورده‌اند... هرگونه وقایع دیگری که رخ داده و اطلاعی برسد البته بعرض حضرت اشرف خواهد رسانید..."
اما پاسخ تیمورتاش با این متن : "میستر جکس عزیزم؛ در جواب مراسله 5 تیر جاری تحت نمره س6ب، زحمت میدهم که خبر شرارت عده از بویراحمدی در حدود گچ پوکاک قبل از وصول مراسله شریفه رسیده بود. اشرار مزبور برای جلب توجه بخود مبادرت باین عمل نموده و خواستند که قوای خود را مهم جلوه بدهند که شاید در شرائط خلع‌سلاح آنها تسهیلاتی حاصل شود.در هر حال اوامر مقتضیه در سرکوبی آنها صادر شده است." در ادامه مدیر کمپانی نفتی ضمن تشکر از توجه دولت اشاره به حمله و آسیب بویراحمدی به تاسیسات شرکت در سال گذشته نیز می نماید: "...تشکرات خود را برای مراسله شریفه... مورخه 7 تیر بعرض می‌رساند. در دو مراسله‌ سابق خود غرض از راپورت دادن شرارت بویراحمدیها این بود که اطمینان حاصل کنم که قضیه بعرض حضرت اشرف رسیده باشد.دولت بفوریت و بطرز مؤثری اقدام فرموده و باعث خوشوقتی است که اقدامات مقتضی برای مجازات آنها و جلوگیری از تکرار این وقایع که مانند سال قبل خساراتی به کمپانی ما وارد آورده خواهد شد...". همچنین گزارش کفیل سرکنسولگری بریتانیا در اصفهان پس از واقعه موید این نکته است:" " توزیع 1000 قبضه تفنگ دولتی در میان بختیاری‌ها عامل مهمی در نام‌نویسی این عشایر برای مبارزه با بویراحمدی‌ها بود که شخصا توسط سردار اسعد هدایت و رهبری می شد". همچنین هارت سفیر آمریکا در سال 1309 چنین می نویسد:" احتراماً به اطلاع می‌رساند که این سفارت بیشتر اطلاعات خود در مورد ناآرامی عشایر در جنوب ایران را از کلنل "داد" وابسته نظامی بریتانیا، به دست آورده است که طبق گفته‌های او اوضاع فعلی از این قرار است. تنها طایفه‌ای که هم اکنون در فارس سر به شورش برداشته‌ است، 3000 بویراحمدی هستند. بیش از 8000 سرباز ایرانی، 2000 قشقایی و 1000 بختیاری به فرماندهی ژنرال شیبانی به مقابله با آنها برخاسته‌اند.....در حال حاضر دولت تلاش می‌کند 3000 بویراحمدی را که در منطقه کهگیلویه در شرق بهبهان مستقر هستند، محاصره کند. دولت ایران از مقامات بریتانیا درخواست کرده است که 3000 قطار گلوله10 پوندی برای توپ‌های صحرایی در اختیار ارتش ایران بگذارد. ... در همین ارتباط، آقای تی. ال جکس، مدیر مقیم شرکت نفت انگلیس و ایران، دیروز شتابزده راهی بوشهر شد؛ این شرکت در نزدیکی بوشهر چند کمپ حفاری دارد.". گرچه اختلافات و اشتباهاتی در اعداد و اراقام گزارش وجود دارد اما کلیت موضوع و اهمیت و حساسیت آن مشهود است. 81_berevayat_6 در ادامه هارت سفیر وقت آمریکا به استناد همان منبع انگلیسی در شهریر 1309 و پس از خاتمه جنگ چنین می نویسد: "عطف به گزارش مورخ 25 آگوست 1930، درباره شورش بویراحمدی‌ها در فارس، احتراماً به اطلاع می‌رساند که بر اساس اطلاعاتی که این سفارتخانه به دست آورده است‌ ظاهراً درگیری‌ها خاتمه یافته است. جدای از شایعات و گزارش روزنامه‌ها، تا همین چند روز پیش به کمپ‌های اکتشافی شرکت نفت انگلیس و ایران که در حال بررسی مناطق جنوبی برای حفاری هستند، هشدار داده بودند که وارد منطقه کهگیلویه نشوند، زیرا نیروهای ارتش و