شهره لرستانی و سحر قریشی؛ نمادهای فرهنگ لری و فرهنگ تهرانی

شهره لرستانی و سحر قریشی؛ نمادهای فرهنگ لری و فرهنگ تهرانی

سیدمهدی دانشی - ابتدای این می‌خواستم با تعریف از خندوانه آغاز کنم ولی دیدم که پدیده‌ی خندوانه خود نیاز به پرداختن مفصل در چندین نوشته‌ی جداگانه دارد. تنها می‌توانم بگویم که به عقیده‌ی نویسنده و بسیاری از کسانی که در طبقات مختلف و قشرهای متفاوت اجتماع می‌شناسم، برنامه‌ی خندوانه در سالیان اخیر چنان گام‌هایی در افزایش سطح نشاط اجتماعی، ترویج زندگی سالم و از همه مهمتر آموزش و تشویق معاشرت و روابط سالم انسانی بین اعضای خانواده و افراد جامعه با همدیگر برداشته است که بسیاری از ارگان‌های فرهنگی غیردولتی که سالانه میلیاردها تومان بودجه برای انجام این امور مهم از بیت‌المال دریافت می‌کنند نتوانسته‌اند کسری از آن را به انجام برسانند! غرض از اشاره به برنامه‌ی بسیار پرطرفدار و از لحاظ اجتماعی مهم خندوانه این بود که این برنامه اخیراً شهره لرستانی بازیگر توانمند سینما و تلویزیون را دعوت کرده بود تا به‌عنوان مهمان برنامه حضور داشته باشد. در این نوشته قصد بر این است که با نگاهی به تصویری که این بازیگر از خود در این برنامه نشان داد و تصویری که خانم سحر قریشی (بازیگر بسیار محبوب و معروف) چند ماه قبل از خود در برنامه‌ی دید در شب نشان داد، به‌طور ملموسی تفاوت دو فرهنگی که این دو بازیگر آن را نمایندگی می‌کنند بررسی شود. تصویری که این دو بازیگر آن را نمایندگی می‌کنند به طرز جالبی شبیه تصویر فرهنگ حاکم بر تهران (به‌عنوان نماینده کلانشهر مدرن اوایل قرن بیست و یکم ایرانی) و تصویر فرهنگ لری (به‌عنوان نماینده‌ی خرده‌فرهنگ‌های ایران در همین دوره‌ی زمانی) است. فرهنگ حاکم بر تهران و برخی دیگر کلانشهرهای ایران مانند دختری زیبا و دلفریب است که اندام مناسب و جذابی دارد و قریب به اتفاق دختران و پسران شهرستانی سعی دارند خود را به آن نزدیک کنند. هر مدل آرایشی که این دختر ظاهراً جذاب داشته باشد باید موبه‌مو تقلید شود و هر لباسی که می‌پوشد مد می‌شود. هر رفتاری که از خود نشان می‌دهد نماد رفتار «باکلاس» می‌شود و … این جاذبه‌ی ظاهری فرهنگی متأسفانه نه‌تنها باعث شده است که خیلی از مردم کلانشهرها شهرستانی‌ها را تحقیر کنند بلکه خود مردم شهرستان‌های کوچک نیز بر طبل این تحقیر می‌کوبند. ولی افسوس، کسانی که چند سال است در این کلانشهرها زندگی می‌کنند و مخصوصاً با افرادی از اقشار به‌ظاهر «باکلاس» این فرهنگ رفت‌وآمد دارند به‌خوبی می‌دانند که دقیقه مانند روزی که خانم قریشی در برنامه دید در شب اطلاعات و سواد بسیار پایین خود را حتی در زمینه رشته‌ی کاریش یعنی بازیگری به معرض نمایش گذاشت، درون این فرهنگ هم تهی شده است. مانند همان کلاغ معروف که سعی کرد راه رفتن کبک (فرهنگ جوامع مدرن) را یاد بگیرد ولی راه رفتن خودش هم یادش رفت. از سوی دیگر خانم لرستانی که یک خانم با سنی بالاتر و ظاهری دارای اضافه وزن است که احتمالاً چنین ظاهری برای جوانان چه دختر و چه پسر خیلی جذاب نباشد، در برنامه خندوانه چنان شخصیت متین و دوست‌داشتنی از خود به نمایش گذاشت که همه را تحت تأثیر قرار داد. دانایی و خردمندی خانم لرستانی با اصالت و صداقت همراه شده بود و از همه مهمتر در نگاهش روح انسانی و هویت وجود داشت. خانم لرستانی از برشت گفت و از دنیای صوفی (که به جرئت یکی از مطمئن‌ترین ورودی‌ها به سرزمین فلسفه است)، نویسنده است و … ولی مهمتر از این‌ها اینکه خانم لرستانی یک فرد ساده‌ی بی غل و غش را نشان داد که عمیقاً مهربان است و همزمان از دنیای مدرن (به معنای برشت و دنیای صوفی نه به معنای آخرین مدل آرایش و لباس) دارد استفاده می‌کند و از آن عقب نیافتاده است. امروزه دیگر فرهنگ لری و دیگر خرده‌فرهنگ‌های کشور با توجه به گسترش وسایل ارتباطی مانند اینترنت و شبکه‌های مجازی می‌توانند مستقیماً با دنیای بیرون در ارتباط باشند و مثل گذشته نیازی نیست که حتماً فردی از شهرهای بزرگ با اسب یا ماشین بیاید تا فرهنگی را وارد کند. نسل جدید این خرده‌فرهنگ‌ها باید با تکیه بر سنن و رسوم محکم و چند هزارساله‌ی خود و هویت منسجمی که این فرهنگ‌ها به آن‌ها می‌دهند با افتخار با دنیای جدید روبرو شوند و از مزایا و نکات مثبت عصر جدید چه در زمینه‌ی تکنولوژِی و علم چه در زمینه‌ی فرهنگ بهره ببرند و اشتباهی که مردم کلانشهرهای ما مرتکب شدند را مرتکب نشوند. متأسفانه مردم کلانشهرهای ما با خودباختگی کامل هویت خود را زیر پا گذاشتند و بدون اینکه با استقلال فکری و فرهنگی با تمدن مدرن غربی به گفتگو و تبادل‌نظر بپردازند و با آن‌ها در جاهایی که نیاز جامعه بود به بده بستان فرهنگی بپردازند، فقط اسیر ظواهر این فرهنگ شدند و به‌صورت کاملاً سطحی و کاریکاتوری از این فرهنگ مدرن تأثیرات اکثراً منفی پذیرفتند. البته نمی‌توان منکر شد که در همین کلانشهرها آدم‌های اصیل و با هویت و اخلاق مدار نیز فراوان‌اند ولی متأسفانه فرهنگ‌عامه و عمومی در زیرپوست شهر کاملاً شبیه به چیزی است که در بالا آمد. یک تأسف دیگر اینجاست که مردم خرده‌فرهنگ‌ها هم به‌هرحال تأثیرات زیادی از این فرهنگ مصنوعی حاکم در کلانشهرها پذیرفته‌اند و این آسیب به بخش‌های مختلف این خرده‌فرهنگ‌ها هم تا حدودی سرایت کرده است، ولی حداقل ما خرده‌فرهنگ‌ها کمتر آسیب دیده‌ایم و اگر تا دیر نشده چاره‌ای بیاندیشیم کارمان ساده‌تر است. مسلم است که با توجه به مجال، این بررسی یک بررسی جامع و فراگیر نیست و تنها فتح بابی است به این موضوع بسیار مهم ولی مغفول مانده. امید که این سنگریزه در اقیانوس اندیشه‌ی خردمندان این دیار موج‌هایی ایجاد کند و توجهشان بیش‌ازپیش به این موضوع حیاتی جلب شود. نکته‌ی آخر اینکه، حتماً و حتماً فرهنگ حاکم بر استان ما نقاط ضعف بسیار زیادی دارد. ولی دو چیز یادمان نرد: اول اینکه: مگر هیچ فرهنگی را سراغ دارید که «کامل» باشد! حتی محبوب‌ترین و گسترده‌ترین فرهنگ‌ها در کنار خوبی‌هایی که دارند گاهی دارای نقاط ضعفی هستند که باورش برای بسیاری از ما مشکل است. دوم اینکه: یادمان نرود که این آداب و سنن در طول هزارها سال با آزمون‌وخطاهای پرهزینه‌ی نسل‌ها به‌دست‌آمده‌اند و به اینجا رسیده‌اند. ما باید کمی با احتیاط بیشتر با این فرهنگ برخورد کنیم و اگر قرار است مولفه‌ای یا گوشه‌ای از این فرهنگ را مدرن کنیم، ابتدا جایگزین آن را توسط نخبگان استانمان پس از بحث و بررسی‌های فراوان و پخته شدن در گذر زمان مشخص کنیم و بعد آهسته‌آهسته و هدفمند تغییر را با دید باز مدیریت کنیم. نه چشم و گوش بسته هویتمان را و فرهنگمان را چوب حراج بزنیم.

کلمات کلیدی



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 0 نظر

شما اولین نظر دهنده باشید!

سایر اخبار
برگزدیدها