من ارتباط دارم پس هستم!

من ارتباط دارم پس هستم!

در اولین ساعات صبح ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ که تصاویری اعجاب انگیز و و حشتناک بر صفحه جادو نقش بست ،یک سکانس زودگذر ومقطعی دیگر از جنگ وخشونت در اذهان عمومی مردم جهان نقش بست؛غافل از اینکه تاثیرات این سکانس طولانی تر از آن چیزی بود که همه فکر می کردند و حالا بعداز سالها می شود آن را یک سکانس – پلان طولانی تصور کرد که معلوم نیست تا کی و کجا قصد همراهی بشر امروز را دارد.اما از همان ساعات اول هر کسی این اتفاق را به زعم خود تفسیر کرد.عده ای شورش حاشیه متن،بعضی رادیکالیزه شدن سنت علیه مدرنیسم،گروهی سرکشی بنیاد گرایی علیه تجدد و برخی همچون ژان بودریار آن را اثبات کننده نظریات و تئوری های پست مدرن خود تصور و تفسیر کردند.

اما شاید در آن لحظات دلهره آور تصور اینکه ایالات متحده از این اتفاقات قبایی جدید برای خود بدوزد و آن را جایگزین قبای رنگ و رو رفته ی جنگ سرد کند به ذهن افراد زیادی خطور نمی کرد.شاید در آن لحظات کسی تصور نمی کرد در حالی که افکار عمومی جهان به گمانه زنی در باب ابعاد فاجعه و عوامل آن مشغولند،تینک تانک های(think tank)آمریکایی به طراحی برای ساخت جهان مورد نظرخود مشغول باشند.جهانی که تایید کننده تئوری های هانتیگتون و فوکویاما و نفی کننده نظریات چامسکی و خاتمی بود. دراین بین ،تصاویر و روایت های تصویری ،اولین و مهمترین گام برای تسخیر مجازی جهان نام گرفت.هجوم مردم به تلویزیون و البته دلبستگی آن ها به سینما کار را برای آمریکا راحت تر کرده بود. حالا دیگر جاسوسان و تروریست های خوش سیما و ورزیده روسی جای خود را به بنیاد گراهای عرب و مسلمان شلخته با محاسن بلند و نامرتب داده بودند و تا هالیوود به این بهانه بتواند “آرماگدون” و “دلتافورس “و “دروغ های واقعی” بسازد و برپرده سینما و صفحه جادو به نمایش بگذارد.

حالا آنها موفق شده بودند فوبیای جنگ سرد را با فوبیای قوی تر و ترسناک تری جایگزین سازند و این دقیقا همان چیزی بود که میلیتاریست های جمهوری خواه و نئو محافظه کاران آمریکایی از سالها پیش رویایش را در سر داشتند.اولین اقدام عملی آنها نیز حمله به افغانستان برای نابودی بنیاد گراهایی بود که خود ،روزی برای جلوگیری از خطر و نفوذ کمونیسم و مقابله با شوروی سابق در خاورمیانه بوجود آورده بودند.آن ها هالیوود را به دل خاورمیانه آورده و با رسانه های بی شمار خود افکار عمومی جهان را نیز با خود همراه کرده بودند.

آمریکایی ها با شناخت دقیق از قدرت رسانه و مختصات آن در عصری که عصر ارتباطات نام گرفته بود، گفتمان تقابلی و تهاجمی پسا ۱۱ سپتامبر را برای مردم جهان،رویکردی غیر قابل اجتناب معرفی کردند تا بتوانند نقش آمریکا را در قالب منجی جهان مدرن پر رنگ تر از قبل ترسیم کنند.

اما ظهور پدیده ای به نام محمود احمدی نژاد با ادعاهای عجیب و غریب برای آمریکایی ها همچون هدیه شب کریسمس بود و کار را برایشان راحت تر از قبل کرد.آنها حالابا کولاژ تصویری برج های دو قلو ،محمود احمدی نژاد،اسامه بن لادن،اردوگاه های آشوویتس ، آدولف هیتلر و…بر مشروعیت و مقبولیت خود نزد ساکنان دهکده جهانی می افزودند.

آمریکایی ها با شناخت قدرت تصاویر و هژمونی فراگیر رسانه ها هر روز این انگاره را برای جهانیان تقویت می کردند که ایران و احمدی نژاد خطری ویژه برای تمام ساکنان کره خاکی ست و احمدی نژاد که عاشق هیجان و رویا پردازی و ماجرا جویی و حضور مدام در رسانه های غیر ایرانی بود هر روز خواسته و ناخواسته این انگاره را پررنگ تر از قبل می کرد و آب به آسیاب ایالات متحده و همفکرانش می ریخت.آبی که نتیجه اش تهدید و تحریم و تنش و بحران برای مردم ایران ودلارهای باد آورده و رانت های بی پایان برای نزدیکان و یاران معجزه هزاره سوم و دولت پاکدستش بود.