بویراحمدی‌ها در این منطقه درگیر شده‌اند. در 13 سپتامبر به این شرکت اعلام شد که می‌تواند عملیات‌ خود را در هر منطقه‌ای که می‌خواهد ادامه دهد. علاوه بر این، به درخواست ژنرال شیبانی، تعداد زیادی از نیروهای ایرانی با کامیونهای این شرکت از منطقه خارج شدند." با وجود اسناد بسیار کم از آن دوره در مورد کهگیلویه و بویراحمد این مکاتبات و نوشتجات خود نشان از دخالت مستقیم انگلیس در تحریک و اعمال فشار برای اردوکشی به بویراحمد دارد و عمده ترین دلیل آن را می توان در اطمینان از تسلط بر مناطق نفتی و آسودگی خیال برای غارت ثروت ملی ایران دانست. گرچه تا کنون سند مشخصی در مورد واکنش دربار و دولت انگلیس از قتل اسدخان باوی که که بهار 1309 به دستور سرتیپ خان بویراحمدی کشته شد، ندیده و نخوانده ام اما با توجه به موقعیت ویژه خان باوی در منطقه به عنوان نماینده دولت و مسئول امنیت کارگزاران خارجی اکتشاف نفت در گچساران می توان حدس زد که این قضیه هم مورد توجه و رصد انگلیسی بوده و از بابت ان نگرانی خود را به دربار رضاشاه منعکس کرده باشند. به هر روی نقش واضح و مشخص انگلیس در برخورد با بویراحمد از حدود بیست سال قبل از واقعه تا روز نبرد و پیگیری نتایج آن چیزی نیست که بتوان از آن گذشت یا انکار نمود. موضوعی که بعدها سرلشکر شیبانی فرمانده قشون اعزامی به بویراحمد به روشنی اشاره می کند: "دیدی این سواد کوهی نابکار (رضا شاه) چطور مارا فریب داد؟ اینهمه سرباز بی گناه کشته شدند، آنهمه مردان دلیر بویراحمدی به گور رفتند برای اینکه کمپانی نفت، چند شاهی بیشتر به سهامداران خود پرداخت کند. ما فقط آلت دست مظلمه بودیم علیه ملت خودمان برای مساعدت به کمپانی نفت آن هم به قیمت خون جوانان معصوم این ملت، یعنی همانهایی که حقا مالک واقعی این ثروت هستند...این نامردها ما را در حد یک میرغضب شرکت نفت سقوط دادند، ... بیچاره ملت ایران که از این ماجرا خبر ندارند وشاید هم هرگز خبردار نشوند، من تا مدتی به اظهارات بویراحمدی ها مشکوک بودم اما دیگر کوچکترین شکی در صحت اظهاراتشان ندارم، از زمانی که از وجدان کار اطلاع پیدا کردم، دیگر خود را قادر نمی بینم در این سرزمین بمانم و به چشم افراد این ملت که فرزندانشان را برای حفظ منافع ناچیز شرکت نفت به کشتن دادم نگاه کنم.” در بخشهای بعدی به نقش دیگر عوامل و چگونگی وقوع نبرد و سرانجام و پیامدهای آن پرداخته خواهد شد. منابع و مآخذ:
  • ادوارد ویلیام چارلز نوئل .گزارش تحولات کهگیلویه و بختیاری در جنگ جهانی اول. نرجمه کاوه بیات
  • ابراهیم محمدی .دره خون و مرگ
  • محمود باور. کهگیلویه و ایلات آن
  • خبرگزاری تسنیم . دلایل اصلی شورش‌ها در دوره رضاخان به روایت کفیل سرکنسولگری بریتانیا .اسفند 1392
  • ستار صدری. بررسی اوضاع سیاسی اجتماعی ایل بویراحمد بین سالهای 1304 تا 1342
  • ملک منصور خان قشقایی . خاطرات ملک منصور خان قشقایی
  • محمد محسین خان قشقایی . یاد مانده ها ( خاطرات)
[gallery ids="1286,1287,1288,1289,1290"]
کلمات کلیدی



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 0 نظر

شما اولین نظر دهنده باشید!

سایر اخبار
برگزدیدها