اما ایران هیچ گاه تنها طعمه آمریکا نبوده و نیست.آنها سال هاست جغرافیایی به وسعت تمام کره خاکی را هدف قرار داده اند و به کمک رسانه های پر قدرت شان، عصر ارتباطات را به عصر هژمونی رسانه ای و ایجاد تصویری دوگانه از ایالات متحده آمریکا بدل ساخته اند و از یک سو تصویری تنفر آمیز و تحریک کننده از خود برجای می گذارند که هدفش بنیاد گراهای مسلمان و فالانژهای مسیحی ست و از دیگر سو تصویری رویاگونه و شبه پارادایز در جهان رسانه منتشر می کند که هدفش ذهن وقلب جوانان عاشق تفریح و هیجان و پیشرفت در دیگر کشورهاست.این دو گانگی تصویری هر روز بر عظمت تصویر آگراندیسمان شده آمریکا در اذهان عمومی می افزاید؛به قول “بودریار” آمریکا نه رویاست و نه واقعیت،بلکه نوعی حاد واقعیت(hyperreality) است .شاید بتوان گفت آمریکا رویایی حتی فراتر از این ایده بودریار در ذهن دارد و در پی ادغام مرزهای خیال و واقعیت و ارائه تصویری سورئال از خود در اذهان جهانیان است.به همین دلیل هم سعی می کنند تصویر متنفران و شیفتگان ازآمریکا بیش از آنکه بر مبنای واقعیت باشد بر مبنای تماشای فیلم ها و اخبار رسانه ها شکل گرفته باشد.

حالا دیگر ذائقه جهانی به جای “کازابلانکا” و ” بر باد رفته” و “تایتانیک” به سراغ “پرل هارپر” و “ماتریکس” و “آرماگدون” میرود.جهانی عاری از خشونت و لبریز از صلح ،حالا رویایی دست نیافتنی به نظر می آید.تصاویر وحشتناک انفجارو خون و باروت حالا نه فقط خاورمیانه را بلکه تمام جهان را در برگرفته است.داعش و النصره و بوکو حرام هر لحظه در صدر اخبارند.ترامپ هر روز به نفرت پراکنی هایش رنگی تازه می زند……………………

و ما منفعلانه در حال بسط و بازتولید این هجم از خشونت در فضای مجازی هستیم.فضایی که به بخش ثابتی از فضای ذهنی ما تبدیل شده و جغرافیا و دین و مرام ومسلک هم نمی شناسد..حالا ماهم نه تنها روایت گران این فجایع هستیم بلکه بیم آن میرود که به کنشگرانی در خدمت بنیاد گراهای اسلامی و فالانژهای مسیحی و اولترا رادیکا لهای یهودی بدل شویم.

جدا از نقش حرفه ای و بی بدیل روزنامه نگاران و اصحاب رسانه ،شاید باز تعریف نقش شهروندان متعهد ساکن دهکده جهانی بتواند مارا از این منجلاب نجات دهد. باز تعریفی که نقطه عزیمت آن بتواند در قالب “هر شهروند یک رسانه انسانی و صلح گرا ” رخ بنمایاند.شهروندانی که قبل از انتشار هر تصویر و پیامی فقط و تنها فقط چند ثانیه درنگ کنند وبا سنجیدن پیامدهای عمل خود نسبت به انتشار آن اقدام کنند.شاید این گونه جهانی قابل تحمل تر و انسانی تر در انتظارمان باشد.

* به بهانه ۲۷ اردیبشت روز جهانی ارتباطات

کلمات کلیدی



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 1 نظر

  • 1 رحمان 1395/2/29 16:25:55

    درود بهت مشکل ماااا کلن نداشتن همان "درنگ " است کاش میشد درنگ و تامل را تمرین کنیم . مث اینکه در جغرافیایی که ما هستیم در طول تاریخ به نظاره گران بی تفاوتی بدل شده ایم که قله ان در عصر ارتباطات ما را "کپی" سین هااایی ماهر و "پیست " کننده هایی ماهرتر بار آورده . جالبه که خیلی ها بدون اینکه متن ها رو بخونن "سند" میکنند و تامل کردن که پیشکش شان . امیدوارم سایت خبری خوبی بشه . و خبره هااا و خوبان کهگیلویه به عرصه بیااان . صفایی از این دست ، هست .

    پاسخ
سایر اخبار
برگزدیدها